گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
آغاز جزء 23 قرآن مجید ..... ص : 91






ادامه سوره یس ..... ص : 91
سورة یس( 36 ): آیۀ 28 ..... ص : 91
چگونه به مخالفت با پیامبران الهی قیام کردند اکنون ببینیم سر انجام کارشان چه شد؟ « انطاکیه » (آیه 28 )- دیدیم که مردم شهر
ما بر قوم او بعد از (شهادت) وي هیچ لشکري از آسمان نفرستادیم، و اصولا سنت ما چنین نیست که » : قرآن در این زمینه میگوید
وَ ما أَنْزَلْنا عَلی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنَّا مُنْزِلِینَ). ) « براي نابود ساختن این اقوام سرکش متوسل به این امور شویم
ما نیاز به این امور نداریم، تنها یک اشاره کافی است که همه آنها را خاموش سازیم و به دیار عدم بفرستیم و تمام زندگی آنها را
در هم بکوبیم.
صفحه 113 از 472
سورة یس( 36 ): آیۀ 29 ..... ص : 91
!« تنها یک صیحه آسمانی تحقق یافت، صیحهاي تکان دهنده و مرگبار، ناگهان همگی خاموش شدند » : (آیه 29 )- سپس میافزاید
(إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَۀً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ).
یک صیحه، آن هم در یک لحظه زود گذر، بیش نبود، فریادي بود که همه فریادها را خاموش کرد، و تکانی بود که همه را
بیحرکت ساخت!
بسوزند چوب درختان بیبر سزا خود همین است مر بیبري را!
سورة یس( 36 ): آیۀ 30 ..... ص : 91
(آیه 30 )- در این آیه با لحنی بسیار گیرا و مؤثر برخورد تمام سرکشان تاریخ را با دعوت پیامبران خدا یک جا مورد بحث قرار
یا حَسْرَةً ) « وا حسرتا بر این بندگان که هیچ پیامبري براي هدایت آنها نیامد مگر این که او را به باد استهزا گرفتند » : داده، میگوید
عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
بیچاره و محروم از سعادت آنها گروهی که نه تنها گوش هوش به نداي رهبران ندهند، بلکه به استهزا و سخریه آنها برخیزند.
سورة یس( 36 ): آیۀ 31 ..... ص : 91
(آیه 31 )- غفلت دائم: در این آیه با توجه به بحثی که در آیه قبل در باره غفلت مستمر گروه عظیمی از مردم جهان در طول اعصار
آیا آنها ندیدند که ما افراد زیادي از قرون و اقوام پیشین از آنها را (بر اثر برگزیده تفسیر نمونه، » : و قرون پیشین گذشت، میفرماید
ج 4، ص: 92
أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ). ) !؟« طغیان و ظلمشان) به هلاکت رساندیم
اینها نخستین گروه نیستند، اقوام سرکش دیگري در این جهان زندگی میکردند، و سرنوشت دردناك آنها که بر صفحات تاریخ
ثبت است و آثار غم انگیزشان که در ویرانههاي شهرهاي آباد آنها بر جاي مانده در برابر چشم آنها قرار دارد، آیا این مقدار براي
أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ). یعنی ) « آنها هرگز به سوي ایشان بازگشت نمیکنند » : درس عبرت کافی نیست؟! در پایان آیه میافزاید
مصیبت بزرگ اینجاست که امکان بازگشت به دنیا و جبران گناهان و بدبختیهاي گذشته را ندارند، چنان پلها در پشت سر آنان
ویران گشته که بازگشتشان هرگز ممکن نیست!
سورة یس( 36 ): آیۀ 32 ..... ص : 92
وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ). ) « همه آنها بدون استثنا در روز قیامت نزد ما حاضر میشوند » : (آیه 32 )- در این آیه میافزاید
یعنی اینطور نیست که اگر هلاك شدند و نتوانستند به این جهان بازگردند مسأله تمام است، نه مرگ در حقیقت آغاز کار است نه
پایان، به زودي همگی در عرصه محشر براي حساب گردآوري میشوند، و بعد از آن مجازات دردناك الهی، مجازاتی مستمر و
پیگیر در انتظار آنهاست.
سورة یس( 36 ): آیۀ 33 ..... ص : 92
صفحه 114 از 472
(آیه 33 )- این هم نشانههاي دیگر: از آنجا که بحث در آیات گذشته پیرامون مبارزه فرستادگان پروردگار با شرك و بت پرستی
بود، همچنین در آیه قبل اشارهاي به مسأله معاد شده بود در اینجا نشانههایی از توحید و معاد را توأما بیان میکند تا وسیلهاي باشد
براي بیداري منکران و ایمان به مبدأ و معاد.
زمینهاي مرده براي آنها نشانه » : نخست از احیاي زمینهاي مرده و برکاتی که از آن عائد انسانها میشود بحث کرده، میفرماید
وَ آیَۀٌ لَهُمُ ) « آشکاري است (از مبدأ و معاد) ما آن را زنده کردیم، و دانههایی از آن خارج ساختیم و آنها از آن تغذیه میکنند
الْأَرْضُ الْمَیْتَۀُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ).
مسأله حیات و زندگی از مهمترین دلائل توحید است و با تمام پیشرفتهاي علمی هنوز کسی به درستی نمیداند تحت تأثیر چه
عواملی در روز نخست زیده تفسیر نمونه، ج 4، ص: 93
موجودات بیجان تبدیل به سلولهاي زنده شده است؟
سورة یس( 36 ): آیۀ 34 ..... ص : 93
و ما در آن » : (آیه 34 )- این آیه توضیح و تشریحی بر آیه قبل است و چگونگی حیات زمینهاي مرده را بیان میکند، میفرماید
وَ جَعَلْنا فِیها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِیها مِنَ ) « باغهایی از نخلها و انگورها قرار دادیم و چشمههایی از آن جاري ساختیم
الْعُیُونِ).
در آیه قبل سخن از دانههاي غذایی در میان بود، اما در اینجا از میوههاي نیرو بخش و مغذي سخن میگوید که دو نمونه بارز و
است که هر یک غذایی کامل محسوب میشود. « انگور » و « خرما » کامل آنها
سورة یس( 36 ): آیۀ 35 ..... ص : 93
(آیه 35 )- این آیه هدف آفرینش این درختان پر بار را چنین بیان میکند:
غرض این است که از میوه آن بخورند، در حالی که دست آنها در ساختمان آن کمترین دخالتی نداشته، آیا شکر خدا را به جا »
لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ). ) !« نمیآورند
آري! میوههایی که به صورت غذاي کامل بر شاخسار درختان ظاهر میشود بیآنکه کمترین نیازي به پختن و یا تغییرات دیگر
داشته باشد به مجرد چیدن از درخت قابل استفاده است، و این نهایت لطف و عظمت پروردگار را در باره انسانها نشان میدهد.
هدف آن است که حس حق شناسی و شکر گزاري انسانها را تحریک کند تا از طریق شکر گزاري قدم در مرحله معرفت پروردگار
بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است.
سورة یس( 36 ): آیۀ 36 ..... ص : 93
(آیه 36 )- این آیه سخن از تسبیح و تنزیه پروردگار میگوید، خط بطلان بر شرك مشرکان که در آیات گذشته از آن سخن بود
منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین » : میکشد، و راه توحید و یکتا پرستی را به همگان نشان میدهد، میفرماید
سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ). ) !« میرویاند، و از خود آنان، و از آنچه نمیدانند
بدیهی است خداوند نیاز به این ندارد که خویشتن را تسبیح و تنزیه کند، این ص: 94
تعلیمی است براي بندگان و دستور العملی است براي پیمودن خط تکامل.
صفحه 115 از 472
این آیه یکی دیگر از آیاتی است که محدود بودن علم انسان را بیان میکند و نشان میدهد که در این جهان حقایق بسیاري است-
در موجودات جهان- که از علم و دانش ما پوشیده است. « زوجیّت » از جمله
سورة یس( 36 ): آیۀ 37 ..... ص : 94
(آیه 37 )- هر یک از خورشید و ماه آیتی هستند: در اینجا بخش دیگري از نشانههاي عظمت خدا را در جهان هستی بیان میکند.
از عظمت خدا (وَ آیَۀٌ لَهُمُ اللَّیْلُ). « شب براي آنها آیه و نشانهاي است » : نخست میفرماید
ما نور آفتاب و روز را از آن بر میداریم، ناگهان » در حالی که نور آفتاب همه جا را فراگرفته و سپاه ظلمت به عقب رانده شده
نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ). ) « تاریکی همه آنها را فرا میگیرد
دقت در این تعبیر این نکته را بازگو میکند که طبیعت اصلی کره زمین تاریکی است، نور و روشنایی صفتی است عارضی که از
منبع دیگري به او داده میشود، همچون لباس که بر تن کسی بپوشانند که هرگاه آن لباس را بیرون آورد رنگ طبیعی تن آشکار
میشود!
سورة یس( 36 ): آیۀ 38 ..... ص : 94
و خورشید نیز » : (آیه 38 )- سومین نشانهاي که بعد از آیت شب به آن اشاره شده آیت نور و روشنایی و آفتاب است، میگوید
وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها). ) !« (براي آنها آیتی است) که پیوسته به سوي قرارگاهش در حرکت است
این آیه به وضوح حرکت خورشید را بطور مستمر بیان میکند، اما در این که منظور از این حرکت چیست. جدیدترین تفسیر همان
است که اخیرا دانشمندان کشف کردهاند و آن حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوي یک
نامیدهاند میباشد. « وگا » سمت معین و ستاره دور دستی که آن را ستاره
به هر حال حرکت دادن خورشید این کره بسیار عظیمی که یک میلیون و دویست هزار مرتبه از کره زمین بزرگتر است آن هم با
حرکت حساب شده در این ص: 95
فضاي بیکران از هیچ کس میسر نیست جز از خداوندي که قدرتش فوق همه قدرتها و علم و دانشش بیانتهاست.
ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ). ) « این تقدیر خداوند قادر و داناست » : و به همین جهت در پایان آیه میفرماید
در تعبیرات این آیه اشارهاي است پر معنی به نظام سال شمسی که از حرکت خورشید در برجها حاصل میگردد و به زندگی بشر
نظم و برنامه میدهد.
سورة یس( 36 ): آیۀ 39 ..... ص : 95
(آیه 39 )- لذا در این آیه براي تکمیل این بحث از حرکت ماه و منازل آن که نظام بخش ایام ماه است، سخن میگوید، و
و ما براي ماه منزلهایی قرار دادیم، و به هنگامی که این منزلها را طی کرد سر انجام به صورت شاخه کهنه قوسی شکل و » : میفرماید
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ). ) !« زرد رنگ خرما در میآید
و تاریکی مطلق طی میکند. « محاق » همان منزلگاههاي دویست و هشتگانهاي است که ماه قبل از « منازل » منظور از
این نظام عجیب به زندگی انسانها نظم میبخشد، و یک تقویم طبیعی آسمانی است که با سواد و بیسواد توانایی خواندن آن را
دارد.
صفحه 116 از 472
سورة یس( 36 ): آیۀ 40 ..... ص : 95
(آیه 40 )- در این آیه سخن از ثبات و دوام این نظم سال و ماه، و شب و روز، است، پروردگار آن چنان برنامهاي براي آنها تنظیم
کرده که کمترین دگرگونی در وضع آنها پیدا نمیشود و تاریخ بشر به خاطر همین ثبات کاملا تنظیم میگردد.
نه براي خورشید سزاوار است که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی میگیرد، و هر کدام از آنها در مسیر خود » : میفرماید
لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ). ) !« شناورند
میدانیم خورشید دوران خود را در برجهاي دوازده گانه در یک سال طی میکند، در حالی که کره ماه منزلگاههاي خویش را در
یک ماه طی میکند.
بنابر این حرکت دورانی ماه در مسیرش دوازده بار از حرکت خورشید در مدارش سریعتر است، لذا میفرماید: خورشید هرگز در
حرکت خود به پاي ماه ص: 96
نمیرسد تا حرکت یک ساله خود را در یک ماه انجام دهد و نظام سالیانه بر هم خورد.
از آنچه گفتیم روشن میشود که منظور از حرکت خورشید در این بحث حرکت آن بحسب حس ما است.
سورة یس( 36 ): آیۀ 41 ..... ص : 96
(آیه 41 )- حرکت کشتیها در دریاها نیز آیتی است! در آیات پیشین سخن از نشانههاي پروردگار در آفرینش آفتاب و ماه و شب و
روز و همچنین زمین و برکات زمین بود، و در این آیه سخن از دریاها و بخشی از نعمتها و مواهب دریا یعنی حرکت کشتیهاي
تجاري و مسافربري بر صحنه آنها میباشد.
این نیز براي آنها آیت و نشانهاي است از عظمت پروردگار که ما فرزندانشان را در کشتیهایی که مملو (از » : لذا نخست میفرماید
وَ آیَۀٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ). ) « وسائل زندگی) است حمل کردیم
حرکت کشتیها که بزرگترین و مهمترین وسیله حمل و نقل بشر میباشد، و کاري که از آنها ساخته است هزاران برابر مرکبهاي
دیگر است، نتیجه خواص ویژه آب و وزن مخصوص اجسامی که کشتی از آن ساخته شده، و خاصیت بادها (در کشتیهاي بادبانی)
و انرژي اتمی (در کشتیهایی که با نیروي اتم کار میکند) میباشد.
و همه اینها قوا و نیروهایی است که خدا مسخّر انسان ساخته و هر یک از آنها و نیز مجموعه آنها آیتی از آیات الهی است.
سورة یس( 36 ): آیۀ 42 ..... ص : 96
و ما براي آنها مرکبهاي دیگري » : (آیه 42 )- و براي این که توهّم نشود که تنها مرکب خداداد کشتیهاست در این آیه میافزاید
وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ). ) « مانند آن آفریدیم
مرکبهایی که در خشکی یا در هوا و فضا راه میرود، و انسانها و وسائل آنها را بر دوش خود حمل میکند.
سورة یس( 36 ): آیۀ 43 ..... ص : 96
(آیه 43 )- این آیه براي روشنتر ساختن این نعمت بزرگ حالتی را که از دگرگون شدن این نعمت به وجود میآید بیان میکند،
برگزیده تفسیر « و اگر بخواهیم آنها را غرق میکنیم، آن چنان که نه فریادرسی داشته باشند، و نه نجات داده شوند » : میگوید
صفحه 117 از 472
نمونه، ج 4، ص: 97
(وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ).
به یک موج عظیم فرمان میدهیم کشتی آنها را واژگون کند! یا به یک گرداب مأموریت میدهیم آنها را در کام خود فرو بلعد! یا
به یک طوفان دستور میدهیم آنها را مانند یک پر کاه بردارد و در وسط امواج پرتاب کند! این ماییم که این نظام را تداوم
میبخشیم، تا آنها بهره گیرند، و اگر گهگاه حوادثی از این قبیل میفرستیم براي این است که اهمیت نعمتی را که در آن غرقند
بدانند.
سورة یس( 36 ): آیۀ 44 ..... ص : 97
مگر باز هم رحمت ما شامل حال آنها شود، و تا زمان معینی » : (آیه 44 )- و سر انجام در این آیه براي تکمیل سخن فوق میافزاید
إِلَّا رَحْمَۀً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلی حِینٍ). ) « (که پایان زندگی آنهاست) از این زندگی بهره گیرند
آري! با هیچ وسیلهاي آنها نمیتوانند نجات یابند جز این که نسیم رحمت ما بوزد و لطف ما به یاري آنها بشتابد.
سورة یس( 36 ): آیۀ 45 ..... ص : 97
(آیه 45 )- از آنجا که در آیات گذشته سخن از بحثهاي مهمی از آیات پروردگار در پهنه جهان هستی بود، در اینجا عکس العمل
کفار لجوج را در برابر آیات الهی، و همچنین دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و انذار به عذاب پروردگار بیان میکند.
و هنگامی که به آنها گفته میشود از آنچه پیش رو و پشت سر شماست از عذابهاي الهی بپرهیزید، تا مشمول » : نخست میفرماید
اعراض میکنند و روي گردان میشوند (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ). « رحمت الهی شوید
مجازاتهاي آخرت « ما خلفکم » مجازاتهاي دنیاست که نمونهاي از آن در آیات قبل ذکر شده، و منظور از « ما بین ایدیکم » منظور از
به خاطر آن است که هنوز نیامده، گویی پشت سر انسان در حرکت است، و سر « پشت سر » است که در پشت سر دارند، و تعبیر به
انجام روزي به او میرسد و دامانش را میگیرد، و منظور از پرهیز کردن از این مجازاتها این است که عوامل آن را ایجاد نکنند و به
تعبیر دیگر ص: 98
کاري نکنند که مستوجب این عقوبات گردد.
سورة یس( 36 ): آیۀ 46 ..... ص : 98
(آیه 46 )- در این آیه بار دیگر روي همین معنی تأکید میکند و لجاجت و پافشاري این کوردلان را در نادیده گرفتن آیات الهی و
هیچ آیهاي از آیات پروردگارشان براي آنها نمیآید مگر این که از آن روي گردان » : تعلیمات پیامبران مشخص ساخته، میفرماید
وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَۀٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ). ) « میشوند
نه بیان آیات انفسی در آنها مؤثر است، و نه شرح آیات آفاقی، نه تهدید و انذار، و نه بشارت و نوید به رحمت الهی، آنها به
کورانی میمانند که نزدیکترین اشیاء اطراف خود را مشاهده نمیکنند و حتی نور آفتاب را از ظلمت و تاریکی شب فرق نمینهند!
سورة یس( 36 ): آیۀ 47 ..... ص : 98
و هنگامی که به آنها گفته شود » : (آیه 47 )- سپس قرآن انگشت روي یکی از موارد مهم لجاجت و اعراض آنها گذارده، میگوید
صفحه 118 از 472
از آنچه خدا به شما روزي کرده است (در راه او) انفاق کنید کافران به مؤمنان میگویند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ ) !« میخواست او را سیر میکرد، شما تنها در گمراهی آشکارید
نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
این همان منطق بسیار عوامانهاي است که در هر عصر و زمان از ناحیه افراد خودخواه و بخیل مطرح میشود که میگویند: اگر
فلانی فقیر است لابد کاري کرده که خدا میخواهد فقیر بماند، و اگر ما غنی هستیم لا بد عملی انجام دادهایم که مشمول لطف
خدا شدهایم، بنابر این نه فقر آنها و نه غناي ما هیچ کدام بیحکمت نیست! غافل از این که جهان میدان آزمایش و امتحان است،
خداوند یکی را با تنگ دستی آزمایش میکند، و دیگري را با غنا و ثروت، و گاه یک انسان را در دو زمان با این دو، در بوته
امتحان قرار میدهد که آیا به هنگام فقر، امانت و مناعت طبع و مراتب شکر گزاري را به جا میآورد؟ یا همه را زیر پا میگذارد، و
به هنگام غنا ص: 99
از آنچه در اختیار دارد در راه او انفاق میکند یا نه!
سورة یس( 36 ): آیۀ 48 ..... ص : 99
(آیه 48 )- صیحههاي رستاخیز! به دنبال ذکر منطق سست و بهانه جویانه کفار در مورد انفاقها که در آیات قبل گذشت، در اینجا
سخن را از استهزاي آنها نسبت به قیام قیامت شروع میکند، و منطق پوسیده آنها را در مورد انکار معاد با جواب قاطع درهم
میکوبد.
آنها میگویند: اگر » : به علاوه بحثهایی را که در طی آیات پیشین در زمینه توحید بیان شد با بحثهاي معاد تکمیل کرده، میفرماید
وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ). ) !؟« راست میگویید این وعدهاي را که شما میدهید کی خواهد آمد
این که شما نمیتوانید تاریخی براي قیام قیامت تعیین کنید دلیل بر این است که در گفتار خود صادق نیستید!
سورة یس( 36 ): آیۀ 49 ..... ص : 99
(آیه 49 )- این آیه به این سؤال توأم با سخریه یک پاسخ محکم و جدي داده، میگوید: قیام قیامت و پایان این جهان براي خدا
آنها جز این انتظار نمیکشند که یک صیحه عظیم آسمانی فرارسد و آنان را ناگهان فروگیرد » : مسأله پیچیده، و کار مشکلی نیست
ما یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَۀً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ). ) !« در حالی که مشغول جنگ و جدال (در مورد دنیاي خویش) هستند
همین یک فریاد عظیم آسمانی کافی است که همه را در یک لحظه کوتاه، هر کدام در همان مکان و همان حالتی که هستند قبض
روح کند، و زندگی پر غوغاي مادي آنها که معرکه دعواها و میدان جنگ دائمی آنان است جاي خود را به دنیایی خاموش و
خالی از هر سر و صدا بدهد.
این صیحه آسمانی آن چنان غافلگیرانه است که دو » : در روایات اسلامی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله آمده است که
نفر در حالی که پارچهاي را گشودهاند و مشغول معاملهاند پیش از آن که آن را برچینند و بپیچند جهان پایان مییابد! و کسانی
هستند که در آن لحظه لقمه غذا از ظرف برداشته اما پیش از آن که به دهان آنها برسد صیحه آسمانی فرا میرسد و جهان پایان
مییابد! ص: 100
کسانی هستند که مشغول تعمیر و گل مالی حوضند تا چهار پایان را سیراب کنند پیش از آنکه چهار پایان سیراب شوند قیامت بر پا
به هر حال قرآن با این تعبیر کوتاه و قاطع به آنها هشدار میدهد که قیامت بطور ناگهانی و غافلگیرانه بر پا میشود، و ثانیا !« میشود
صفحه 119 از 472
موضوع پیچیدهاي نیست که آنها در امکانش به بحث و مخاصمه برخیزند، با یک صیحه همه چیز پایان میگیرد و دنیا به آخر
میرسد.
سورة یس( 36 ): آیۀ 50 ..... ص : 100
حتی توانایی بر وصیت و سفارش » (آیه 50 )- لذا در این آیه میگوید: این مسأله به قدري سریع و برق آسا و غافلگیرانه است که
فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِ یَۀً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ ) !« نخواهند داشت، و حتی فرصت مراجعت به سوي خانواده و منزلهاي خود را پیدا نمیکنند
یَرْجِعُونَ).
معمولا هنگامی که حادثهاي به انسان دست میدهد و انسان احساس میکند پایان عمرش نزدیک شده، سعی میکند هر جا هست
خود را به منزل و مأواي خویش برساند، و در میان همسر و فرزندانش قرار گیرد، سپس کارهاي نیمه تمام و سرنوشت بازماندگان
خود را از طریق وصیت بر عهده این و آن بگذارد و سفارش آنها را به دیگران بکند.
اما مگر صیحه پایان دنیا به کسی مجال میدهد؟ و یا به فرض این که مجالی باشد مگر کسی زنده میماند که توصیههاي انسان را
بشنود؟
سورة یس( 36 ): آیۀ 51 ..... ص : 100
و بار دیگر در صور دمیده میشود، » : (آیه 51 )- سپس به مرحله دیگر که مرحله حیات بعد از مرگ است اشاره کرده، میگوید
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ ) « پس ناگهان همه آنها از قبرها بیرون آمده، شتابان به سوي (دادگاه) پروردگارشان رهسپار میشوند
الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ).
خاکها و استخوانهاي پوسیده به فرمان پروردگار لباس حیات در تن میپوشند، و از قبر سر بر میآورند، و براي محاکمه و حساب
دمیدن در صور) جان میگیرند ) « نفخه » همگی مردند با یک « صیحه » در آن دادگاه عجیب حاضر میگردند، همان گونه که با یک
و زنده میشوند، نه مرگ آنها براي خدا مشکلی دارد، و نه ص: 101
احیاي آنها.
سورة یس( 36 ): آیۀ 52 ..... ص : 101
میگویند: اي واي بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان » ( آیه 52 )- سپس میافزاید: در این هنگام منکران رستاخیز و معاد
قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا). ) !؟« برانگیخت
هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ). ) !« این همان چیزي است که خداوند رحمن وعده داده است، و فرستادگان او راست گفتند »
آري! صحنه آن چنان گویا و وحشت انگیز است که انسان همه مسائل باطل و خرافی را به دست فراموشی میسپرد، و جز اعتراف
صریح به واقعیتها راهی نمییابد، قبرها را به خوابگاهی تشبیه میکند، و رستاخیز را به بیدار شدن از خواب، چنانکه که در حدیث
.« همان گونه که میخوابید، میمیرید و همان گونه که از خواب بر میخیزید، زنده میشوید » : معروف نیز وارد شده است
سورة یس( 36 ): آیۀ 53 ..... ص : 101
آن صیحه واحدي بیش نیست، فریادي عظیم بر » : (آیه 53 )- سپس براي توضیح چگونگی سرعت وقوع این نفخ صور، میفرماید
صفحه 120 از 472
إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَۀً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ). ) « میخیزد، ناگهان همگی نزد ما حاضر میشوند
بنابر این براي احیاي مردگان و برخاستن آنها از قبرها و حضورشان در دادگاه عدل پروردگار زمان زیادي لازم نیست، همان گونه
که براي مرگ انسانها زمان طولانی لازم نبود، صیحه اول فریاد مرگ است، و صیحه دوم فریاد زندگی و حیات و حضور در دادگاه
عدل پروردگار!
سورة یس( 36 ): آیۀ 54 ..... ص : 101
(آیه 54 )- در اینجا بحث پیرامون چگونگی حساب در محشر را سر بسته گذارده و از آن میگذرد، و به تشریح سر انجام کار
فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً). ) « امروز به هیچ کس ذرّهاي ستم نمیشود » : مؤمنان صالح و کافران طالح پرداخته، چنین میگوید
نه از پاداش کسی کاسته میشود، و نه کیفر کسی افزون میگردد، و حتی به قدر یک سر سوزن کم و زیاد و بیدادگري و ظلم و
ستم وجود ندارد. ص: 102
شما جز » : سپس به بیانی میپردازد که در حقیقت دلیل روشن و زندهاي براي عدم وجود ظلم در آن دادگاه بزرگ است میفرماید
وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). ) « آنچه را عمل میکردید جزا داده نمیشوید
سورة یس( 36 ): آیۀ 55 ..... ص : 102
(آیه 55 )- بهشتیان غرق در مواهب مادي و معنوي! در اینجا به گوشهاي از پاداشهاي مؤمنان پرداخته، و قبل از هر چیز روي مسأله
که از هر اندیشه ناراحت کننده بر کنار میباشند « بهشتیان امروز به نعمتهاي خدا مشغولند » : آرامش خاطر انگشت گذارده، میگوید
(إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّۀِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ).
فاکِهُونَ). ) « و در نهایت سرور و شادي به سر میبرند »
سورة یس( 36 ): آیۀ 56 ..... ص : 102
(آیه 56 )- بعد از نعمت آرامش خاطر که خمیر مایه همه نعمتها، و شرط استفاده از همه مواهب است، به شرح نعمتهاي دیگر
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ) « آنها و همسرانشان در سایههاي لذت بخش، بر تختها، در خلوتگاهها تکیه کردهاند » : پرداخته، چنین میگوید
ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ).
به معنی همسران بهشتی، و یا همسران با ایمانی است که در این دنیا داشتند. « ازواج »
سایهها) نشان میدهد که در آنجا نیز آفتابی وجود دارد ولی نه آفتابی آزار دهنده آري! آنها در سایه مطبوع ) « ظلال » تعبیر به
درختان بهشتی نشاط و سرور دیگري دارند.
سورة یس( 36 ): آیۀ 57 ..... ص : 102
لَهُمْ فِیها فاکِهَۀٌ وَ لَهُمْ ) « براي آنها میوه بسیار لذت بخشی است، و هر چه بخواهند در اختیار آنها خواهد بود » (آیه 57 )- علاوه بر این
ما یَدَّعُونَ).
و به این ترتیب آنچه امروز در فکر انسان بگنجد و آنچه از فکر او خطور نکند از انواع مواهب و نعمتها در آنجا آماده و مهیاست، و
پذیرایی خداوند از میهمانان خود در بالاترین سطح ممکن انجام میشود.
صفحه 121 از 472
پذیرایی خداوند از میهمانان خود در بالاترین سطح ممکن انجام میشود.
سورة یس( 36 ): آیۀ 58 ..... ص : 102
براي آنها سلام و تهنیت الهی » : (آیه 58 )- اما مهمتر از همه همان مواهب معنوي است که در این آیه به آن اشاره کرده، میفرماید
سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ). ص: 103 ) « است، این سخنی است از ناحیه پروردگار رحیم و مهربان آنها
این نداي روح افزا و نشاط بخش و مملوّ از مهر و محبت او چنان روح انسان را در خود غرق میکند، و به او لذت و شادي و
معنویت میبخشد، که با هیچ نعمتی برابر نیست، آري شنیدن نداي محبوب، ندایی آمیخته با محبت، و آکنده از لطف، سر تا پاي
بهشتیان را غرق سرور میکند، که یک لحظه آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتري دارد. و چنان آنها را مجذوب میکند که
از همه چیز جز او غافل میشوند، و همه نعمتهاي بهشتی را در آن حال به دست فراموشی میسپارند.
سورة یس( 36 ): آیۀ 59 ..... ص : 103
(آیه 59 )- چرا پرستش شیطان میکنید؟! بخشی از سرگذشت شوق انگیز و پر افتخار بهشتیان در آیات قبل گذشت، و در اینجا به
قسمتی از سرنوشت دوزخیان و بندگان شیطان اشاره میکند.
وَ) !« جدا شوید امروز اي گنهکاران » : نخست این که در آن روز با خطابی تحقیر آمیز مخاطب میشوند و به آنها گفته میشود
امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ).
شما بودید که در دنیا خود را در صفوف مؤمنان جا زده بودید و گاه به رنگ آنها در میآمدید، و از حیثیت و اعتبارشان استفاده
میکردید، امروز صفوف خود را از آنها جدا سازید، و در چهره اصلی خود ظاهر شوید!
سورة یس( 36 ): آیۀ 60 ..... ص : 103
آیا با شما » : (آیه 60 )- این آیه به ملامتها و سرزنشهاي پر معنی خداوند نسبت به مجرمان در روز قیامت اشاره کرده، چنین میگوید
؟« عهد نکردم اي فرزندان آدم که شیطان را پرستش و اطاعت مکنید که او دشمن آشکار شماست
(أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ).
به زبان اعطاي عقل به انسان نیز « تکوین » این اخطار بطور مکرر بر زبان رسولان الهی جاري شد، از سوي دیگر این پیمان در عالم
گرفته شده است، چرا که دلائل عقلی به روشنی گواهی میدهد انسان نباید فرمان کسی را اطاعت کند که از روز نخست کمر به
دشمنی او بسته او را از بهشت بیرون کرده و سوگند به اغواي فرزندانش خورده است.
از سوي سوم با سرشت و فطرت الهی همه انسانها بر توحید، و انحصار اطاعت براي ذات پاك پروردگار نیز این پیمان از انسان
گرفته شده است، و به این ص: 104
ترتیب نه با یک زبان که با چندین زبان این توصیه الهی تحقق یافته و این عهد و پیمان سرنوشت ساز امضا شده است.
سورة یس( 36 ): آیۀ 61 ..... ص : 104
مرا بپرستید » : (آیه 61 )- در این آیه براي تأکید بیشتر و بیان آنچه وظیفه فرزندان آدم است میفرماید: آیا من به شما عهد نکردم که
وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ). ) « و از من اطاعت کنید که راه مستقیم همین است
صفحه 122 از 472
از یک سو پیمان گرفته که اطاعت شیطان نکنند، چرا که او دشمنی و عداوت خود را از روز نخست آشکار ساخته.
و این در حقیقت بهترین « صراط مستقیم همین است » و در مقابل پیمان گرفته که از او اطاعت کنند، و دلیلش را این قرار میدهد که
محرك انسانهاست.
ضمنا از این تعبیر استفاده میشود که این جهان سراي اقامت نیست، چرا که راه را به کسی ارائه میدهند که از گذرگاهی عبور
میکند و مقصدي در پیش دارد.
سورة یس( 36 ): آیۀ 62 ..... ص : 104
او گروه زیادي از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه » : (آیه 62 )- باز براي شناسایی هر چه بیشتر این دشمن قدیمی خطرناك میافزاید
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلا کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ). ) !؟« نکردید
آیا نمیبینید چه بدبختیهایی شیطان بر سر پیروان خود آورده؟ آیا تاریخ پیشینیان را مطالعه نکردید تا ببینید بندگان او به چه
سرنوشت شوم و دردناکی گرفتار شدند؟
پس چرا دشمنی را که امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدّي نمیگیرید؟ باز با او طرح دوستی میریزید، و حتی او
را رهبر و ولی و راهنماي خویش انتخاب میکنید.
و به گفته شاعر:
کجا بر سر آیم از این عار و ننگ که با او به صلحیم و با حق به جنگ؟
سورة یس( 36 ): آیۀ 63 ..... ص : 104
(آیه 63 )- آیات گذشته بخشی از سرزنشهاي خداوند و گفتگوهاي او را به مجرمان در قیامت بازگو کرد، در اینجا همین معنی را
در بخش دیگري ادامه میدهد. ص: 105
آري! در آن روز در حالی که آتش سوزان و شعلهور جهنم در برابر دیدگان مجرمان قرار گرفته به آن اشاره کرده خطاب به
هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ). ) !« این همان دوزخی است که به شما وعده داده میشد » : مجرمان میگوید
سورة یس( 36 ): آیۀ 64 ..... ص : 105
(آیه 64 )- پیامبران الهی یکی بعد از دیگري آمدند و شما را از چنین روز و چنین آتشی بر حذر داشتند، ولی شما همه را به شوخی
و مسخره گرفتید.
اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ). ) « امروز در آن وارد شوید، و با آتش سوزان آن بسوزید که این جزاي کفري است که داشتید »
سورة یس( 36 ): آیۀ 65 ..... ص : 105
(آیه 65 )- سپس به گواهان روز قیامت اشاره میکند، گواهانی که جزء پیکر خود انسانند و جایی براي انکار سخنان آنها نیست،
امروز بر دهان آنها مهر مینهیم، و دستهاي آنها با ما سخن میگوید و پاهاي آنها کارهایی را که انجام میدادند براي ما » : میفرماید
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ). ) « شهادت میدهند
آري! در آن روز، دیگر اعضاي انسان تسلیم تمایلات او نیستند، آنها حساب خود را از کل وجود انسان جدا کرده تسلیم پروردگار
صفحه 123 از 472
میشوند، و بر آستان مقدس او سر فرود میآورند، و حقایق را با شهادت خود آشکار میسازند، و چه دادگاه عجیبی است که گواه
آن اعضاي پیکر خود انسان است، همان ابزاري است که گناه را با آن انجام داده! البته گواهی اعضا مربوط به کفّار و مجرمان است
اعضاي پیکر انسان بر ضدّ مؤمن گواهی نمیدهد، بلکه گواهی بر ضدّ کسی » : لذا در حدیثی از امام باقر علیه السّلام میخوانیم
میدهد که فرمان عذاب بر او مسلّم شده، و اما مؤمن نامه اعمالش را به دست راست او میدهند (و خودش آن را میخواند) همان
آنها که نامه اعمالشان به دست راستشان داده شده (با سرفرازي و افتخار) نامه اعمال خود را » : گونه که خداوند متعال فرموده
.« میخوانند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد
سورة یس( 36 ): آیۀ 66 ..... ص : 105
(آیه 66 )- در این آیه اشاره به یکی از عذابهایی میکند که ممکن است خداوند در همین دنیا این گروه مجرم را به آن مبتلا سازد،
عذابی دردناك و وحشتزا، ص: 106
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْیُنِهِمْ). ) !« و اگر بخواهیم چشمانشان را محو میکنیم » : میفرماید
سپس براي عبور از راه، میخواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند، اما چگونه » ، و در این حال وحشتی فوق العاده آنها را فرا میگیرد
فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ). ) ؟« میتوانند ببینند
آنها حتی از پیدا کردن راه خانه خود عاجز خواهند ماند، تا چه رسد به این که راه حق را پیدا کنند و در صراط مستقیم قدم
بگذارند!
سورة یس( 36 ): آیۀ 67 ..... ص : 106
اگر بخواهیم آنها را در جاي خود مسخ میکنیم (به مجسمههایی بیروح و فاقد حرکت » : (آیه 67 )- مجازات دردناك دیگر این که
وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ ) « یا اشکال حیوانی افلیج تبدیل مینماییم) به گونهاي که نتوانند راه خود را ادامه دهند و یا به عقب بازگردند
عَلی مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیا وَ لا یَرْجِعُونَ).
روشن است که دو آیه فوق مربوط به عذابهاي دنیاست.
سورة یس( 36 ): آیۀ 68 ..... ص : 106
(آیه 68 )- در این آیه به وضع انسان در پایان عمر از نظر ضعف و ناتوانی عقل و جسم اشاره میکند تا هم هشداري باشد به آنها
که براي انتخاب راه هدایت امروز و فردا میکنند، و هم پاسخی باشد به کسانی که تقصیرات خود را به گردن کمی عمر میافکنند،
و هم دلیلی باشد بر قدرت خداوند که او همان گونه که میتواند یک انسان نیرومند را به ضعف و ناتوانی یک نوزاد بازگرداند،
قادر است بر مسأله معاد، و همچنین نابینا ساختن مجرمان و از حرکت بازداشتن آنها.
وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا ) ؟« هر کس را که طول عمر دهیم در آفرینش واژگونه میکنیم، آیا اندیشه نمیکنند » : میفرماید
یَعْقِلُونَ).
به راستی روزهایی فرا میرسد بسیار دردناك که عمق ناراحتی آن را به زحمت میتوان تصور کرد.
سورة یس( 36 ): آیۀ 69 ..... ص : 106
صفحه 124 از 472
(آیه 69 )- او شاعر نیست، او انذار کننده زندگان است! گفتیم در این سوره بحثهاي زنده و جامعی پیرامون اصول اعتقادي توحید،
معاد، نبوت مطرح شده، و در مقطعهاي متفاوتی سخن را از یکی به دیگري منتقل میسازد. ص: 107
در آیات گذشته بحثهاي مختلفی پیرامون توحید و معاد مطرح بود، در این آیه و آیه بعد به بحث نبوت باز میگردد، و یکی از
رائجترین اتهاماتی را که براي پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله مطرح میکردند عنوان کرده پاسخ دندان شکنی و آموزندهاي به آن
باشد (وَ ما 􀀀 که شا « ما هرگز شعر به او [پیامبر] نیاموختیم و شایسته او نیست » : میدهد، و آن اتهام شعر و شاعري است، میگوید
عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ).
جاذبه و نفوذ قرآن در دلها براي همه کس محسوس بود، و زیباییهاي لفظ و معنی و فصاحت و بلاغت آن قابل انکار نبود، حتی
خود مشرکان چنان مجذوب آهنگ و بیان قرآن میشدند که گاه شبانه بطور مخفیانه به نزدیکی منزلگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله
میآمدند تا زمزمه تلاوت او را در دل شب بشنوند.
اینجا بود که براي توجیه این پدیده بزرگ، و اغفال مردم از این وحی آسمانی، زمزمه شعر و شاعري پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را
در همه جا سر دادند، که این خود اعترافی بود ضمنی به نفوذ فوق العاده قرآن! اما چرا شایسته پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نیست که
کاملا جداست، زیرا: « شعر » از خط « وحی » شاعر باشد بخاطر این که خط
-1 معمولا سر چشمه شعر تخیل و پندار است، در حالی که وحی از مبدأ هستی سر چشمه میگیرد و بر محور واقعیتها میگردد.
-2 شعر از عواطف متغیر انسانی میجوشد، و دائما در حال دگرگونی است، در حالی که وحی بیانگر حقایق ثابت آسمانی
میباشد.
احسن الشّ عر اکذبه بهترین شعر » : -3 لطف شعر در بسیاري از موارد در اغراق گوئیها و مبالغههاي آن است، تا آنجا که گفتهاند
در حالی که در وحی جز صداقت چیزي نیست. !« دروغ آمیزترین آن است
مجموعه « وحی » مجموعه شوقهایی است که از زمین به آسمان پرواز میکند، اما « شعر » : -4 سر انجام به تعبیر زیباي یکی از مفسران
حقائقی است که از آسمان به زمین نازل میگردد، و این دو خط کاملا متفاوت است! ص: 108
البته شاعرانی که در خط اهداف مقدسی گام بر میدارند و از عوارض نامطلوب شعر، خود را بر کنار میسازند حساب جداگانهاي
دارند.
إِنْ هُوَ ) « این آیات چیزي جز وسیله بیداري و قرآن آشکار نیست » : قرآن در برابر نفی شعر از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله اضافه میکند
إِلَّا ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ).
سورة یس( 36 ): آیۀ 70 ..... ص : 108
هدف از آن این است که افرادي را که زندهاند انذار کند، و (بر کافران اتمام حجت شود) تا فرمان عذاب بر آنها مسلّم » -( (آیه 70
لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرِینَ). ) « گردد
است که حق را بدون هیچ گونه پرده پوشی با « قرآن مبین » است و مایه یادآوري و وسیله بیداري، این آیات « ذکر » آري! این آیات
قاطعیت و صراحت بیان میکند، و به همین دلیل عامل بیداري و حیات و زندگی است.
سورة یس( 36 ): آیۀ 71 ..... ص : 108
(آیه 71 )- منافع سرشار چهار پایان براي شما: بار دیگر قرآن مجید به مسأله توحید و شرك باز میگردد، و ضمن برشمردن قسمتی
صفحه 125 از 472
از نشانههاي عظمت خدا در زندگی انسانها، و رفع نیازمندیهاي آنها از سوي خدا، به ضعف و ناتوانی و بینوایی بتها اشاره کرده، در
یک مقایسه روشن، حقانیت خط توحید، و بطلان خط شرك را آشکار میسازد.
آیا آنها ندیدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آوردهایم چهار پایانی براي آنها آفریدیم که آنان مالک آن » : نخست میگوید
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ). ) « هستند
سورة یس( 36 ): آیۀ 72 ..... ص : 108
وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ). ) « آنها را رام ایشان ساختیم » (آیه 72 )- و براي این که به خوبی بتوانند از این چهار پایان بهره گیرند
این حیوانات زورمند پر قدرت که گاه بطور نادر، به فرمان خدا سر به عصیان و طغیان بر میدارند، چنان خطرناك میشوند که
دهها نفر در مقابل آنان عاجز میشود، ولی در حالت عادي گاهی یک قطار شتر را به ریسمانی بسته و به دست کودکی چند ساله
میسپارند.
پس هم از آنها مرکب راهوار براي خود فراهم میسازند، و هم از آنها تغذیه ص: 109 »
فَمِنْها رَکُوبُهُمْ وَ مِنْها یَأْکُلُونَ). ) « میکنند
سورة یس( 36 ): آیۀ 73 ..... ص : 109
وَ لَهُمْ ) « براي آنان منافع دیگر در این حیوانات و نوشیدنیهاي گوارایی است » (آیه 73 )- منافع آنها به همین جا ختم نمیشود، بلکه
فِیها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ).
اشاره به شیرهایی است که از چهار پایان مختلف گرفته میشود، و قسمت مهمی از مواد غذایی انسان از آن و « مشارب » تعبیر به
فراوردههاي آن تأمین میگردد.
شکري که وسیله معرفت اللّه و شناخت ولی نعمت است (أَ فَلا یَشْکُرُونَ). !؟« آیا با این حال شکر این نعمتها را به جا نمیآورند »
سورة یس( 36 ): آیۀ 74 ..... ص : 109
(آیه 74 )- لذا در این آیه به تشریح حال مشرکان پرداخته چنین میگوید:
و مورد حمایت بتان قرار گیرند (وَ « آنها غیر از خدا معبودانی براي خویش برگزیدند به این امید که از سوي آنها یاري شوند »
اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَۀً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ).
چه خیال خام و فکر باطلی؟ که این موجودات ضعیف را که هیچ قدرتی بر دفاع از خویشتن ندارند تا چه رسد به دیگران، در کنار
خالق زمین و آسمان و بخشنده آن همه مواهب قرار دهند، و در حوادث مشکل زندگی از آنان یاري طلبند؟
سورة یس( 36 ): آیۀ 75 ..... ص : 109
آنها قادر به نصرت و یاري عبادت کنندگان خویش نیستند، و این عابدان در قیامت لشکر آنها » : (آیه 75 )- لذا در این آیه میافزاید
لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ). ) « خواهند بود و همگی در آتش دوزخ حضور مییابند
چه دردناك است که این پیروان در آن روز به صورت لشکریانی پشت سر بتها قرار گیرند، و همگی در دادگاه عدل خدا حضور
یابند- حاضر ساختن افراد بیآنکه خودشان تمایل داشته باشند نشانه حقارت آنها است- و بعد از آن همگی به دوزخ فرستاده
صفحه 126 از 472
شوند، بیآنکه بتوانند گرهی را از کار لشکر خود بگشایند.
ص: 110
سورة یس( 36 ): آیۀ 76 ..... ص : 110
(آیه 76 )- سر انجام در این آیه به عنوان دلداري پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و تقویت روحیه او در برابر این همه کار شکنیها و فتنه
انگیزیها و افکار و اعمال خرافی، میفرماید:
اکنون که چنین است سخنان آنها تو را غمگین نکند (که گاهی تو را شاعر میخوانند و گاهی ساحر و گاه تهمتهاي دیگري »
فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ) « میبندند) چرا که آنچه را آنها در دل مخفی میدارند و یا با زبان آشکار میسازند همه را ما میدانیم
ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
نه نیات آنها بر ما پوشیده است، و نه توطئههاي مخفیانه آنها، و نه تکذیبها و شیطنتهاي آشکارشان، همه را میدانیم و حساب آنها را
براي روز حساب نگه میداریم و تو را از شر آنها در این جهان نیز در امان خواهیم داشت.
سورة یس( 36 ): آیۀ 77 ..... ص : 110
اشاره
( (آیه 77
شأن نزول: ..... ص : 110
قطعه استخوان پوسیدهاي را پیدا کرد و گفت: با این « عاص بن وائل » و یا « امیۀ بن خلف » یا « ابیّ بن خلف » مردي از مشرکان به نام
دلیل محکم به مخاصمه با محمد بر میخیزم، و سخن او را در باره معاد ابطال میکنم آن را برداشت و نزد پیامبر اسلام آمد (و شاید
مقداري از آن را در حضور پیامبر نرم کرد و به روي زمین ریخت) و گفت چه کسی میتواند این استخوانهاي پوسیده را از نو زنده
کند (و کدام عقل آن را باور میکند).
این آیه و شش آیه بعد از آن که مجموعا هفت آیه را تشکیل میدهد نازل شد، و پاسخ منطقی و دندان شکنی به او و هم فکران او
داد.
تفسیر: ..... ص : 110
آفرینش نخستین دلیل قاطعی است بر معاد این سوره از قرآن مجید با مسأله نبوت آغاز شد، و با هفت آیه منسجم که قویترین بیانات
را در باره معاد در بردارد پایان مییابد.
نخست دست انسان را میگیرد و به آغاز حیات خودش در آن روز که نطفه بیارزشی بیش نبود میبرد، و او را به اندیشه وا
آیا انسان ندید که ما او را از نطفه آفریدیم و او (آن چنان قوي و نیرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد » : میدارد، میگوید
صفحه 127 از 472
أَ وَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَۀٍ فَإِذا هُوَ ) !؟« که حتی به مجادله در برابر پروردگارش برخاست و) مخاصمه کننده آشکاري شد
خَصِیمٌ مُبِینٌ). ص: 111
برخیزد، و « اللّه » آري! این موجود ضعیف و ناتوان آن چنان قوي و نیرومند شد که به خود اجازه داد به پرخاشگري در برابر دعوت
شود. « خصیم مبین » گذشته و آینده خویش را به دست فراموشی بسپارد، و مصداق روشن
سورة یس( 36 ): آیۀ 78 ..... ص : 111
او مثلی براي ما زد (و به پندار خودش دلیل دندان شکنی پیدا کرد) و در حالی که » (آیه 78 )- براي بیخبري او همین بس که
!؟« آفرینش نخستین خود را به دست فراموشی سپرده گفت: چه کسی میتواند این استخوانها را زنده کند در حالی که پوسیده است
(وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ).
منظور از ضرب المثل در اینجا بیان استدلال و ذکر مصداق به منظور اثبات یک مطلب کلی است.
تمام پاسخ او را داده است هر چند پشت سر آن توضیح بیشتر و دلائل افزونتر « و نسی خلقه » جالب این که قرآن مجید با جمله کوتاه
نیز ذکر کرده.
میگوید: اگر آفرینش خویش را فراموش نکرده بودي هرگز به چنین استدلال واهی و سستی دست نمیزدي، اي انسان فراموشکار!
به عقب بازگرد، و آفرینش خود را بنگر، چگونه نطفه ناچیزي بودي، و هر روز لباس تازهاي از حیات بر تن تو پوشانید، تو دائما در
حال مرگ و معاد هستی، از جمادي مردي نامی شدي، و از جهان نباتات نیز مردي، از حیوان سرزدي، از عالم حیوان نیز مردي،
انسان شدي. اما توي فراموشکار همه اینها را به طاق نسیان زدي حال میپرسی چه کسی این استخوان پوسیده را زنده میکند؟! این
استخوان هر گاه کاملا بپوسد تازه خاك میشود، مگر روز اول خاك نبودي؟
سورة یس( 36 ): آیۀ 79 ..... ص : 111
بگو: کسی او را » (آیه 79 )- لذا بلافاصله به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله دستور میدهد که به این خیرهسر مغرور و فراموشکار
قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ). ) « زنده میکند که در روز نخست او را ایجاد کرد
و اگر فکر میکنید این استخوان پوسیده وقتی که خاك شد و در همه جا پراکنده گشت چه کسی میتواند آن اجزا را بشناسد و از
نقاط مختلف گردآوري ص: 112
و تمام ویژگیهاي آنها را میداند (وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ). « او از هر مخلوقی آگاه است » کند؟ پاسخ آن نیز روشن است
است مسأله معاد و احیاي مردگان مشکلی برایش ایجاد نخواهد کرد. « قدرتی » و چنان « علم » کسی که داراي چنین
سورة یس( 36 ): آیۀ 80 ..... ص : 112
همان کسی که براي شما از درخت سبز آتش » : (آیه 80 )- رستاخیز انرژیها! در ادامه بحث پیرامون مسأله امکان معاد میفرماید
قادر است که بر این استخوانهاي پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند (الَّذِي جَعَلَ لَکُمْ « آفرید و شما به وسیله آن آتش میافروزید
مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ).
در این جا تفسیر دقیقی وجود دارد که به کمک دانشهاي امروز بر آن دست یافتهایم که ما نام آن را رستاخیز انرژیها گذاردهایم.-
البته تفسیرهاي دیگر را نیز ردّ نمیکنیم.
صفحه 128 از 472
است. این سلولز یاختههاي درختان « سلولز نباتی » از هوا، و ساختن « کربن گیري » توضیح این که: یکی از کارهاي مهم گیاهان مسأله
و گیاهان- گاز کربن- را از هوا گرفته و آن را تجزیه میکنند، اکسیژن آن را آزاد ساخته، و کربن را در وجود خود نگاه میدارد،
و سپس آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن میسازد.
ولی مسأله مهم این است که طبق گواهی علوم طبیعی هر ترکیب شیمیایی که انجام مییابد یا باید توأم با جذب انرژي اصلی باشد و
یا آزاد کردن آن- دقت کنید.
بنابر این هنگامی که درختان به عمل کربنگیري مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژي دارند، و در اینجا از گرما و
نور آفتاب به عنوان یک انرژي فعال استفاده میکنند.
به این ترتیب به هنگام تشکیل چوبهاي درختان مقداري از انرژي آفتاب نیز در دل آنها ذخیره میشود و به هنگامی که چوبها را به
هوا ترکیب شده و گاز کربن « اکسیژن » با « کربن » اصطلاح میسوزانیم همان انرژي ذخیره شده آفتاب آزاد میگردد، زیرا بار دیگر
را تشکیل میدهد، و اکسیژن و ئیدروژن (مقداري آب) ص: 113
آزاد میگردد.
و این که میگویند همه انرژیها در کره زمین به انرژي آفتاب باز میگردد یکی از چهرههایش همین است.
میرسیم، و میبینیم نور و حرارتی که در این فضا پراکنده میشود و برگ درختان و چوبهاي « رستاخیز انرژیها » اینجاست که به
آنها را نوازش و پرورش میدهد هرگز نابود نشده است، بلکه تغییر چهره داده، و دور از چشم ما انسانها در درون ذرات چوب و
شاخه و برگ درختان پنهان شده است، و هنگامی که یک شعله آتش به چوب خشکیده میرسد، رستاخیز آنها شروع میشود، و
ظاهر میگردد، بیآنکه حتی به اندازه روشنایی یک « حشر و نشورش » تمام آنچه از انرژي آفتاب در درخت پنهان بود در آن لحظه
شمع در یک زمان کوتاه از آن کم شده باشد!- باز هم دقت کنید.
سورة یس( 36 ): آیۀ 81 ..... ص : 113
(آیه 81 )- او مالک و حاکم بر همه چیز است! بعد از ذکر دلائل معاد از طریق توجه دادن به آفرینش نخستین، و آفرینش آتش از
درخت سبز این آیه مسأله را از طریق سومی تعقیب میکند و آن از طریق قدرت بیپایان خداست.
آیا کسی که آسمانها و زمین را (با آن همه عظمت و عجایب و نظامات شگفتانگیز آفریده) توانایی ندارد که همانند » : میفرماید
« این انسانهاي خاك شده را بیافریند؟ (و آنها را به حیات و زندگی جدیدي بازگرداند) آري میتواند، و او آفریننده آگاه و داناست
(أَ وَ لَیْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ).
سورة یس( 36 ): آیۀ 82 ..... ص : 113
(آیه 82 )- این آیه تأکیدي است بر آنچه در آیات قبل گذشت، تأکیدي است بر این حقیقت که هر گونه ایجادي در برابر اراده و
قدرت او سهل و آسان است، ایجاد آسمانهاي عظیم، و کره خاکی، با ایجاد یک حشره کوچک براي او یکسان است.
فرمان او این است که هر گاه چیزي را اراده کند به آن میگوید: » : میفرماید
همان گونه که خدا خواسته (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ ص: 114 « موجود باش! آن هم موجود میشود
شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)
.همه چیز به یک اشاره و فرمان او بسته است و کسی که داراي چنین قدرتی است آیا جاي این دارد که در احیاء مردگان به وسیله
صفحه 129 از 472
او تردید شود؟
همه توضیحی است براي « کن » و جمله « قول » و « امر » آري! تعلق اراده او به چیزي همان، و موجود شدن آن همان است! و تعبیر به
مسأله خلق و ایجاد، و بیانگر تحقق سریع اشیا بعد از تعلق اراده الهی.
سورة یس( 36 ): آیۀ 83 ..... ص : 114
اشاره
است به صورت یک نتیجهگیري کلی در مسأله مبدأ و معاد این بحث را به طرز « یس » (آیه 83 )- این آیه که آخرین آیه سوره
زیبایی پایان میدهد.
فَسُبْحانَ ) « پس منزه است خداوندي که ملکوت همه چیز در دست قدرت اوست و همه شما به سوي او باز میگردید » : میگوید
الَّذِي بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
نکتهها: ..... ص : 114
اشاره
در اینجا نظر خوانندگان عزیز را به مباحث ششگانه زیر که بحث فشردهاي پیرامون مسائل معاد است، جلب میکنیم:
-1 اعتقاد به معاد یک امر فطري است ..... ص : 114
باشد، و از مرگ- هر چند مرگ به موقع- و در پایان عمر لذت برد، در حالی « فنا » اگر انسان براي فنا آفریده شده بود باید عاشق
که میبینیم قیافه مرگ به معنی نیستی براي انسان در هیچ زمانی خوشایند نبوده، سهل است، با تمام وجودش از آن میگریزد!
کوشش براي باقی نگهداشتن جسم مردگان از طریق مومیایی کردن و ساختن مقابر جاویدانی همچون اهرام مصر، و دویدن دنبال
آب حیات، و اکسیر جوانی، و آنچه مایه طول عمر است، دلیل روشنی از عشق سوزان انسان به مسأله بقا است.
اگر ما براي فنا آفریده شدیم این علاقه به بقا چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ جز یک علاقه مزاحم و حد اقل بیهوده و بیمصرف!
ص: 115
فراموش نکنید ما بحث معاد را بعد از پذیرش وجود خداوند حکیم و دانا دنبال میکنیم، ما معتقدیم هر چه او در وجود ما آفریده
روي حساب است، بنابر این عشق به بقا نیز باید حسابی داشته باشد، و آن هماهنگی با آفرینش و جهان بعد از این عالم است.
به تعبیر دیگر اگر دستگاه آفرینش در وجود ما عطش را آفرید، دلیل بر این است که آبی در خارج وجود دارد، همچنین اگر غریزه
جنسی و علاقه به جنس مخالف در انسان وجود دارد نشانه این است که جنس مخالفی در خارج هست، و گر نه جاذبه و کشش
بدون چیزي که به آن مجذوب گردد با حکمت آفرینش سازگار نیست.
از سوي دیگر هنگامی که تاریخ بشر را از زمانهاي دوردست و قدیمیترین ایام بررسی میکنیم نشانههاي فراوانی بر اعتقاد راسخ
انسان به زندگی پس از مرگ مییابیم.
آثاري که امروز از انسانهاي پیشین- حتی انسانهاي قبل از تاریخ- در دست ما است، مخصوصا طرز دفن مردگان، کیفیت ساختن
صفحه 130 از 472
قبور، و حتی دفن اشیائی همراه مردگان، گواه بر این است که در درون وجدان ناآگاه آنها اعتقاد به زندگی بعد از مرگ نهفته بوده
است.
تحقیقات دقیق نشان میدهد که طوائف نخستین بشر داراي نوعی مذهب بودهاند، زیرا » : یکی از روانشناسان معروف میگوید
مردگان خود را به طرز مخصوص به خاك میسپردند و ابزار کارشان را در کنارشان مینهادند، و به این طریق عقیده خود را به
وجود دنیاي دیگر به ثبوت میرساندند.
اینها نشان میدهد که این اقوام زندگی پس از مرگ را پذیرفته بودند، هر چند در تفسیر آن راه خطا میپیمودند، و چنین
میپنداشتند که آن زندگی درست شبیه همین زندگی است.
به هر حال این اعتقاد قدیمی ریشهدار را نمیتوان ساده پنداشت و یا صرفا نتیجه یک تلقین و عادت دانست. برگزیده تفسیر نمونه،
ج 4، ص: 116
گواه دیگري بر فطري بودن معاد است. « وجدان » از سوي سوم وجود محکمه درونی به نام
هر انسانی در برابر انجام کار نیک در درون وجدانش احساس آرامش میکند، آرامشی که گاه با هیچ بیان و قلمی قابل توصیف
نیست.
و به عکس در برابر گناهان، مخصوصا جنایات بزرگ، احساس ناراحتی میکند، تا آنجا که بسیار دیده شده دست به خودکشی
میزند و یا خود را تسلیم مجازات و چوبه دار میکند، و دلیل آن را رهائی از شکنجه وجدان میداند.
با این حال انسان از خود میپرسد: چگونه ممکن است عالم کوچکی همچون وجود من داراي چنین دادگاه و محکمهاي باشد، اما
عالم بزرگ از چنین وجدان و دادگاهی تهی باشد؟
و به این ترتیب فطري بودن مسأله معاد و زندگی پس از مرگ از طرق مختلف بر ما روشن میشود.
از راه عشق عمومی انسانها به بقاء.
از طریق وجود این ایمان در طول تاریخ بشر.
و از راه وجود نمونه کوچک آن در درون جان انسان.
-2 بازتاب معاد در زندگی انسانها ..... ص : 116
اعتقاد به عالم پس از مرگ و بقاي آثار اعمال آدمی، و جاودانگی کارهاي او اعم از خیر و شر، اثر بسیار نیرومندي بر فکر و
اعصاب و عضلات انسانها میگذارد و به عنوان یک عامل مؤثري در تشویق به نیکیها و مبارزه با زشتیها میتواند مؤثر شود.
اثراتی که ایمان به زندگی پس از مرگ میتواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد فداکار و مجاهد و ایثارگر بگذارد
به مراتب بیش از اثرات دادگاهها و کیفرهاي معمولی است چرا که مشخصات دادگاه رستاخیز با دادگاههاي معمولی بسیار متفاوت
است، در آن دادگاه نه تجدید نظر وجود دارد، و نه زر و زور ص: 117
روي فکر ناظرانش اثر میگذارد، نه ارائه مدارك دروغین در آن فایدهاي دارد، و نه تشریفات آن نیازمند به طول زمان است.
از روزي بپرهیزید که هیچ کس بجاي دیگري جزا داده نمیشود و نه شفاعتی از او پذیرفته خواهد شد و نه » : قرآن مجید میگوید
هر کس از آنها که ظلم و ستم کرده، اگر تمامی روي » : بقره/ 48 ) و نیز میگوید ) .« غرامت و بدل، و نه کسی به یاري او میآید
زمین را در اختیار داشته باشد، در آن روز همه را براي نجات خویش میدهد، و هنگامی که عذاب الهی را میبینند پشیمانی خود را
یونس/ 54 ) و نیز ) .« مکتوم میدارند (مبادا رسواتر شوند) و در میان آنها به عدالت داوري میشود و ستمی بر آنها نخواهد رفت
( ابراهیم/ 51 ) .« هدف این است که خداوند هر کس را به آنچه انجام داده جزا دهد چرا که خداوند سریع الحساب است » : میخوانیم
صفحه 131 از 472
به «! خداوند در یک چشم به هم زدن حساب همه را میرسد » : به قدري حساب او سریع و قاطع است که طبق بعضی از روایات
بچشید آتش دوزخ » : همین دلیل در قرآن مجید سر چشمه بسیاري از گناهان فراموش کردن روز جزا ذکر شده، آنجا که میفرماید
الم سجده/ 14 ) حتی از پارهاي از تعبیرات استفاده میشود که انسان اگر گمانی ) .« را به خاطر اینکه ملاقات امروز را فراموش کردید
در باره قیامت داشته باشد نیز از انجام بسیاري از اعمال خلاف خودداري میکند.
مطففین/ 4) حماسههاي ) .« آیا آنها گمان نمیکنند که براي روز بزرگی مبعوث میشوند » : چنانکه در باره کم فروشان میفرماید
جاویدانی که مجاهدان اسلام در گذشته و امروز در میدانهاي جهاد میآفرینند، و گذشت و ایثار و فداکاري عظیمی که بسیاري از
مردم در زمینه دفاع از کشورهاي اسلامی و حمایت از محرومان و مستضعفان نشان میدهند، همه بازتاب اعتقاد به زندگی جاویدان
سراي دیگر است، مطالعات دانشمندان و تجربیات مختلف نشان داده که این گونه پدیدهها در مقیاس وسیع و گسترده جز از
ص: 118
طریق عقیدهاي که زندگی پس از مرگ در آن جاي ویژهاي دارد امکان پذیر نیست.
بگو: « قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَي الْحُسْنَیَیْنِ » : سربازي که منطقش این است
یا پیروزي بر شما و یا رسیدن به افتخار ) « شما دشمنان در باره ما چه میاندیشید؟ جز رسیدن به یکی از دو خیر و سعادت و افتخار
شهادت) (توبه/ 52 ) قطعا سربازي است شکست ناپذیر.
چهره مرگ که براي بسیاري از مردم جهان وحشت انگیز است، و حتی از نام آن و هر چیز که آن را تداعی کند میگریزند، براي
عقیدهمندان به زندگی پس از مرگ نه تنها نازیبا نیست، بلکه دریچهاي به جهانی بزرگ، شکستن قفس و آزاد شدن روح انسان،
گشوده شدن درهاي زندان تن، و رسیدن به آزادي مطلق است.
اصولا مسأله معاد بعد از مبدأ، خط فاصل فرهنگ خداپرستان و مادیین است، چرا که دو دیدگاه مختلف در اینجا وجود دارد:
دیدگاهی که مرگ را فنا و نابودي مطلق میبیند، و با تمام وجودش از آن میگریزد، چرا که همه چیز با آن پایان میگیرد.
و دیدگاهی که مرگ را یک تولد جدید و گام نهادن به عالمی وسیع و پهناور و روشن، و پر گشودن در آسمان بیکران میشمرد.
طبیعی است که طرفداران این مکتب نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتی به خود راه نمیدهند، بلکه با الهام
به خدا سوگند فرزند ابی طالب علاقهاش به مرگ بیشتر است از » : گرفتن از مکتب امیر مؤمنان علی علیه السّلام که میفرماید
از مرگ در راه هدف استقبال میکنند. « کودك شیرخوار به پستان مادر
فزت و ربّ » : بر مغز مبارکش فرو نشست فرمود « عبد الرحمن بن ملجم » و به همین دلیل هنگامی که ضربه شمشیر جنایتکار روزگار
کوتاه سخن اینکه ایمان به معاد از انسان ترسو و بیهدف، آدم شجاع و با «! الکعبۀ به خداي کعبه، پیروز و رستگار و راحت شدم
شهامت و هدفداري میآفریند که زندگیش مملو از حماسهها و ایثارها و پاکی و تقواست.
ص: 119
-3 دلائل عقلی معاد ..... ص : 119
اشاره
گذشته از دلائل نقلی فراوانی که براي معاد در قرآن مجید آمده است و شامل صدها آیه در این زمینه میشود دلائل عقلی روشنی
نیز بر این امر وجود دارد که بطور فشرده در اینجا قسمتی از آن یادآوري میشود:
الف- برهان حکمت: ..... ص : 119
صفحه 132 از 472
اگر زندگی این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم پوچ و بیمعنی خواهد بود، درست به این میماند که زندگی دوران
جنینی را بدون زندگی این دنیا فرض کنیم.
اگر قانون خلقت این بود که تمام جنینها در لحظه تولد خفه میشدند و میمردند چقدر دوران جنینی بیمفهوم جلوه میکرد؟
همچنین اگر زندگی این جهان بریده از جهان دیگر تصور شود این سر در گمی وجود خواهد داشت.
و» زیرا چه لزومی دارد که ما هفتاد سال یا کمتر و بیشتر در این دنیا در میان مشکلات دست و پا زنیم؟ مدتی خام و بیتجربه باشیم
مدتی به دنبال تحصیل علم و دانش باشیم هنگامی که از نظر معلومات به جایی رسیدیم برف «! تا پخته شود خامی، عمر تمام است
پیري بر سر ما نشسته! تازه براي چه زندگی میکنیم؟ خوردن مقداري غذا و پوشیدن چند دست لباس و خوابیدن و بیدار شدنهاي
مکرر و ادامه دادن این برنامه خسته کننده تکراري را دهها سال؟! آیا به راستی این آسمان گسترده، این زمین پهناور و این همه
مقدمات و مؤخرات و این همه استادان و مربیان و این همه کتابخانههاي بزرگ و این ریزه کاریهایی که در آفرینش ما و سایر
موجودات به کار رفته، همه براي همان خوردن و نوشیدن و پوشیدن و زندگی مادي است؟
اینجاست که آنها که معاد را قبول ندارند، اعتراف به پوچی این زندگی میکنند و گروهی از آنها اقدام به خودکشی و نجات از
این زندگی پوچ و بیمعنی را مجاز و یا مایه افتخار میشمرند! ص: 120
چگونه ممکن است کسی به خداوند و حکمت بیپایان او ایمان داشته باشد و زندگی این جهان را بیآنکه مقدمهاي براي زندگی
جاویدان جهان دیگر باشد قابل توجه بشمرد؟
مؤمنون/ 115 ) یعنی اگر بازگشت به ) «؟ آیا گمان کردید بیهوده آفریده شدهاید و به سوي ما باز نمیگردید » : قرآن مجید میگوید
سوي خدا نبود زندگی این جهان عبث و بیهوده بود.
آري در صورتی زندگی این دنیا مفهوم و معنی پیدا میکند و با حکمت خداوندي سازگار میشود که این جهان را مزرعهاي براي
جهان دیگر و گذرگاهی براي آن عالم وسیع و کلاس تهیه و دانشگاهی براي جهان دیگر و تجارتخانهاي براي آن سرا بدانیم،
این دنیا جایگاه صدق و راستی است براي » : همانگونه که امیر مؤمنان علی علیه السّلام در کلمات پرمحتوایش در نهج البلاغه فرمود
آن کس که با آن به راستی رفتار کند و خانه تندرستی است براي آن کس که از آن چیزي بفهمد، و سراي بینیازي است براي آن
کس که از آن توشه برگیرد، و محل اندرز است، براي آنکه از آن اندرز گیرد، مسجد دوستان خداست، نمازگاه فرشتگان
.« پروردگار و محل نزول وحی الهی و تجارتخانه اولیاء حق است
شما نشئه » : کوتاه سخن اینکه مطالعه و بررسی وضع این جهان به خوبی گواهی میدهد بر اینکه عالم دیگري پشت سر آن است
( واقعه/ 62 ) «؟ اولی و آفرینش خود را در این دنیا دیدید چرا متذکر نمیشوید که از پی آن جهان دیگري است
ب- برهان عدالت: ..... ص : 120
دقت در نظام هستی و قوانین آفرینش نشان میدهد که همه چیز آن حساب شده است.
در سازمان تن ما آنچنان نظام عادلانهاي حکمفرماست که هرگاه کمترین تغییر و ناموزونی رخ میدهد سبب بیماري یا مرگ
میشود، حرکات قلب ما، گردش خون ما، پردههاي چشم ما و جزء جزء سلولهاي تن ما مشمول همان نظام دقیق است که در کل
عالم حکومت میکند. آیا انسان میتواند یک وصله ناجور در این عالم پهناور باشد؟ ص: 121
درست است که خداوند به انسان آزادي اراده و اختیار داده تا او را بیازماید و در سایه آن مسیر تکامل را طی کند، ولی اگر انسان
از آزادي سوء استفاده کرد، چه میشود؟ اگر ظالمان و ستمگران، گمراهان و گمراه کنندگان با سوء استفاده از این موهبت الهی به
راه خود ادامه دادند عدل خداوند چه اقتضا میکند؟
صفحه 133 از 472
درست است که گروهی از بدکاران در این دنیا مجازات میشوند و به کیفر اعمال خود- یا لااقل قسمتی از آن- میرسند، اما
مسلما چنان نیست که همه مجرمان، همه کیفر خود را ببینند، و همه پاکان و نیکان به پاداش اعمال خود در این جهان برسند، آیا
ممکن است این دو گروه در کفّه عدالت پروردگار یکسان باشند؟
آیا کسانی را که در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسلیمند همچون مجرمان قرار دهیم، چگونه حکم » : به گفته قرآن مجید
ص/ 28 ) به هر ) «؟ آیا ممکن است پرهیزگاران را همچون فاجران قرار دهیم » : قلم/ 35 و 36 ) و در جاي دیگر میفرماید ) «؟ میکنید
محکمه » و « مکافات این جهان » حال تفاوت انسانها در اطاعت فرمان حق جاي تردید نیست همان گونه که عدم کفایت دادگاه
براي برقراري عدالت نیز به تنهایی کافی به نظر نمیرسد، بنابر این باید قبول کرد که براي « عکس العملهاي گناهان » و « وجدان
اجراي عدالت الهی لازم است محکمه و دادگاه عدل عامی باشد که سر سوزن کار نیک و بد در آنجا حساب شود و گر نه اصل
عدالت تأمین نخواهد شد.
ما ترازوهاي عدالت را » : بنابر این باید پذیرفت که قبول عدل خدا مساوي است با قبول وجود معاد و رستاخیز، قرآن مجید میگوید
در روز قیامت در میان آنها به عدالت حکم میشود و ظلم و ستمی بر » : انبیاء/ 47 ) و نیز میفرماید ) .« در روز قیامت بر پا میکنیم
( یونس/ 54 ) .« آنها نخواهد شد
ج- برهان هدف: ..... ص : 121
و در « تکامل » بر خلاف پندار مادیین، در جهان بینی الهی، براي آفرینش انسان هدفی بوده است که در تعبیرات فلسفی از آن به
من جنّ ص: » : لسان قرآن و حدیث گاهی از آن به قرب به خدا و یا عبادت و بندگی تعبیر شده است
122
و در سایه عبادت و بندگی کامل شوند و به حریم قرب من راه یابند. « و انس را نیافریدم مگر به این منظور که مرا پرستش کنند
(ذاریات/ 56 ) آیا اگر مرگ پایان همه چیز باشد این هدف بزرگ تأمین میگردد؟
بدون شک پاسخ این سؤال منفی است.
باید جهانی بعد از این جهان باشد و خط تکامل انسان در آن ادامه یابد، و محصول این مزرعه را در آنجا درو کند، و حتی در
جهان دیگر نیز این سیر ادامه یابد تا هدف نهایی تأمین شده باشد.
خلاصه اینکه تأمین هدف آفرینش بدون پذیرش معاد ممکن نیست و اگر ارتباط این زندگی را از جهان پس از مرگ قطع کنیم
همه چیز شکل معما به خود میگیرد و پاسخی براي چراها نخواهیم داشت.
د- برهان نفی اختلاف: ..... ص : 122
بیشک همه ما از اختلافاتی که در میان مکتبها و مذهبها در این جهان وجود دارد رنج میبریم، و همه آرزو میکنیم روزي این
اختلافات برچیده شود در حالی که همه قرائن نشان میدهد که این اختلافات در طبیعت زندگی این دنیا حلول کرده، و حتی از
دلائلی استفاده میشود که بعد از قیام حضرت مهدي- عج- آن بر پا کننده حکومت واحد جهانی هر چند بسیاري از اختلافات حل
یهود و نصارا تا دامنه قیامت به اختلافاتشان » : خواهد شد ولی باز اختلاف مکتبها به کلی برچیده نمیشود، و به گفته قرآن مجید
مائده/ 14 ) ولی خداوندي که همه چیز را به سوي وحدت میبرد سر انجام به اختلافات پایان خواهد داد، و ) «. باقی خواهند ماند
چون با وجود پردههاي ضخیم عالم ماده این امر بطور کامل در این دنیا امکان پذیر نیست، میدانیم در جهان دیگري که عالم بروز
و ظهور است سر انجام این مسأله عملی خواهد شد، و حقایق آنچنان آفتابی میگردد که اختلاف مکتب و عقیده به کلی برچیده
صفحه 134 از 472
میشود.
خداوند در روز قیامت در میان » : جالب اینکه در آیات متعددي از قرآن مجید روي این مسأله تکیه شده است، در یک جا میفرماید
آنها داوري میکند در آنچه با ص: 123
آنها سوگند مؤکد یاد کردند که خداوند کسانی را که میمیرند » : بقره/ 113 ) و در جاي دیگر میفرماید ) .« هم اختلاف داشتند
هرگز زنده نمیکند، ولی چنین نیست. این وعده قطعی خداست (که همه آنها را زنده کند) ولی اکثر مردم نمیدانند هدف این
( نحل/ 38 و 39 ) .« است که آنچه را در آن اختلاف داشتند براي آنها روشن سازد تا کسانی که منکر شدند بدانند دروغ میگفتند
-4 قرآن و مسأله معاد ..... ص : 123
بعد از مسأله توحید که اساسیترین مسأله در تعلیمات انبیاء است مسأله معاد با ویژگیها و آثار تربیتی و فرهنگیش در درجه اوّل قرار
دارد، لذا در بحثهاي قرآنی بیشترین آیات را بعد از توحید و خداشناسی به خود اختصاص داده است.
مباحث قرآنی معاد گاه به صورت استدلالهاي منطقی است و گاه به صورت بحثهاي خطابی و تلقینات مؤثر و کوبنده که گاه از
شنیدن آن مو بر بدن انسان راست میشود، و لحن صادقانه کلام چنان است که همچون استدلالات در اعماق جان و روح انسان
نفوذ میکند.
در بخش اوّل، یعنی استدلالات منطقی، قرآن بیشتر روي موضوع امکان معاد تکیه میکند، چرا که منکران غالبا آن را محال
که مستلزم بازگشت اجسام پوسیده و خاك شده به حیات و « معاد جسمانی » میپنداشتند، و معتقد بودند معاد آن هم به صورت
زندگی نوین است، امکان پذیر نیست.
امکان » در این بخش، قرآن از طرق کاملا گوناگون و متنوع وارد میشود، و طرقی که همه به یک جا ختم میگردد و آن مسأله
است. « عقلی معاد
گاه زندگی نخستین را در نظر انسان مجسم میکند، و در یک عبارت کوتاه و گویا و روشن میگوید:
اعراف/ 29 ) گاه زندگی و مرگ گیاهان، و رستاخیز آنها را که همه سال با ) .« همان گونه که شما را از آغاز آفرید باز میگردید »
چشم میبینیم ص: 124
مجسم کرده و در پایان آن میگوید: رستاخیز شما نیز همین گونه است.
ما از آسمان آب پر برکتی فرستادیم و به وسیله آن باغهاي سرسبز رویاندیم و دانههاي درو شده ... و به وسیله آن سرزمین مردهاي »
خداوند همان کسی است که بادها را » : ق/ 9 تا 11 ) در جاي دیگر میگوید ) «؟ را زنده کردیم، رستاخیز (شما) نیز همین گونه است
فرستاد تا ابرها را به حرکت درآورند و آن را به سوي سرزمین مرده راندیم و به وسیله آن زمین را بعد از مرگش حیات بخشیدیم،
فاطر/ 9) گاه مسأله قدرت خداوند را در آفرینش آسمانها و زمین مطرح کرده، میگوید: ) «! رستاخیز نیز چنین است
آیا نمیدانند خداوندي که آسمانها و زمین را آفرید و از آفرینش آنها خسته نشد قادر است که مردگان را زنده کند؟ آري او بر »
احقاف/ 33 ) و گاه رستاخیز انرژیها و بیرون پریدن آتش از درون درخت سبز را به عنوان نمونهاي از قدرت او، ) .« هر چیز تواناست
و قرار گرفتن آتش در دل آب، مطرح کرده، میگوید:
یس/ 80 ) گاه زندگی جنینی را در نظر ) «! آن خدایی مردگان را لباس حیات میپوشاند که از درخت سبز براي شما آتش آفرید »
اي مردم! اگر در رستاخیز شک دارید فراموش نکنید که ما شما را از خاك آفریدیم، سپس از » : انسان مجسم میسازد و میگوید
نطفه، و بعد از علقه (خون بسته شده) سپس از مضغه (پاره گوشتی همچون گوشت جویده شده) که بعضی داراي شکل و خلقت
است و بعضی بیشکل. هدف این است که ما براي شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم) و جنینهایی را که بخواهیم تا مدت
صفحه 135 از 472
حجّ/ 5) و بالاخره گاه شبح رستاخیز ) .« معینی در رحم مادران نگاه میداریم، سپس شما را به صورت طفلی به عالم دنیا میفرستیم
را در خوابهاي طولانی- خوابهایی که برادر مرگ است بلکه از جهاتی خود مرگ باشد- مانند خواب سیصد و نه ساله اصحاب
این چنین مردم را متوجه حال آنها » : کهف نشان میدهد، و بعد از شرح جالب و زیبایی پیرامون خواب و بیداري آنها میفرماید
کردیم تا بدانند وعده رستاخیز ص: 125
کهف/ 21 ) این شش راه مختلف است که در لا به لاي آیات قرآن براي بیان ) .« خداوند حق است و در قیام قیامت تردیدي نیست
امکان معاد مطرح شده است.
علاوه بر این داستان مرغان چهار گانه ابراهیم (بقره/ 260 ) و سرگذشت عزیر (بقره/ 259 ) و داستان کشتهاي از بنی اسرائیل (بقره/
73 ) که هر کدام یک نمونه تاریخی براي این مسأله است شواهد و دلائل دیگري است که قرآن در این زمینه ذکر میکند.
کوتاه سخن اینکه ترسیمی که قرآن مجید از معاد و چهرههاي آن و مقدمات و نتایج آن دارد، و دلائل گویایی که در این زمینه
مطرح کرده است به قدري زنده و قانع کننده است که هر کس کمترین بهرهاي از وجدان بیدار داشته باشد تحت تأثیر عمیق آن
قرار میگیرد.
-5 معاد جسمانی ..... ص : 125
منظور از معاد جسمانی این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت میکند، بلکه هدف این است که روح و جسم تواما
مبعوث میشود، و به تعبیر دیگر بازگشت روح مسلم است، گفتگو از بازگشت جسم است.
جمعی از فلاسفه پیشین تنها به معاد روحانی معتقد بودند، و جسم را مرکبی میدانستند که تنها در این جهان با انسان است، و بعد از
مرگ از آن بینیاز میشود، آن را رها میسازد و به عالم ارواح میشتابد.
ولی عقیده علماي بزرگ اسلام این است که معاد در هر دو جنبه روحانی و جسمانی صورت میگیرد. در اینجا بعضی مقید به
خصوص جسم سابق نیستند، و میگویند: خداوند جسمی را در اختیار روح میگذارد، و چون شخصیت انسان به روح اوست این
جسم جسم او محسوب میشود! در حالی که محققین معتقدند همان جسمی که خاك و متلاشی گشته، به فرمان خدا جمعآوري
میشود، و لباس حیات نوینی بر آن میپوشاند، و این ص: 126
عقیدهاي است که از متون آیات قرآن مجید گرفته شده است.
شواهد معاد جسمانی در قرآن مجید آن قدر زیاد است که بطور یقین میتوان گفت: آنها که معاد را منحصر در روحانی میدانند
کمترین مطالعهاي در آیات فراوان معاد نکردهاند و گر نه جسمانی بودن معاد در آیات قرآن به قدري روشن است که جاي هیچ
گونه تردید نیست.
همین آیاتی که در آخر سوره یس خواندیم به وضوح بیانگر این حقیقت است چرا که مرد عرب بیابانی تعجبش از این بود که این
استخوان پوسیده را که در دست دارد چه کسی میتواند زنده کند؟
بگو: همین استخوان پوسیده را خدایی که روز نخست آن را ابداع و ایجاد کرد زنده » : و قرآن با صراحت در پاسخ او میگوید
.« میکند
چگونه وقتی ما خاك شدیم و خاکهاي ما در زمین » : تمام تعجب مشرکان و مخالفت آنها در مسأله معاد بر سر همین مطلب بود که
چگونه این مرد به شما وعده میدهد وقتی که مردید » : الم سجده/ 10 ) آنها میگفتند ) «؟ گم شد، دوباره لباس حیات در تن میکنیم
مؤمنون/ 35 ) آنها به قدري از این مسأله تعجب میکردند که اظهار آن را نشانه ) .« و خاك شدید بار دیگر به زندگی بازمیگردید
جنون و یا دروغ بر خدا میپنداشتند.
صفحه 136 از 472
مردي را به شما نشان دهیم که به شما خبر میدهد هنگامی که کاملا خاك و پراکنده شدید دیگر بار آفرینش » : کافران گفتند
سبأ/ 7 و 8) به همین دلیل عموما استدلالات قرآن در باره امکان معاد بر محور همین معاد جسمانی دور میزند، ) .« جدیدي مییابید
و بیانات ششگانهاي که در فصل قبل گذشت همه شاهد و گواه این مدعاست.
بعلاوه قرآن کرارا خاطر نشان میکند که شما در قیامت از قبرها خارج میشوید (یس/ 51 - قمر/ 7) قبرها مربوط به معاد جسمانی
است.
داستان مرغهاي چهار گانه ابراهیم، و همچنین داستان عزیر و زنده شدن او ص: 127
بعد از مرگ، و ماجراي مقتول بنی اسرائیل، همه با صراحت از معاد جسمانی سخن میگوید.
توصیفهاي زیادي که قرآن مجید از مواهب مادي و معنوي بهشت کرده، همه نشان میدهد که معاد هم در مرحله جسم و هم در
مرحله روح تحقق میپذیرد، و گر نه حور و قصور و انواع غذاهاي بهشتی و لذائذ مادي در کنار مواهب معنوي معنی ندارد.
به هر حال ممکن نیست کسی کمترین آگاهی از منطق و فرهنگ قرآن داشته باشد و معاد جسمانی را انکار کند، و به تعبیر دیگر
انکار معاد جسمانی از نظر قرآن مساوي است با انکار اصل معاد! علاوه بر این دلائل نقلی، شواهد عقلی نیز در این زمینه وجود دارد
که اگر بخواهیم وارد آن شویم سخن به درازا میکشد.
-6 بهشت و دوزخ ..... ص : 127
بسیاري چنین میپندارند که عالم پس از مرگ کاملا شبیه این جهان است، منتهی در شکلی کاملتر و جالبتر.
ولی قرائن زیادي در دست داریم که نشان میدهد فاصله زیادي از نظر کیفیت و کمیت میان این جهان و آن جهان است، حتی
اینکه اگر این فاصله را به تفاوت میان عالم کوچک جنین با این دنیاي وسیع تشبیه میکنیم باز مقایسه کاملی به نظر نمیرسد.
طبق صریح بعضی از روایات در آنجا چیزهایی است که چشمی ندیده و گوشی نشنیده، و حتی از فکر انسانی خطور نکرده است.
( سجده/ 17 ) .« هیچ انسانی نمیداند چه چیزهایی که مایه روشنی چشم است براي او پنهان نگهداشته شده » : قرآن مجید میگوید
نظامات حاکم بر آن جهان نیز با آنچه در این عالم حاکم است کاملا تفاوت دارد. در اینجا افراد به عنوان شهود در دادگاه حاضر
میشوند ولی در آنجا دست ص: 128
و پا و حتی پوست تن شهادت میدهد. (یس/ 65 - فصّلت/ 21 ) به هر حال آنچه در باره جهان دیگر گفته شود تنها شبحی از دور
در نظر ما مجسم میکند، و اصولا الفباي ما و فرهنگ فکري ما در این جهان قادر به توصیف حقیقی آن نیست و از اینجا به بسیاري
از سؤالات در زمینه بهشت و دوزخ و چگونگی نعمتها و عذابهایش پاسخ داده خواهد شد.
همین قدر میدانیم بهشت کانون انواع مواهب الهی اعم از مادي و معنوي است، و دوزخ کانونی است از شدیدترین عذابها در هر
دو جهت.
« پایان سوره یس » ! اما در مورد جزئیات این دو، قرآن اشاراتی دارد که ما به آن مؤمن هستیم اما تفصیل آن را تا کسی نبیند نمیداند
ص: 129
سوره صافّات [ 37 ] ..... ص : 129
اشاره
نازل شده، و 182 آیه است « مکّه » این سوره در
صفحه 137 از 472
محتواي سوره: ..... ص : 129
بطور کلی محتواي این سوره در پنج بخش خلاصه میشود.
بخش اول: بحثی پیرامون گروههائی از ملائکه و فرشتگان خداوند، و در مقابل آنها گروهی از شیاطین سرکش و سرنوشت آنها را
مطرح میسازد.
بخش دوم: از کفار، و انکارشان نسبت به نبوت و معاد، و عاقبت کار آنها در قیامت سخن میگوید، و گرفتاري تمام آنها در
چنگال عذاب الهی، و نیز بخشی از نعمتهاي مهم بهشتی و لذات و زیبائیها و شادکامیهاي بهشتیان را شرح میدهد.
را « یونس » و « لوط » و « الیاس » و « هارون » و « موسی » و « اسحاق » و « ابراهیم » و « نوح » بخش سوم: قسمتی از تاریخ انبیاي بزرگی، مانند
قهرمان بت شکن، مشروحتر آمده « ابراهیم » به صورت فشرده و در عین حال بسیار مؤثر و نافذ بازگو میکند، ولی بحث در باره
است.
دانست. یعنی اعتقاد به رابطه خویشاوندي میان خداوند « بدترین نوع شرك » بخش چهارم: از یکی از انواع شرك که میتوان آن را
و جن و خداوند و فرشتگان بحث میکند.
و سر انجام بخش پنجم که آخرین بخش این سوره است، و در چند آیه کوتاه مطرح شده، پیروزي لشکر حق را بر لشکر کفر و
شرك و نفاق، و گرفتار شدن آنها را در چنگال عذاب الهی، ضمن تنزیه و تقدیس پروردگار بیان میدارد.
ص: 130
فضیلت تلاوت سوره ..... ص : 130
: در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله آمده است:
کسی که سوره صافات را بخواند به عدد هر جن و شیطانی ده حسنه به او داده میشود، و شیاطین متمرد از او فاصله میگیرند، و از »
شرك پاك میشود و دو فرشتهاي که مأمور حفظ او هستند در قیامت در باره او شهادت میدهند که به رسولان خداوند ایمان
.« داشته است
کسی که سوره صافات را در هر روز جمعه بخواند از هر آفتی » : و در حدیث دیگري از امام صادق علیه السّلام چنین میخوانیم
محفوظ میماند، و هر بلائی در زندگی دنیا از او دفع میگردد، خداوند وسیعترین روزي را در اختیارش میگذارد، و او را در مال
و فرزندان و بدن، گرفتار زیانهاي شیطان رجیم و گردنکشان عنود نمیسازد، و اگر در آن روز و شب از دنیا برود خداوند او را
.« شهید مبعوث میکند، و شهید میمیراند، و او را در بهشت با شهدا هم درجه میسازد
هدف از تلاوت، اندیشه و سپس اعتقاد و بعد از آن عمل است، و بدون شک کسی که تلاوت این سوره را با این کیفیت انجام
دهد هم از شر شیاطین محفوظ خواهد ماند، هم از شرك پاك میگردد، و با داشتن اعتقاد صحیح و اعمال صالح در زمره شهیدان
قرار خواهد گرفت.
به مناسبت آیه اول آن است. « صافّات » ضمنا نامگذاري این سوره به نام
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 1 ..... ص : 130
(آیه 1)- فرشتگانی که آماده انجام مأموریتند: این سوره نخستین سوره از قرآن مجید است که اولین آیات آن با سوگندها شروع
صفحه 138 از 472
میشود، سوگندهائی اندیشه انگیز، که فکر انسان را همراه خود به جوانب مختلف این جهان میکشاند.
درست است که خداوند از همه راستگویان راستگوتر است، و نیازي به سوگند ندارد، ولی توجه به دو نکته مشکل سوگند را در
تمام آیات قرآن که از این به بعد گهگاه با آن سر و کار داریم حل خواهد کرد.
نخست این که: همیشه سوگند به امور پر ارزش و مهم یاد میکنند، بنابر این ص: 131
سوگندهاي قرآن دلیل بر عظمت و اهمیت اموري است که به آنها سوگند یاد شده.
دیگر این که سوگند همیشه براي تأکید است، و دلیل بر این است که اموري که براي آن سوگند یاد شده از امور کاملا جدي و
مؤکد است.
به هر حال در آغاز این سوره به نام سه گروه برخورد میکنیم که به آنها سوگند یاد شده است.
وَ الصَّافَّاتِ صَ  فا). ) !« قسم به آنها که صف کشیدهاند و صفوف خود را منظم ساختهاند » : نخست میفرماید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 2 ..... ص : 131
فَالزَّاجِراتِ زَجْراً). ) « همانها که قویا نهی میکنند و باز میدارند » -( (آیه 2
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 3 ..... ص : 131
فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً). ) « و آنها که پی در پی تلاوت ذکر میکنند » -( (آیه 3
معروف و مشهور آن است که توصیفات فوق اوصافی است براي گروههائی از فرشتگان.
گروههائی که براي انجام فرمان الهی در عالم هستی به صف ایستاده و آماده فرمانند.
گروههائی از فرشتگان که انسانها را از معاصی و گناه باز میدارند، و وسوسههاي شیاطین را در قلوب آنها خنثی میکنند، و یا
مأمور ابرهاي آسمانند و آنها را به هر سو میرانند و آماده آبیاري سرزمینهاي خشک میکنند.
و بالاخره گروههائی از فرشتگان که آیات کتب آسمانی را به هنگام نزول وحی بر پیامبران میخوانند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 4 ..... ص : 131
(آیه 4)- اکنون ببینیم این سوگندهاي پر محتوا سوگند به صفوف فرشتگان و انسانها براي چه منظوري بوده است؟
إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ). ) « معبود شما مسلما یکتاست » : آیه شریفه این مطلب را روشن ساخته، میگوید
سوگند به آن مقدساتی که گفته شد بتها همه بر بادند، و هیچ گونه شریک و شبیه و نظیري براي پروردگار نیست.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 5 ..... ص : 131
همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه ص: 132 » : (آیه 5)- سپس میافزاید
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ). ) !« در میان آن دو قرار دارد، و پروردگار مشرقها
خورشید آسمان در هر روز از سال از نقطهاي غیر از نقطه روز قبل و بعد طلوع میکند، و فاصله این نقاط با یکدیگر آنقدر منظم و
بر قرار میباشد. در طلوع « مشارق شمس » دقیق است که حتی یک هزارم ثانیه کم و زیاد نمیشود، و هزاران هزار سال است که نظم
و غروب ستارگان دیگر نیز همین نظام حکمفرماست.
صفحه 139 از 472
و غروب ستارگان دیگر نیز همین نظام حکمفرماست.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 6 ..... ص : 132
(آیه 6)- پاسداري آسمان از نفوذ شیاطین! در آیات گذشته سخن از صفوف مختلف فرشتگان الهی بود و در اینجا از نقطه مقابل
آنها، یعنی گروههاي شیاطین و سرنوشت آنها، سخن میگوید، و میتواند مقدمهاي باشد براي ابطال اعتقاد جمعی از مشرکان که
شیاطین و جن را معبود خود قرار میدادند.
إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَۀٍ الْکَواکِبِ). ) « ما آسمان نزدیک [پائین را با ستارگان آراستیم » : نخست میگوید
به راستی منظره ستارگان آسمان آنقدر زیباست که هرگز چشم از دیدن آن خسته نمیشود، بلکه خستگی را از تمام وجود انسان
بیرون میکند هر چند این مسائل در عصر و زمان ما براي شهر نشینانی که در دود کارخانهها غوطهورند، و طبعا آسمانی تاریک و
سیاه دارند چندان مفهوم نیست، ولی روستانشینان هنوز میتوانند ناظر این گفته قرآنی یعنی تزیین آسمان با ستارگان درخشان
باشند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 7 ..... ص : 132
ما آن را از هر شیطان خبیث و عاري از » : (آیه 7)- در این آیه به محفوظ بودن صحنه آسمان از نفوذ شیاطین اشاره کرده، میگوید
وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مارِدٍ). ) « خیر و نیکی حفظ کردیم
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 8 ..... ص : 132
آنها نمیتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنین کنند) از هر سو هدف » : (آیه 8)- سپس میافزاید
لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ). ) !« (تیرهاي شهاب) قرار میگیرند
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 9 ..... ص : 132
دُحُوراً ) « آنها به شدت به عقب رانده میشوند (و از صحنه آسمان طرد میگردند) و براي آنان مجازاتی دائم است » (آیه 9)- آري
وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ). ص: 133
اشاره به این که نه تنها شیاطین از نزدیک شدن به عرصه آسمان منع و طرد میشوند بلکه سر انجام گرفتار عذاب دائم نیز
میگردند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 10 ..... ص : 133
( آیه 10 )- در این آیه به گروهی از شیاطین سرکش و جسور اشاره میکند که قصد صعود به عرصه بلند آسمان میکنند،
و « مگر آنها که در لحظهاي کوتاه براي استراق سمع به آسمان نزدیک شوند که شهاب ثاقب آنها را تعقیب میکند » : میفرماید
میسوزاند (إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَۀَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ).
در اصل به معنی شعلهاي است که از آتش افروخته زبانه میکشد، و به شعلههاي آتشینی که در آسمان به صورت خط « شهاب »
ممتد دیده میشود نیز میگویند.
صفحه 140 از 472
میدانیم اینها ستاره نیستند، بلکه شبیه ستارگانند، قطعات سنگهاي کوچکی هستند که در فضا پراکندهاند، و هنگامی که در حوزه
جاذبه زمین قرار گیرند به سوي زمین جذب میشوند، و بر اثر سرعت و شدت برخورد آنها با هواي اطراف زمین مشتعل و
برافروخته میشوند.
به معنی نافذ و سوراخ کننده است، و در اینجا اشاره به این است که به هر موجودي اصابت کند آن را سوراخ کرده و آتش « ثاقب »
میزند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 11 ..... ص : 133
(آیه 11 )- آنها که هرگز حق را پذیرا نمیشوند! قرآن همچنان مسأله رستاخیز و مخالفت منکران لجوج را تعقیب میکند و به دنبال
از آنها بپرس آیا آفرینش (و معاد) آنان سختتر » : بحث گذشته از قدرت خداوند و خالق آسمان و زمین بر همه چیز میفرماید
و آسمانها و زمین (فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا). « است یا آفرینش فرشتگان
إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ). ) !« ما آنها را از گل چسبندهاي آفریدیم » آري
گویا مشرکان که منکر معاد بودند بعد از شنیدن آیات گذشته در مورد آفرینش آسمان و زمین و فرشتگان اظهار داشتند، آفرینش
ما از آن مهمتر است.
قرآن در پاسخ آنها میگوید: آفرینش انسانها در مقابل آفرینش زمین و آسمان پهناور و فرشتگانی که در این عوالم هستند چیز
مهمی نیست، چرا که مبدأ آفرینش ص: 134
انسان یک مشت خاك چسبنده بیش نبوده است.
درآمد و بعد به صورت « صورت لجن بدبوئی » آمیخته شد، کم کم به « آب » بود سپس با « خاك » زیرا مبدأ آفرینش انسان نخست
شد و با این بیان میان تعبیرات گوناگون در آیات قرآن مجید جمع میشود. « گل چسبندهاي »
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 12 ..... ص : 134
بَلْ عَجِبْتَ وَ ) « تو از (انکار آنها نسبت به معاد) تعجب میکنی ولی آنها (معاد را) مسخره میکنند » : (آیه 12 )- سپس میافزاید
یَسْخَرُونَ).
تو آنقدر با قلب پاکت مسأله را واضح میبینی که از انکار آن در شگفتی فرو میروي، و اما این ناپاك دلان آنقدر آن را محال
میشمرند که به استهزا بر میخیزند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 13 ..... ص : 134
هنگامی که به آنها یادآوري شود » (آیه 13 )- عامل این زشتکاریها تنها نادانی و جهل نیست، بلکه لجاجت و عناد است، لذا
و همچنان به راه خویش ادامه میدهند (وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ). « (یادآوري دلائل معاد و مجازات الهی) هرگز متذکر نمیگردند
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 14 ..... ص : 134
هرگاه معجزهاي (از معجزات تو) را ببینند (نه تنها به سخریه و استهزا میپردازند بلکه) دیگران را نیز به » (آیه 14 )- حتی از این بالاتر
وَ إِذا رَأَوْا آیَۀً یَسْتَسْخِرُونَ). ) !« مسخره کردن وا میدارند
صفحه 141 از 472
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 15 ..... ص : 134
و نه چیز دیگر! (وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ). « و میگویند: این فقط سحر آشکاري است » -( (آیه 15
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 16 ..... ص : 134
(آیه 16 )- آیا ما و پدرانمان زنده میشویم؟ قرآن همچنان گفتگوهاي منکران معاد و پاسخ به آنها را ادامه میدهد.
آیا هنگامی که ما مردیم و خاك و استخوان » : نخست استبعاد منکران رستاخیز را به این صورت منعکس میکند: آنها میگفتند
أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ). ) !؟« شدیم بار دیگر برانگیخته خواهیم شد
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 17 ..... ص : 134
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ). ) !؟« و آیا پدران نخستین ما نیز برانگیخته میشوند » (آیه 17 )- و از این بالاتر این که
همانها که جز مشتی استخوان پوسیده، یا خاکهاي پراکنده وجودشان باقی ص: 135
نمانده است، چه کسی میتواند این اجزاي متفرق را جمع کند؟ و چه کسی میتواند لباس حیات بر آنان بپوشاند؟
اما این کوردلان فراموش کرده بودند که روز نخست همه خاك بودند، و از خاك آفریده شدند، اگر در قدرت خدا شک داشتند
باید بدانند خداوند یک بار قدرت خود را به اینها نشان داده بود، و اگر در قابلیت خاك مردد بودند، آن هم یک بار به ثبوت
رسیده بود.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 18 ..... ص : 135
به آنها بگو: آري » : (آیه 18 )- سپس قرآن به کوبندهترین پاسخها در برابر آنها پرداخته، به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله میفرماید
قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ). ) !؟« (همه شما، و نیاکانتان مبعوث میشوید) در حالی که ذلیل و خوار و کوچک خواهید بود
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 19 ..... ص : 135
( آیه 19 )- گمان میکنید زنده کردن شما و همه پیشینیان براي خداوند قادر و توانا کار مشکلی است، و عمل مهم سنگینی
تنها یک صیحه عظیم (از ناحیه مأمور پروردگار زده میشود) ناگهان همه (از قبرها برمیخیزند، و جان میگیرند و با » میباشد؟ نه
فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ). ) !« چشم خود صحنه محشر را که تا آن روز تکذیب میکردند) نگاه میکنند
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 20 ..... ص : 135
و میگویند: » ، (آیه 20 )- اینجاست که ناله این مشرکان مغرور و خیرهسر که نشانه ضعف و زبونی و بیچارگی آنهاست بر میخیزد
وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ). ) !« اي واي بر ما این روز جزاست
آري! هنگامی که چشمشان به دادگاه عدل الهی، و شهود و قضات این دادگاه، و علائم و نشانههاي مجازات میافتد بیاختیار ناله و
فریاد سر میدهند و با تمام وجود اعتراف به حقانیت رستاخیز میکنند، اعترافی که نمیتواند هیچ مشکلی را براي آنها حل کند.
صفحه 142 از 472
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 21 ..... ص : 135
امروز همان روز جدائی است که شما آن را » (آیه 21 )- اینجاست که از ناحیه خداوند یا فرشتگان او به آنها خطاب میشود آري
هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ). جدائی حق از باطل، جدائی صفوف بدکاران از برگزیده تفسیر نمونه، ) « تکذیب میکردید
ج 4، ص: 136
نیکوکاران، و روز داوري پروردگار بزرگ.
طبیعت این دنیا آمیزش و اختلاط حق و باطل است، در حالی که طبیعت رستاخیز جدائی این دو از یکدیگر میباشد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 22 ..... ص : 136
ظالمان و هم ردیفان آنها و آنچه را » : (آیه 22 )- سپس خداوند به فرشتگانی که مأمور کوچ دادن مجرمان به دوزخند فرمان میدهد
احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ). ) « میپرستیدند جمع آوري کنید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 23 ..... ص : 136
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلی صِ راطِ ) !« جز خدا (میپرستیدند) حرکت دهید و به سوي دوزخ هدایتشان کنید » (آیه 23 )- آري آنچه را
الْجَحِیمِ).
هدایت شوند و مجبورند « صراط جحیم » هدایت شدند ولی پذیرا نگشتند، اما امروز باید به « صراط مستقیم » آري! یک روز به سوي
بپذیرند! این سرزنشی است گرانبار که اعماق روح آنها را میسوزاند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 24 ..... ص : 136
(آیه 24 )- دانستیم که فرشتگان مجازات، ظالمان و همفکران آنها را به ضمیمه بتها و معبودان دروغین یک جا کوچ میدهند و به
سوي جاده جهنم هدایت میکنند.
« آنها را متوقف سازید چون باید مورد بازپرسی قرار گیرند » در ادامه این سخن قرآن میگوید: در این هنگام خطاب صادر میشود
(وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ).
ولایت » آري! در این که پیرامون چه چیز سؤال میشود؟ در روایت معروفی که از طرق اهل سنت و شیعه نقل شده آمده است که از
.« علی علیه السّلام سؤال میشود
ولی این یک مصداق روشن است، چرا که در آن روز از همه چیز سؤال میشود، از عقائد، از توحید، و ولایت، از گفتار و کردار،
و از نعمتها و مواهبی که خدا در اختیار انسان گذارده است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 25 ..... ص : 136
(آیه 25 )- به هر حال این دوزخیان بینوا که به مسیر جهنم هدایت میشوند دستشان از همه جا بریده و کوتاه میگردد، در این
چرا در اینجا از هم » هنگام به آنها گفته میشود شما که در دنیا در مشکلات به هم پناه میبردید، و از یکدیگر کمک میگرفتید
صفحه 143 از 472
ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ). ص: 137 ) !؟« یاري نمیطلبید
آري! تمام تکیه گاههائی که در دنیا براي خود میپنداشتید همه در اینجا ویران گشته است، نه از یکدیگر میتوانید کمک بگیرید،
و نه معبودهایتان به یاري شما میشتابند، که آنها خود نیز بیچاره و گرفتارند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 26 ..... ص : 137
و قدرت هیچ گونه اظهار وجود تا چه « بلکه آنها در آن روز در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند » : (آیه 26 )- در این آیه میافزاید
رسد به مخالفت ندارند (بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 27 ..... ص : 137
(آیه 27 )- اینجاست که آنها به سرزنش یکدیگر بر میخیزند و هر یک اصرار دارد گناه خویش را به گردن دیگري بیندازد، دنباله
رو به یکدیگر کرده و از هم میپرسند » روان، رؤسا و پیشوایان خود را مقصر میشمرند، و پیشوایان پیروان خود را، و در این حال
وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ). ) «...
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 28 ..... ص : 137
میگویند: (شما رهبران گمراهی بودید که به ظاهر) از طریق خیرخواهی و » (آیه 28 )- پیروان گمراه به پیشوایان گمراه کننده خود
اما جز فریب چیزي در کارتان نبود! (قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمِینِ). « نیکی وارد شدید
ما که به حکم فطرت طالب نیکیها و پاکیها و سعادتها بودیم دعوت شما را لبیک گفتیم، آري تمام گناهان ما به گردن شما است،
ما جز حسن نیت و پاکدلی سرمایهاي نداشتیم و شما دیو سیرتان دروغگو نیز جز فریب و نیرنگ چیزي در بساط نداشتید!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 29 ..... ص : 137
تقصیر ما « میگویند: شما خودتان اهل ایمان نبودید » (آیه 29 )- به هر حال پیشوایان آنها نیز سکوت نخواهند کرد و در پاسخ
چیست! (قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ).
اگر مزاج شما آماده انحراف نبود، اگر شما خود طالب شر و شیطنت نبودید، کجا به سراغ ما میآمدید؟ چرا به دعوت انبیا و نیکان
و پاکان پاسخ نگفتید؟
و همین که ما یک اشارت کردیم با سر دویدید؟ پس معلوم میشود عیب در خود شماست، بروید و خودتان را ملامت کنید!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 30 ..... ص : 137
ص: 138 « ما هیچ گونه سلطهاي بر شما نداشتیم » (آیه 30 )- دلیل ما روشن است
و زور و اجباري در کار نبود! (وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ).
و خلق و خوي ستمگري شما باعث بدبختیتان شد (بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ). « بلکه خود شما قومی طغیانگر و متجاوز بودید »
و چه دردناك است که انسان ببیند رهبر و پیشواي او که یک عمر دل به او بسته بود موجبات بدبختی او را فراهم کرده است، سپس
صفحه 144 از 472
از او بیزاري میجوید.
حقیقت این است که هر کدام از این دو گروه از جهتی راست میگویند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 31 ..... ص : 138
اکنون » : (آیه 31 )- لذا این گفتگوها به جایی نمیرسد، و سر انجام این پیشوایان گمراه به این واقعیت اعتراف میکنند، میگویند
فَحَقَّ عَلَیْنا ) « فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلّم شده (و حکم عذاب در باره همه صادر گردیده) و همگی از عذاب او میچشیم
قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ).
شما طاغی بودید و سرنوشت طغیانگران همین است، و ما هم گمراه و گمراه کننده.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 32 ..... ص : 138
فَأَغْوَیْناکُمْ إِنَّا کُنَّا غاوِینَ). ) « ما شما را گمراه کردیم همان گونه که خود گمراه بودیم » -( (آیه 32
بنابر این چه جاي تعجب که همگی در این مصائب و عذابها شریک باشیم؟
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 33 ..... ص : 138
(آیه 33 )- سرنوشت این پیشوایان و آن پیروان: به دنبال بیان مخاصمه پیروان و پیشوایان گمراه در قیامت در کنار دوزخ که در
آیات گذشته آمد، در این آیه سرنوشت هر دو گروه را یک جا بیان کرده، و عوامل بدبختی آنها را شرح میدهد که هم بیان درد
است و هم ذکر درمان.
فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ). ) « همه آنها [پیشوایان و پیروان گمراه در آن روز در عذاب الهی مشترکند » : نخست میفرماید
البته اشتراك آنها در اصل عذاب مانع تفاوتها و اختلاف درکات آنها در دوزخ و عذاب الهی نیست، چرا که مسلما کسی که مایه
انحراف هزاران انسان شده است هرگز در مجازات، همسان یک فرد عادي گمراه نخواهد بود.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 34 ..... ص : 138
ما این گونه با مجرمان رفتار ص: 139 » : (آیه 34 )- سپس براي تأکید بیشتر میافزاید
إِنَّا کَذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ). ) « میکنیم
این سنّت همیشگی ماست، سنتی که از قانون عدالت نشأت گرفته است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 35 ..... ص : 139
(آیه 35 )- در این آیه به بیان ریشه اصلی بدبختی آنها پرداخته، میگوید:
إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ ) « آنها چنان بودند که وقتی کلمه توحید و لا اله الا اللّه به آنان گفته میشد استکبار میکردند »
یَسْتَکْبِرُونَ).
آري! ریشه تمام انحرافات آنها تکبر و خود بر تر بینی، و زیر بار حق نرفتن و بر سر سنتهاي غلط و تقالید باطل اصرار و لجاجت
صفحه 145 از 472
ورزیدن، و به همه چیز غیر از آن با دیده تحقیر نگریستن بود.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 36 ..... ص : 139
و پیوسته میگفتند: آیا ما خدایان و بتهاي خود را به » (آیه 36 )- ولی آنها براي این گناه بزرگ خود عذري بدتر از گناه میآوردند
وَ یَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ). ) !؟« خاطر شاعر دیوانهاي رها کنیم
شاعرش مینامیدند چون سخنانش آن چنان در دلها نفوذ داشت و عواطف انسانها را همراه خود میبرد که گوئی موزونترین اشعار
را میسراید، در حالی که گفتارش ابدا شعر نبود، و مجنونش میخواندند به خاطر این که رنگ محیط به خود نمیگرفت، و در
برابر عقائد خرافی انبوه متعصبان لجوج ایستاده بود، کاري که از نظر تودههاي گمراه یک نوع انتحار و خودکشی جنون آمیز است،
در حالی که بزرگترین افتخار پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله همین بود که تسلیم این شرائط نشد!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 37 ..... ص : 139
چنین » : (آیه 37 )- سپس قرآن براي نفی این سخنان بیاساس و دفاع از مقام وحی و رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله میافزاید
بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ). ) « نیست، او حق آورده و پیامبران پیشین را تصدیق کرده است
محتواي سخنان او از یک سو، و هماهنگی آن با دعوت انبیا از سوي دیگر دلیل صدق گفتار اوست.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 38 ..... ص : 139
إِنَّکُمْ لَذائِقُوا ) « اما شما (اي مستکبران کوردل و گمراهان بدزبان) بطور مسلم عذاب دردناك الهی را خواهید چشید » -( (آیه 38
الْعَذابِ الْأَلِیمِ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 39 ..... ص : 139
(آیه 39 )- ولی گمان نکنید که خداوند انتقامجو است و میخواهد انتقام ص: 140
وَ ما تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). ) « جز به آنچه انجام میدادید کیفر داده نمیشوید » پیامبرش را از شما بگیرد چنین نیست شما
در حقیقت همان اعمال شماست که در برابر شما مجسم میشود و با شما میماند و شما را شکنجه و آزار میدهد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 40 ..... ص : 140
جز بندگان مخلص » : (آیه 40 )- این آیه که در حقیقت مقدمهاي است براي بحثهاي آینده یک گروه را استثنا کرده، میگوید
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ). ) « پروردگار (کسانی که خدا آنها را خالص کرده است) که از همه این کیفرها به دور و برکنارند
آري! تنها این گروهند که به اعمالشان جزا داده نمیشوند، بلکه خدا با فضل و کرم با آنها رفتار میکند و بیحساب پاداش
میگیرند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 41 ..... ص : 140
صفحه 146 از 472
( آیه 41 )- گوشهاي از نعمتهاي بهشتی: در آیه قبل سخن از (عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِ ینَ) به میان آمد، در اینجا مواهب و نعمتهاي
بیشماري را که خداوند به آنها ارزانی میدارد، بیان میکند که میتوان آن را در هفت بخش خلاصه کرد.
أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ). ) « براي آنان [بندگان مخلص روزي معین و ویژهاي است » : نخست میگوید
این جمله اشاره به مواهب معنوي و لذات روحانی و درك جلوههاي ذات پاك حق، و سرمست شدن از باده طهور عشق اوست،
همان لذتی که تا کسی نبیند نمیداند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 42 ..... ص : 140
(آیه 42 )- سپس به بیان نعمتهاي دیگر بهشتی پرداخته، آن هم نعمتهایی که با نهایت احترام به بهشتیان داده میشود، میگوید:
فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ). و به صورت میهمانهاي عزیزي با نهایت ) «... میوهها (ي گوناگون پر ارزش) و آنها گرامی داشته میشوند »
احترام از آنها پذیرائی میشود.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 43 ..... ص : 140
(آیه 43 )- از نعمت میوههاي رنگارنگ و احترام و گرامی داشت که بگذریم سخن از جایگاه آنها به میان میآید، میفرماید:
فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ). ) « در باغهاي (سرسبز) و پر نعمت بهشت است » جایگاه آنها
هر نعمتی بخواهند در آنجا هست و هر چه اراده کنند در برابر آنها ص: 141
حاضر است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 44 ..... ص : 141
(آیه 44 )- و از آنجا که یکی از بزرگترین لذات انسان بهره گرفتن از مجلس انس با دوستان یکرنگ و با صفاست، در چهارمین
عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ). ) « بهشتیان در حالی که بر تختها رو به روي یکدیگر تکیه زدهاند » : مرحله به این نعمت اشاره کرده، میگوید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 45 ..... ص : 141
و گرداگردشان قدحهاي » : (آیه 45 )- در پنجمین مرحله از بیان مواهب بهشتیان، سخن از نوشابه و شراب طهور آنهاست، میفرماید
یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ). ) « لبریز از شراب طهور را میگردانند
این ظرفها در گوشهاي قرار نگرفته که آنها تقاضاي جامی از آن کنند، بلکه به مقتضاي تعبیر (یُطافُ عَلَیْهِمْ) گرد آنها میگردانند!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 46 ..... ص : 141
بَیْضاءَ ) « شرابی سفید و درخشنده و لذت بخش براي نوشندگان » : (آیه 46 )- سپس به توصیفی از آن شراب طهور پرداخته، میگوید
لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ).
شرابی پاك، خالی از رنگهاي شیطانی، سفید و شفاف.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 47 ..... ص : 141
صفحه 147 از 472
(آیه 47 )- از آنجا که نام شراب و پیمانه و مانند اینها ممکن است مفاهیم دیگري در اذهان تداعی کند بلافاصله در این آیه با ذکر
شرابی که نه در آن مایه تباهی عقل است، و نه از » : جمله کوتاه و گویائی همه این مفاهیم را از ذهن شنوندگان میشوید و میگوید
لا فِیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ). ) « آن مست میشوند
و جز هوشیاري و نشاط و لذت روحانی چیزي در آن نیست.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 48 ..... ص : 141
نزد آنها همسرانی است که جز به شوهران » : (آیه 48 )- و سر انجام در ششمین مرحله به همسران پاك بهشتی اشاره کرده، میگوید
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ). ) « خود عشق نمیورزند، به غیر آنان نگاه نمیکنند و چشمان درشت و زیبا دارند
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 49 ..... ص : 141
(آیه 49 )- در این آیه توصیف دیگري براي همین همسران بهشتی بیان کرده و پاکی و قداست آنها را با این عبارت بیان میکند:
و دست انسانی برگزیده تفسیر « گویی (از لطافت و سفیدي) همچون تخم مرغهایی هستند که (در زیر بال و پر مرغ) پنهان مانده »
نمونه، ج 4، ص: 142
هرگز آن را لمس نکرده است! (کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ).
مواهب گوناگونی که در باره بهشتیان در آیات گذشته ذکر شد مجموعهاي از مواهب مادي و معنوي است، گر چه حقیقت
نعمتهاي بهشتی آن گونه که هست از اهل دنیا مکتوم خواهد بود، جز این که بروند و ببینند و دریابند!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 50 ..... ص : 142
(آیه 50 )- جستجو از دوست جهنّمی! بندگان مخلص پروردگار که طبق آیات گذشته غرق انواع نعمتهاي معنوي و مادي بهشتند،
ناگهان بعضی از آنها به فکر گذشته خود و دوستان دنیا میافتند، همان دوستانی که راه خود را جدا کردند و جاي آنها در جمع
بهشتیان خالی است، میخواهند بدانند سرنوشت آنها به کجا رسید.
فَأَقْبَلَ ) «... بعضی رو به بعضی دیگر کرده میپرسند » آري! در حالی که آنها غرق گفتگو هستند و از هر دري سخنی میگویند
بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 51 ..... ص : 142
یکی از آنها (خاطراتی در نظرش مجسم میشود رو به سوي دیگران کرده و) میگوید: من همنشینی (در دنیا) » (آیه 51 )- ناگهان
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لِی قَرِینٌ). ) !«... داشتم
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 52 ..... ص : 142
او پیوسته میگفت: آیا (به راستی) تو این » ، (آیه 52 )- متأسفانه او به انحراف کشیده شده و در خط منکران رستاخیز قرار گرفت
صفحه 148 از 472
«... سخن را باور کردهاي
(یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 53 ..... ص : 142
من که این « که وقتی ما مردیم و به خاك و استخوان مبدّل شدیم (بار دیگر) زنده میشویم و جزا داده خواهیم شد » -( (آیه 53
سخنان را باور ندارم! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِینُونَ).
اي دوستان! کاش میدانستم الآن او کجاست؟ و در چه شرائطی است؟
آه جاي او در میان ما خالی است!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 54 ..... ص : 142
قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ). ) !« میافزاید: (اي دوستان!) آیا شما میتوانید از او خبري بگیرید » (آیه 54 )- سپس
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 55 ..... ص : 142
اینجاست که نگاهی (به سوي دوزخ) میکند ناگهان او را در ص: 143 » -( (آیه 55
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الْجَحِیمِ). ) !« میان دوزخ میبیند
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 56 ..... ص : 143
قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ). ) !« میگوید: به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی » (آیه 56 )- او را مخاطب ساخته
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 57 ..... ص : 143
(آیه 57 )- چیزي نمانده بود که وسوسههاي تو در قلب صاف من اثر بگذارد، و مرا به همان خط انحرافی که در آن بودي وارد کنی
وَ لَوْ لا نِعْمَۀُ رَبِّی لَکُنْتُ ) !« و اگر (لطف الهی یار من نشده بود و) نعمت پروردگارم نبود من نیز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم »
مِنَ الْمُحْضَرِینَ).
این توفیق الهی بود که رفیق راه من شد، و این دست لطف هدایتش بود که مرا نوازش داد و رهبري کرد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 58 ..... ص : 143
و در بهشت جاودانه خواهیم بود؟ (أَ فَما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ). « آیا ما هرگز نمیمیریم » ! (آیه 58 )- سپس به یاران خود میگوید: اي دوستان
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 59 ..... ص : 143
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولی وَ ما نَحْنُ ) « و جز همان مرگ اول مرگی به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهیم شد » -( (آیه 59
صفحه 149 از 472
بِمُعَذَّبِینَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 60 ..... ص : 143
(آیه 60 )- به هر حال این گفتگو را با یک جمله پر معنی و بسیار احساس انگیز و مؤکد به انواع تأکیدات پایان داده، میگوید:
إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ). ) « راستی این همان پیروزي بزرگ است »
چه پیروزي و رستگاري از این برتر که انسان غرق نعمت جاودانی و حیات ابدي و مشمول انواع الطاف الهی باشد؟
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 61 ..... ص : 143
براي مثل » : (آیه 61 )- و سر انجام خداوند بزرگ با یک جمله کوتاه و بیدار کننده و پر معنی به این بحث خاتمه داده، میفرماید
و به خاطر این مواهب تلاشگران بکوشند (لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ). « این باید، عمل کنندگان عمل کنند
چه تعبیر زیبائی! میگوید: تلاشگران براي این چنین هدفی باید تلاش کنند، براي بهشتی مملو از لذات روحانی، و پر از نعمتهاي
جسمانی که شراب طهورش انسان را در نشئهاي ملکوتی فرو میبرد، و همنشینی دوستان باصفایش غمی بر دل نمیگذارد.
ص: 144
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 62 ..... ص : 144
(آیه 62 )- گوشهاي از عذابهاي جانکاه دوزخیان: بعد از بیان نعمتهاي روح بخش و پر ارزش بهشتی، به بیان عذابهاي دردناك و
غم انگیز دوزخی میپردازد، و آن چنان ترسیمی از آن میکند که در مقایسه با نعمتهاي پیشین در نفوس مستعد عمیقا اثر میگذارد
و آنها را از هر گونه زشتی و ناپاکی باز میدارد.
أَ ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ). ) !؟« آیا این (نعمتهاي جاویدان بهشتی بهتر است یا درخت (نفرت انگیز) زقوم » : نخست میفرماید
« گیاه » نیست گاه به معنی گیاه نیز میآید، و قرائن نشان میدهد که منظور از آن در اینجا « درخت » همیشه به معنی « شجره » واژه
است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 63 ..... ص : 144
إِنَّا جَعَلْناها ) « ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم » : (آیه 63 )- سپس قرآن به بعضی از ویژگیهاي این گیاه پرداخته، میگوید
فِتْنَۀً لِلظَّالِمِینَ).
را شنیدند به سخریه و استهزا پرداختند و از این رو وسیلهاي براي آزمایش این ستمگران « زقوم » اشاره به این که آنها هنگامی که نام
شد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 64 ..... ص : 144
إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ). ) « آن درختی است که در قعر جهنم میروید » : (آیه 64 )- سپس میافزاید
ولی این ظالمان مغرور به سخریه ادامه دادند و گفتند: مگر ممکن است گیاه یا درختی از قعر جهنم بروید؟ آتش کجا و درخت و
صفحه 150 از 472
گیاه کجا؟
گویا آنها از این نکته غافل بودند که اصولی که بر زندگی آن جهان (آخرت) حاکم است با این جهان بسیار تفاوت دارد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 65 ..... ص : 144
طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ). ) !« شکوفه آن مانند سرهاي شیاطین است » : (آیه 65 )- سپس میافزاید
این تشبیه براي بیان نهایت زشتی و چهره تنفر آمیز آن است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 66 ..... ص : 144
فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا ) !« (آیه 66 )- سر انجام قرآن میگوید: آنها [مجرمان از آن میخورند و شکمها را از آن پر میکنند
الْبُطُونَ).
این همان فتنه و عذابی است که در آیات قبل به آن اشاره شد، خوردن از این گیاه دوزخی با آن بوي بد و طعم تلخ با آن شیرهاي
که تماسش با بدن مایه سوزندگی ص: 145
و تورم است، آن هم خوردن به مقدار زیاد، عذابی است دردناك.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 67 ..... ص : 145
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ ) « سپس روي آن آب داغ متعفنی مینوشند » ، (آیه 67 )- بدیهی است خوردن از این غذاي ناگوار و تلخ تشنگیآور است
عَلَیْها لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 68 ..... ص : 145
سپس بازگشت آنها » : (آیه 68 )- آن غذاي دوزخیان، و این هم نوشابه آنان، اما بعد از این پذیرائی به کجا میروند، قرآن میگوید
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی الْجَحِیمِ). ) !« به سوي جهنم است
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 69 ..... ص : 145
(آیه 69 )- در این آیه قرآن دلیل اصلی گرفتاري دوزخیان را در چنگال این مجازاتهاي دردناك در دو جمله کوتاه و پر معنی بیان
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّینَ). ) « چرا که آنها پدران خود را گمراه یافتند » : میکند، میگوید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 70 ..... ص : 145
فَهُمْ عَلی آثارِهِمْ یُهْرَعُونَ). ) « با این حال بسرعت به دنبال آنان کشانده میشوند » (آیه 70 )- اما
اشاره به این که چنان دل و دین بر تقلید نیاکان باختهاند که گوئی آنها را بسرعت و بیاختیار به دنبالشان میدوانند و این اشاره به
نهایت تعصب و شیفتگی آنها به خرافات نیاکان است.
صفحه 151 از 472
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 71 ..... ص : 145
(آیه 71 )- اقوام گمراه پیشین: از آنجا که مسائل گذشته در رابطه با مجرمان و ظالمان اختصاص به مقطع خاصی از زمان و مکان
ندارد قرآن به تعمیم و گسترش آن میپردازد، و ضمن چند آیه کوتاه و فشرده زمینه را براي شرح احوال بسیاري از امتهاي پیشین-
که اطلاع بر احوالشان سند گویائی براي مباحث گذشته است- فراهم میسازد.
وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ الْأَوَّلِینَ). ) « قبل از آنها بیشتر پیشینیان گمراه شدند » : نخست میفرماید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 72 ..... ص : 145
وَ) « ما در میان آنها انذار کنندگانی فرستادیم » ، (آیه 72 )- سپس اضافه میکند: گمراهی آنها به خاطر نداشتن رهبر و راهنما نبود
لَقَدْ أَرْسَلْنا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ).
پیامبرانی که آنها را از شرك و کفر و ظلم و بیدادگري و تقلید کورکورانه از دیگران بیم میدادند، و آنها را به مسؤولیتهایشان آشنا
میساختند.
ص: 146
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 73 ..... ص : 146
اکنون بنگر عاقبت انذار شوندگان و این اقوام لجوج گمراه به کجا » : (آیه 73 )- سپس در یک جمله کوتاه و پر معنی میگوید
فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الْمُنْذَرِینَ). ) ؟« رسید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 74 ..... ص : 146
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ). ) « مگر بندگان مخلص خدا » : (آیه 74 )- و در این آیه به عنوان یک استثنا میفرماید
در واقع این جمله اشاره به آن است که عاقبت این اقوام را بنگر که چگونه آنها را به عذاب دردناکی گرفتار کردیم، و هلاك
نمودیم، جز بندگان با ایمان و مخلص که از این مهلکه جان سالم به در بردند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 75 ..... ص : 146
(آیه 75 )- گوشهاي از داستان نوح: از اینجا شرح داستان نه نفر از پیامبران بزرگ خدا آغاز میشود که در آیات پیشین بطور سر
شیخ الانبیا و نخستین پیامبر اولوا العزم شروع میکند، و قبل از هر چیز به دعاي پر سوز « نوح » بسته به آن اشاره شده بود، نخست از
و نوح ما را خواند (و ما دعاي او را اجابت کردیم) و چه خوب » : او هنگامی که از هدایت قومش مأیوس شد اشاره کرده، میفرماید
وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ). ) « اجابت کنندهاي هستیم
نوح گفت: پروردگارا! احدي از کافران » این دعا ممکن است اشاره به همان دعایی باشد که در سوره نوح آیه 26 و 27 آمده است
«... را بر روي زمین مگذار، چرا که اگر آنها را به حال خود واگذاري بندگانت را گمراه میکنند
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 76 ..... ص : 146
صفحه 152 از 472
وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ ) « و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم » : (آیه 76 )- و لذا در این آیه بلا فاصله میفرماید
الْعَظِیمِ).
این اندوه بزرگ ممکن است اشاره به سخریههاي قوم کافر و مغرور، و آزارهاي زبانی آنها و هتاکی و توهین نسبت به او و
پیروانش باشد، و یا اشاره به تکذیبهاي پی در پی این قوم لجوج.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 77 ..... ص : 146
وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ). ) « و فرزندانش را همان بازماندگان (روي زمین) قرار دادیم » : (آیه 77 )- سپس میافزاید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 78 ..... ص : 146
و نام نیک او را در میان امتهاي ص: 147 » (آیه 78 )- به علاوه ذکر خیر و ثناء جمیل
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ). ) « بعد باقی نهادیم
مینامند. « شیخ الانبیاء » از او به عنوان یک پیامبر مقاوم و شجاع و دلسوز و مهربان یاد میکنند، و او را
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 79 ..... ص : 147
سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ). ) « سلام و درود باد بر نوح در میان جهانیان » -( (آیه 79
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 80 ..... ص : 147
(آیه 80 )- و براي آن که این برنامه براي دیگران الهام بخش گردد، میافزاید:
إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ). ) !« ما این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم »
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 81 ..... ص : 147
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ). ) « چرا که او از بندگان با ایمان ما بود » -( (آیه 81
در حقیقت مقام عبودیت و بندگی و همچنین ایمان توأم با احسان و نیکوکاري که در دو آیه اخیر آمده، دلیل اصلی لطف خداوند
نسبت به نوح و نجاتش از اندوه بزرگ و سلام و درود الهی بر او بود که اگر این برنامه از ناحیه دیگران نیز تعقیب شود مشمول
همان رحمت و لطفند چرا که الطاف پروردگار جنبه شخصی و خصوصی ندارد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 82 ..... ص : 147
سپس دیگران » : (آیه 82 )- در این آیه با جملهاي کوتاه و کوبنده سرنوشت آن قوم ظالم و شرور و کینه توز را بیان کرده، میگوید
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ). ) « [دشمنان او] را غرق کردیم
از آسمان سیلاب آمد، و از زمین آب جوشید، و سر تا سر کره زمین به اقیانوس پر تلاطمی مبدل شد! کاخهاي بیدادگران را درهم
کوبید، و جسدهاي بیجانشان بر صفحه آب باقی ماند!
صفحه 153 از 472
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 83 ..... ص : 147
(آیه 83 )- طرح جالب بت شکنی ابراهیم! به دنبال گوشههایی از تاریخ پر ماجراي نوح در اینجا بخش قابل ملاحظهاي از زندگی
ابراهیم را ذکر میکند.
وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ ) « و از پیروان نوح ابراهیم بود » : نخست ماجراي ابراهیم را به این صورت با ماجراي نوح پیوند داده، میفرماید
لَإِبْراهِیمَ).
او در همان خط توحید و عدل، در همان مسیر تقوا و اخلاص که سنت نوح بود گام بر میداشت، که انبیا همه مبلغان یک مکتب و
استادان یک دانشگاهند.
ص: 148
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 84 ..... ص : 148
(آیه 84 )- بعد از بیان این اجمال به تفصیل آن پرداخته، میفرماید:
إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ). ) « هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد » به خاطر بیاور
قلب سلیم قلبی است که خدا را » : امام صادق علیه السّلام بیان فرموده در آنجا که میخوانیم « قلب سلیم » جالبترین تفسیر را براي
.« ملاقات کند در حالی که هیچ کس جز او در آن نباشد
در باره اهمیت قلب سلیم همین بس که قرآن مجید آن را تنها سرمایه نجات روز قیامت شمرده، چنانکه در سوره شعراء آیه 88 و
روزي که اموال و فرزندان سودي به حال انسان نمیبخشند، جز کسی که با » : 89 از زبان همین پیامبر بزرگ ابراهیم (ع) میخوانیم
.« قلب سلیم در پیشگاه خداوند حضور یابد
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 85 ..... ص : 148
(آیه 85 )- آري! ابراهیم با قلب سلیم و روح پاك و ارادهاي نیرومند و عزمی راسخ مأمور مبارزه با بت پرستان شد، و از پدر (عمو)
!؟« هنگامی را که به پدر و قومش گفت: اینها چیست که میپرستید » و قوم خودش آغاز کرد، چنانکه قرآن میگوید: به خاطر بیاور
(إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ).
حیف نیست انسان با آن شرافت ذاتی و عقل و خرد در مقابل مشتی سنگ و چوب بیارزش تعظیم کند؟ عقلتان کجاست؟!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 86 ..... ص : 148
آیا غیر از خدا (که بر حق » : (آیه 86 )- سپس این تعبیر را که توأم با تحقیر آشکار بتها بود با جمله دیگري تکمیل کرد و گفت
أَ إِفْکاً آلِهَۀً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ). ) ؟« است) به سراغ این معبودان دروغین میروید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 87 ..... ص : 148
شما در باره پروردگار عالمیان چه گمان » : (آیه 87 )- سر انجام سخنش را با جمله کوبنده دیگري در این مقطع پایان داد و گفت
صفحه 154 از 472
فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ). ) !؟« میبرید
روزي او را میخورید، مواهب او سراسر وجود شما را احاطه کرده، با این حال موجودات بیارزشی را همردیف او قرار دادهاید.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 88 ..... ص : 148
(آیه 88 )- در تواریخ و تفاسیر آمده است که بت پرستان بابل هر سال مراسم ص: 149
عید مخصوصی داشتند غذاهائی در بتخانه آماده میکردند و در آنجا میچیدند به این پندار که غذاها متبرك شود، سپس دسته
جمعی به بیرون شهر میرفتند و در پایان روز باز میگشتند و براي نیایش و صرف غذا به بتخانه میآمدند.
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ). ) «... او نگاهی به ستارگان افکند » لذا هنگامی که در شب از او دعوت به شرکت در این مراسم کردند
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 89 ..... ص : 149
و با شما به مراسم جشن نمیآیم! (فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ). و به این ترتیب عذر خود را خواست! « پس گفت: من بیمارم » -( (آیه 89
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 90 ..... ص : 149
و بسرعت دور شدند (فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ). « آنها از او روي برتافته و به او پشت کردند » -( (آیه 90
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 91 ..... ص : 149
(آیه 91 )- به این ترتیب ابراهیم (ع) تنها در شهر ماند و بت پرستان شهر را خالی کرده و بیرون رفتند، ابراهیم نگاهی به اطراف خود
کرد، برق شوق در چشمانش نمایان گشت، لحظاتی را که از مدتها قبل انتظارش را میکشید فرا رسید، باید یک تنه برخیزد و به
جنگ بتها برود، و ضربه سختی بر پیکر آنان وارد سازد، ضربهاي که مغزهاي خفته بت پرستان را تکان دهد و بیدار کند.
!« مخفیانه نگاهی به معبودانشان کرد و از روي تمسخر گفت: چرا (از این غذاها) نمیخورید » قرآن میگوید: او وارد بتخانه شد
(فَراغَ إِلی آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 92 ..... ص : 149
چرا لال و دهن بسته هستید! (ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ). ؟« چرا سخن نمیگوئید » (آیه 92 )- سپس افزود: اصلا
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 93 ..... ص : 149
سپس به سوي آنها رفت (آستین را بالا زد تبر را به دست گرفت) و ضربهاي محکم با دست راست بر پیکر آنها فرود » -( (آیه 93
و جز بت بزرگ، همه را درهم شکست (فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ). « آورد
و چیزي نگذشت که از آن بتخانه آباد و زیبا ویرانهاي وحشتناك ساخت.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 94 ..... ص : 149
صفحه 155 از 472
(آیه 94 )- بتپرستان به شهر بازگشتند و به سراغ بتخانه آمدند، چه منظره وحشتناك و بهتآوري! لحظاتی چند مات و مبهوت،
خیره خیره به آن ویرانه نگاه ص: 150
کردند. سپس سکوت جاي خود را به خروش و نعره و فریاد داد ... چه کسی این کار را کرده؟ کدام ستمگر؟! و چیزي نگذشت که
فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ). ) « آنها با سرعت به او روي آوردند » به خاطرشان آمد جوان خداپرستی در این شهر وجود دارد، به نام ابراهیم
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 95 ..... ص : 150
(آیه 95 )- نقشههاي مشرکان شکست میخورد: سر انجام ابراهیم را به همین اتهام به دادگاه کشاندند. او را مورد سؤال قرار داده و
از او خواستند توضیح دهد.
قرآن شرح این ماجرا را در سوره انبیا بیان کرده و در اینجا تنها به یک فراز حساس آن قناعت میکند و آن آخرین سخن ابراهیم با
قالَ أَ ) !؟« گفت: آیا چیزي را میپرستید که با دست خود میتراشید » آنان در زمینه باطل بودن بت پرستی است میگوید: ابراهیم
تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ). آیا هیچ آدم عاقلی مصنوع خود را پرستش میکند؟
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 96 ..... ص : 150
خداوند هم شما را » : (آیه 96 )- معبود باید خالق انسان باشد نه مخلوق او، اکنون درست بنگرید و معبود حقیقی را پیدا کنید
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ). ) « آفریده، و هم بتهائی را که میسازید
آسمان و زمین همه مخلوق اویند و زمان و مکان همه از اوست، باید سر بر آستان چنین خالقی نهاد و او را پرستش و نیایش کرد.
این دلیلی است بسیار قوي و دندان شکن که هیچ پاسخی در مقابل آن نداشتند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 97 ..... ص : 150
(آیه 97 )- ولی میدانیم زورگویان و قلدران هرگز با منطق و استدلال آشنا نبودهاند، و چون پیشرفت این منطق توحیدي را مزاحم
گفتند: » منافع خویش میدیدند با منطق زور و سرنیزه و آتش به میدان آمدند، تکیه بر قدرت خویش کردند
قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً فَأَلْقُوهُ فِی ) !« بناي مرتفعی براي او بسازید (و در میان آن آتش بیفروزید) و او را در جهنمی از آتش بیفکنید
الْجَحِیمِ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 98 ..... ص : 150
(آیه 98 )- در اینجا قرآن به ریزه کاریها و جزئیات این مسأله که در سوره انبیا ص: 151
آنها طرحی براي نابودي » : آمده است اشاره نمیکند، تنها در یک جمع بندي فشرده و جالب پایان این ماجرا را چنین بیان میکند
فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِینَ). ) « ابراهیم ریخته بودند، ولی ما آنان را پست و مغلوب ساختیم
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 99 ..... ص : 151
(آیه 99 )- ابراهیم (ع) از این مهلکه به سلامت بیرون آمد، و چون رسالت خود را در بابل پایان یافته میدید تصمیم بر مهاجرت به
صفحه 156 از 472
وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی ) « و گفت: من به سوي پروردگارم میروم، او مرا هدایت خواهد کرد » اراضی مقدس شام گرفت
سَیَهْدِینِ).
بدیهی است خداوند مکانی ندارد اما مهاجرت از محیط آلوده به محیط پاك و سرزمین انبیا مهاجرت به سوي خداست.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 100 ..... ص : 151
(آیه 100 )- و در اینجا نخستین تقاضایش از خدا که در آیات فوق منعکس است تقاضاي فرزند صالح بود، فرزندي که بتواند خط
پروردگارا! به من از صالحان » : رسالت او را تداوم بخشد، و برنامههاي نیمه تمامش را به پایان برساند، اینجا بود که عرض کرد
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ). ) « [فرزندان صالح ببخش
به او مرحمت فرمود. « اسحاق » و « اسماعیل » خداوند نیز این دعا را مستجاب کرد، و فرزندان صالحی همچون
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 101 ..... ص : 151
پس ما او [ابراهیم را به » : (آیه 101 )- ابراهیم در قربانگاه! در اینجا سخن از اجابت این دعاي ابراهیم به میان آورده، میگوید
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ). ) « نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم
در واقع سه بشارت در این جمله جمع شده است بشارت تولد فرزندي پسر، و بشارت رسیدن او به سنین نوجوانی، و بشارت به
صفت والاي حلم.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 102 ..... ص : 151
(آیه 102 )- سر انجام فرزند موعود ابراهیم طبق بشارت الهی متولد شد، و قلب پدر را روشن ساخت، دوران طفولیت را پشت سر
گذاشت و به سن نوجوانی رسید.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ). ص: ) « پس هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید » : در اینجا قرآن میگوید
152
یعنی به مرحلهاي رسید که میتوانست در مسائل مختلف زندگی همراه پدر تلاش و کوشش کند و او را یاري دهد.
به هر حال به گفته جمعی از مفسران، فرزندش در آن وقت سیزده ساله بود که ابراهیم خواب عجیب شگفت انگیزي میبیند که
بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر در مورد این پیامبر عظیم الشأن است، در خواب میبیند که از سوي خداوند به او دستور
داده شد تا فرزند یگانهاش را با دست خود قربانی کند و سر ببرد.
ابراهیم که بارها از کوره داغ امتحان الهی سرفراز بیرون آمده بود، این بار نیز باید دل به دریا بزند و سر بر فرمان حق بگذارد.
گفت: » ولی باید قبل از هر چیز فرزند را آماده این کار کند، رو به سوي او کرد و
قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَري فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَري . ) !؟« پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم، نظر تو چیست
فرزندش که نسخهاي از وجود پدر ایثارگر بود و درس صبر و استقامت و ایمان را در همین عمر کوتاهش در مکتب او خوانده بود،
« گفت: پدرم هر دستور داري اجرا کن » با آغوش باز و از روي طیب خاطر از این فرمان الهی استقبال کرد، و با صراحت و قاطعیت
(قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ).
سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ). ) « به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت » و از ناحیه من فکر تو راحت باشد که
صفحه 157 از 472
این تعبیرات پدر و پسر چقدر پر معنی است از یک سو پدر با صراحت مسأله ذبح را با فرزند سیزده ساله مطرح میکند و براي او
شخصیت مستقل و آزادي اراده قائل میشود، از سوي دیگر فرزند هم میخواهد پدر در عزم و تصمیمش راسخ باشد.
و به این ترتیب هم پدر و هم پسر نخستین مرحله این آزمایش بزرگ را با پیروزي کامل میگذرانند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 103 ..... ص : 152
(آیه 103 )- در این میان چهها گذشت؟ قرآن از شرح آن خودداري کرده، و تنها روي نقاط حساس این ماجراي عجیب انگشت
میگذارد. ص: 153
بعضی نوشتهاند: فرزند فداکار براي این که پدر را در انجام این مأموریت کمک کند، گفت: پدرم ریسمان را محکم ببند تا هنگام
اجراي فرمان الهی دست و پا نزنم، میترسم از پاداشم کاسته شود! پدر جان! کارد را تیز کن و با سرعت بر گلویم بگذران تا
تحملش بر من (و بر تو) آسانتر باشد! پدرم! قبلا پیراهنم را از تن بیرون کن که به خون آلوده نشود، چرا که بیم دارم چون مادرم
آن را ببیند عنان صبر از کفش بیرون رود.
آنگاه افزود: سلامم را به مادرم برسان و اگر مانعی ندیدي پیراهنم را برایش ببر که باعث تسلی خاطر و تسکین دردهاي اوست، چرا
که بوي فرزندش را از آن خواهد یافت، و هرگاه دلتنگ شود آن را در آغوش میفشارد و سوز درونش را تخفیف خواهد داد.
لحظههاي حساسی فرارسید ابراهیم که مقام تسلیم فرزند را دید او را در آغوش کشید، و هر دو در این لحظه به گریه افتادند.
فَلَمَّا ) «... هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاك نهاد » : قرآن همین اندازه در عبارتی کوتاه و پر معنی میگوید
أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ).
ابراهیم صورت فرزند را بر خاك نهاد و با سرعت و قدرت کارد را بر گلوي فرزند گذارد در حالی که روحش در هیجان فرو رفته
بود، اما کارد برنده در گلوي لطیف فرزند کمترین اثري نگذارد! ....
ابراهیم در حیرت فرو رفت بار دیگر کارد را به حرکت درآورد ولی باز کارگر نیفتاد.
فرمان میدهد نبر! و کارد تنها گوش بر فرمان او دارد. « جلیل » میگوید: ببر! اما خداوند « خلیل » آري! ابراهیم
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 104 ..... ص : 153
او را ندا دادیم » (آیه 104 )- اینجاست که قرآن با یک جمله کوتاه و پر معنی به همه انتظارها پایان داده، میگوید: در این هنگام
وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ). ) «! که: اي ابراهیم
ص: 154
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 105 ..... ص : 154
و به مأموریت خود عمل کردي (قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا). « آن رؤیا را تحقق بخشیدي » -( (آیه 105
إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ). ) « ما این گونه نیکوکاران را جزا میدهیم »
هم به آنها توفیق پیروزي در امتحان میدهیم، و هم نمیگذاریم فرزند دلبندشان از دست برود.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 106 ..... ص : 154
صفحه 158 از 472
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ). ) « این مسلما همان امتحان آشکار است » : (آیه 106 )- سپس میافزاید
ذبح کردن فرزند با دست خود، آن هم فرزندي برومند و لایق، براي پدري که یک عمر در انتظار چنین فرزندي بوده، کار ساده و
آسانی نیست.
و از آن عجیبتر تسلیم مطلق این نوجوان در برابر این فرمان بود، که با آغوش باز و با اطمینان خاطر به لطف پروردگار به استقبال
ذبح شتافت.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 107 ..... ص : 154
(آیه 107 )- اما براي این که برنامه ابراهیم ناتمام نماند، و در پیشگاه خدا قربانی کرده باشد و آرزوي ابراهیم برآورده شود، خداوند
از خود بگذارد، چنانکه « منی » و سرزمین « حج » قوچی بزرگ فرستاد تا به جاي فرزند قربانی کند و سنتی براي آیندگان در مراسم
وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ). ) « ما ذبح عظیمی را فداي او کردیم » : قرآن میگوید
یکی از نشانههاي عظمت این ذبح آن است که با گذشت زمان سال به سال وسعت بیشتري یافته، و الآن در هر سال بیش از یک
میلیون به یاد آن ذبح عظیم ذبح میکنند و خاطرهاش را زنده نگه میدارند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 108 ..... ص : 154
(آیه 108 )- نه تنها خداوند پیروزي ابراهیم را در این امتحان بزرگ در آن روز ستود، بلکه خاطره آن را جاویدان ساخت، چنانکه
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ). ) « و نام نیک او را در امتهاي بعد باقی نهادیم » : در این آیه میگوید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 109 ..... ص : 154
آن بنده مخلص و پاکباز (سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ). « سلام بر ابراهیم » -( (آیه 109
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 110 ..... ص : 154
اشاره
کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ). پاداشی به عظمت دنیا، پاداشی جاودان در ) « این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم » (آیه 110 )- آري
سراسر زمان، پاداشی ص: 155
در خور سلام و درود خداوند بزرگ!
ذبیح اللّه کیست؟ ..... ص : 155
بوده است. « اسماعیل » آنچه با ظواهر آیات مختلف قرآن هماهنگ است این است که ذبیح
بوده است نه اسحاق. « اسماعیل » روایات بسیاري نیز در منابع اسلامی آمده است که نشان میدهد ذبیح
صفحه 159 از 472
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 111 ..... ص : 155
(آیه 111 )- ابراهیم بنده مؤمن خدا: این آیه و دو آیه بعد آخرین آیاتی است که ماجراي ابراهیم و فرزندانش را در اینجا تعقیب و
تکمیل میکند.
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ). ) « او از بندگان با ایمان ماست » : نخست میگوید
در حقیقت این جمله دلیلی است بر آنچه گذشت و این واقعیت را بیان میکند که اگر ابراهیم همه هستی و وجود خویش و حتی
فرزند عزیزش را یک جا در طبق اخلاص گذارد و فداي راه معبود خویش کرد به خاطر ایمان عمیق و قویش بود.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 112 ..... ص : 155
(آیه 112 )- سپس به یکی دیگر از مواهب خدا به ابراهیم سخن میگوید:
وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیا مِنَ الصَّالِحِینَ). ) « ما او را به اسحاق- پیامبري از شایستگان- بشارت دادیم » : میفرماید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 113 ..... ص : 155
ما به او و » : (آیه 113 )- و در این آیه، سخن از برکتی در میان است که خدا به ابراهیم و فرزندش اسحاق ارزانی داشت، میفرماید
وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ). ) « اسحاق برکت دادیم
برکت در همه چیز، در عمر و زندگی، در نسلهاي آینده، در تاریخ و مکتب و در همه چیز.
اما براي این که توهّم نشود که این برکت در خاندان ابراهیم جنبه نسب و قبیلهاي دارد بلکه در ارتباط با مذهب و مکتب و ایمان
و از دودمان آن دو، افرادي بودند نیکوکار و افرادي (که به خاطر عدم ایمان) آشکارا به خود ستم » : است، در آخر آیه میافزاید
وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ). ) « کردند
و به این ترتیب آیه فوق به گروهی از یهود و نصاري که افتخار میکردند ما از ص: 156
فرزندان انبیا هستیم پاسخ میگوید که پیوند خویشاوندي به تنهائی افتخار نیست، مگر این که در سایه پیوند فکري و مکتبی قرار
گیرد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 114 ..... ص : 156
اشاره شده، « هارون » و برادرش « موسی » (آیه 114 )- مواهب الهی بر موسی و هارون: در اینجا به گوشهاي از الطاف الهی نسبت به
و آنها را مرهون نعمتهاي خود ساختیم (وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ). « ما به موسی و هارون منت بخشیدیم » : نخست میگوید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 115 ..... ص : 156
وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ ) « (آیه 115 )- در نخستین مرحله میفرماید: و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم
الْعَظِیمِ).
چه اندوهی از این بزرگتر که بنی اسرائیل در چنگال فرعونیان جبار و خونخوار گرفتار بودند؟ پسرانشان را سر میبریدند، و زنانشان
را به خدمتکاري و مردان را به بردگی و بیگاري وا میداشتند.
صفحه 160 از 472
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 116 ..... ص : 156
وَ) « و آنها (موسی و هارون و بنی اسرائیل) را یاري کردیم تا (بر دشمنان خود) پیروز شدند » : (آیه 116 )- در مرحله دوم میفرماید
نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ).
در آن روز که لشکر خونخوار فرعونی با قدرت و نیروي عظیم و در پیشاپیش آنها شخص فرعون به حرکت درآمد، بنی اسرائیل
قومی ضعیف و ناتوان و فاقد مردان جنگی و سلاح کافی بودند، اما دست لطف خدا به یاري آنها آمد، فرعونیان را در میان امواج
دفن کرد، و آنها را از غرقاب رهائی بخشید و کاخها و ثروت و باغها و گنجهاي فرعونیان را به آنها سپرد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 117 ..... ص : 156
ما به آن دو » : (آیه 117 )- در سومین مرحله به مواهب معنوي که خدا به این قوم از بند رسته عنایت فرمود اشاره کرده، میگوید
وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبِینَ). ) « کتاب روشنگر دادیم
کتاب مستبین یعنی کتاب روشنگر بود، و به تمام نیازمندیهاي دین و دنیاي بنی اسرائیل در آن روز پاسخ میگفت، « تورات » آري
.« ما تورات را نازل کردیم که هم در آن هدایت بود و هم نور و روشنائی » : همان گونه که در آیه 44 سوره مائده نیز میخوانیم
ص: 157
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 118 ..... ص : 157
و آن » : (آیه 118 )- در مرحله چهارم باز به یکی دیگر از مواهب معنوي- موهبت هدایت به صراط مستقیم- اشاره کرده، میگوید
وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ). ) « دو را به راه راست هدایت نمودیم
همان راه راست و خالی از هر گونه کجی و اعوجاج که راه انبیا و اولیا است، و خطر انحراف و گمراهی و سقوط در آن وجود
ندارد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 119 ..... ص : 157
و نام نیکشان را در اقوام بعد باقی » : (آیه 119 )- در پنجمین مرحله به سراغ تداوم مکتب و بقاي نام نیک آنها رفته، میگوید
تا به عنوان دو اسوه شناخته شوند، و مردم جهان از روش و تاریخ آنان الهام گیرند (وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرِینَ). « گذاردیم
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 120 ..... ص : 157
سَلامٌ ) « سلام بر موسی و هارون » : (آیه 120 )- در ششمین مرحله سخن از سلام و درود خداوند بر موسی و هارون است میفرماید
عَلی مُوسی وَ هارُونَ).
سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان، در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.
سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 121 ..... ص : 157
صفحه 161 از 472
ما این چنین نیکوکاران را » ! (آیه 121 )- و در هفتمین و آخرین مرحله به جزا و پاداش بزرگ خود به آنها پرداخته، میگوید: آري
إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ). ) « پاداش میدهیم
اگر آنها به این افتخارات نائل شدند بیدلیل نبود، آنها محسن بودند، مؤمن و مخلص و فداکار و نیکوکار، و چنین کسانی باید
مشمول این همه پاداش شوند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 122 ..... ص : 157
آن دو » : (آیه 122 )- سر انجام در این آیه به همان دلیلی اشاره میکند که در داستان ابراهیم و نوح قبل از آن آمد، میگوید
إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ). ) « (موسی و هارون) از بندگان مؤمن ما بودند
ایمان است که روح انسان را چنان روشن و نیرومند میسازد که به سراغ احسان و نیکوکاري و پاکی و تقوا میرود.
ص: 158
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 123 ..... ص : 158
(آیه 123 )- پیامبر خدا الیاس در برابر مشرکان: چهارمین سرگذشتی که از انبیاء پیشین در این سوره آمده است سرگذشت فشردهاي
وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ). ) « و الیاس از رسولان (ما) بود » : است، میفرماید « الیاس » از
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 124 ..... ص : 158
(آیه 124 )- سپس براي شرح این اجمال به تفصیل پرداخته، میگوید:
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ). ) ؟« هنگامی را که به قومش گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید » به خاطر بیاور
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 125 ..... ص : 158
آیا بت بعل را میخوانید و بهترین آفریدگارها را رها » : (آیه 125 )- در این آیه با صراحت بیشتري از این مسأله سخن میگوید
أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ). ) !؟« میسازید
گفتهاند این بت طلائی به قدري بزرگ بود که طولش به بیست زراع میرسید! و چهار صورت داشت، و خدمه او بالغ بر چهار صد
نفر بود!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 126 ..... ص : 158
خدائی (را رها میکنید) که پروردگار شما » : این قوم بت پرست را سخت نکوهش کرد، و ادامه داد « الیاس » (آیه 126 )- به هر حال
اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ). ) « و پروردگار نیاکان شماست
مالک و مربی همه شما او بوده و هست، هر نعمتی دارید از اوست، و حل هر مشکلی با دست قدرت او میسر است، غیر از او نه سر
چشمه خیر و برکتی وجود دارد و نه دفع کننده شر و آفتی.
صفحه 162 از 472
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 127 ..... ص : 158
و به » ، (آیه 127 )- اما این قوم خیرهسر و خودخواه گوش به اندرزهاي مستدل، و هدایتهاي روشن این پیامبر بزرگ الهی فرا ندادند
فَکَذَّبُوهُ). ) « تکذیب او برخاستند
ولی به یقین همگی (در دادگاه عدل الهی) احضار » : خداوند هم مجازات آنها را در یک جمله کوتاه بیان کرده، میفرماید
فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ). ) « میشوند
و به کیفر اعمال زشت و شوم خود خواهند رسید.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 128 ..... ص : 158
(آیه 128 )- ولی ظاهرا گروه اندکی از پاکان و نیکان و خالصان به الیاس ایمان آوردند، براي آنکه حق آنها فراموش نگردد، بلا
مگر بندگان ص: 159 » : فاصله میفرماید
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ). ) « مخلص خدا
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 129 ..... ص : 159
(آیه 129 )- در قسمت اخیر این داستان همان مسائل چهار گانهاي را که در سرگذشتهاي پیامبران دیگر- موسی و هارون و ابراهیم
و نوح- آمده بود به خاطر اهمیتی که دارد تکرار شده است.
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ). ) « ما نام نیک او را در میان امتهاي بعد باقی گذاردیم » : نخست میفرماید
امتهاي دیگر زحمات این انبیاء بزرگ را که در پاسداري خط توحید، و آبیاري بذر ایمان منتهاي تلاش و کوشش را به عمل
آوردند، هرگز فراموش نخواهند کرد، و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب آنها نیز جاویدان است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 130 ..... ص : 159
سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ). ) « سلام بر الیاسین » : (آیه 130 )- در مرحله دوم میافزاید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 131 ..... ص : 159
إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ). ) « ما این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم » : (آیه 131 )- در مرحله سوم میفرماید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 132 ..... ص : 159
مسلما او (الیاس) از بندگان مؤمن » : است طرح کرده، میگوید « ایمان » (آیه 132 )- و در مرحله چهارم ریشه اصلی همه اینها را که
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ). ) « ماست
سر چشمه احسان و احسان عامل قرار گرفتن در صف مخلصین و مشمول سلام خدا شدن است. « عبودیت » و « ایمان »
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 133 ..... ص : 159
صفحه 163 از 472
است، که طبق « لوط » (آیه 133 )- سرزمین بلازده این قوم در برابر شماست! پنجمین پیامبري که در این سوره، نامش به میان آمده
صریح قرآن همزمان و معاصر با ابراهیم (ع) بوده است.
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ). ) « و لوط از رسولان (ما) است » : نخست میگوید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 134 ..... ص : 159
(آیه 134 )- و بعد از بیان این اجمال طبق روش اجمال و تفصیل که قرآن دارد به شرح قسمتی از ماجراي او پرداخته، میگوید: به
إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ). ) « زمانی را که او و خاندانش را همگی نجات دادیم » خاطر بیاور
ص: 160
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 135 ..... ص : 160
إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ). ) « و به سرنوشت آنان گرفتار شد « مگر (همسرش) پیر زنی که از بازماندگان بود » -( (آیه 135
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 136 ..... ص : 160
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ) ) « سپس بقیه را نابود کردیم » -( (آیه 136
گذشت. « عنکبوت » و « شعرا » و « هود » .جملههاي کوتاه فوق اشاراتی به تاریخ پر ماجراي این قوم است که شرح آن در سورههاي
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 137 ..... ص : 160
و شما پیوسته » : (آیه 137 )- و از آنجا که همه اینها مقدمهاي است براي بیدار کردن غافلان مغرور در پایان این سخن اضافه میکند
وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ) ) «... صبحگاهان از کنار (ویرانههاي شهرهاي) آنها میگذرید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 138 ..... ص : 160
وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ) ) ؟« و (همچنین) شبانگاه (نیز از آنجا عبور میکنید) آیا نمیاندیشید » -( (آیه 138
.این تعبیر به خاطر آن است که شهرهاي قوم لوط در مسیر کاروانهاي مردم حجاز به سوي شام قرار داشت، و اینها در سفرهاي
روزانه و شبانه خود از کنار آن عبور میکردند اگر گوش شنوا داشتند فریاد دلخراش و جانکاه این قوم گنهکار بلادیده را
میشنیدند.
آري! درس عبرت بسیار است اما عبرت گیرندگان کمند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 139 ..... ص : 160
(آیه 139 )- یونس در بوته امتحان: این ششمین و آخرین سرگذشت انبیا و اقوام پیشین است که در این سوره آمده سرگذشت
و قوم توبه کارش. « یونس »
صفحه 164 از 472
وَ إِنَّ یُونُسَ ) « و یونس از رسولان (ما) است » : نخست همچون داستانهاي گذشته سخن از مقام رسالت او به میان آورده، میگوید
لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ)
.یونس (ع) همانند سایر انبیا دعوت خود را از توحید و مبارزه با بت پرستی شروع کرد، و سپس با مفاسدي که در محیط رائج بود
به مبارزه پرداخت، اما آن قوم در برابر دعوت او تسلیم نشدند.
تنها گروه اندکی که شاید از دو نفر تجاوز نکردند عابد و عالمی به او ایمان آوردند.
یونس آنقدر تبلیغ کرد که تقریبا از آنها مأیوس شد و به آنها نفرین کرد، به او ص: 161
وحی آمد که در فلان زمان عذاب الهی نازل میشود، هنگامی که موعد عذاب نزدیک شد یونس همراه مرد عابد از میان آنها
بیرون رفت در حالی که خشمگین بود، تا به ساحل دریا رسید در آنجا یک کشتی پر از جمعیت و بار را مشاهده کرد، و از آنها
خواهش نمود که او را نیز همراه خود ببرند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 140 ..... ص : 161
(آیه 140 )- این همان است که قرآن در این آیه به آن اشاره کرده، میگوید:
إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ) ) « هنگامی را که به سوي کشتی پر (از جمعیت و بار) فرار کرد » به خاطر بیاور
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 141 ..... ص : 161
(آیه 141 )- به هر حال یونس سوار بر کشتی شد، طبق روایات ماهی عظیمی سر راه را بر کشتی گرفت، دهان باز کرد گوئی غذائی
میطلبد، سرنشینان کشتی گفتند: به نظر میرسد گناهکاري در میان ماست!- که باید طعمه این ماهی شود، و چارهاي جز استفاده از
قرعه نیست- در اینجا قرعه افکندند قرعه به نام یونس درآمد! قرآن در اینجا با یک جمله کوتاه به این ماجرا اشاره کرده، میگوید:
فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ) ) !« و با آنها قرعه افکند (و قرعه به نام او افتاد) پس مغلوب شد »
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 142 ..... ص : 161
!« و ماهی عظیمی او را بلعید، در حالی که مستحق سرزنش بود » (آیه 142 )- به هر حال قرآن میگوید: او را به دریا افکندند
(فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ).
مسلم است این ملامت و سرزنش به خاطر ارتکاب گناه کبیره یا صغیرهاي نبود، بلکه علت آن تنها ترك اولائی بود که از او سر زد،
و آن عجله در ترك قوم خویش و هجرت از آنان بود.
!« خداوند به آن ماهی وحی فرستاد که هیچ استخوانی را از او مشکن، و هیچ پیوندي را از او قطع مکن » : در روایتی آمده است که
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 143 ..... ص : 161
(آیه 143 )- یونس خیلی زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترك اولاي خویش استغفار کرد.
« یونسیّه » در اینجا ذکر معروف و پر محتوایی از قول یونس نقل شده که در آیه 87 سوره انبیا آمده، و در میان اهل عرفان به ذکر
فنادي ص: 162 » : معروف است
فی الظّلمات ان لا اله الّا انت سبحانک انّی کنت من الظّالمین او در میان ظلمتهاي متراکم فریاد زد که معبودي جز تو نیست، منزهی
صفحه 165 از 472
و اگر او از تسبیح » : اکنون ببینم آیه در این زمینه چه میگوید؟ در یک جمله کوتاه میگوید !« تو، من از ظالمان و ستمکاران بودم
فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ). ) «... کنندگان نبود
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 144 ..... ص : 162
لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ). و این زندان موقت تبدیل به یک زندان ) !« تا روز قیامت در شکم ماهی باقی میماند » -( (آیه 144
دائم میشد، و آن زندان دائم مبدل به گورستان او میگشت!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 145 ..... ص : 162
« ما او را در یک سرزمین خشک و خالی از درخت و گیاه افکندیم، در حالی که بیمار بود » : (آیه 145 )- سپس خداوند میفرماید
(فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِیمٌ).
ماهی عظیم در کنار ساحل خشک و بیگیاهی آمد، و به فرمان خدا لقمهاي را که از او زیاد بود بیرون افکند، اما پیداست این
زندان عجیب سلامت جسم یونس را بر هم زده بود، بیمار و ناتوان از این زندان آزاد شد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 146 ..... ص : 162
(آیه 146 )- باز در اینجا لطف الهی به سراغ او آمد، چرا که بدنش بیمار و آزرده، و اندامش خسته و ناتوان بود، آفتاب ساحل او را
آزار میداد، پوششی لطیف لازم بود تا بدنش در زیر آن بیارامد.
تا در سایه برگهاي پهن و مرطوبش آرامش بیابد (وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ « ما بوته کدوئی بر او رویاندیم » : قرآن در اینجا میگوید
یَقْطِینٍ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 147 ..... ص : 162
را در اینجا رها میکنیم و به سراغ قومش میرویم. « یونس » -( (آیه 147
هنگامی که یونس با حالت خشم و غضب قوم را رها کرد، و مقدمات خشم الهی نیز بر آنها ظاهر شد، تکان سختی خوردند و به
خود آمدند، اطراف عالم و دانشمندي را که در میان آنها بود گرفتند، و با رهبري او در مقام توبه برآمدند، گریه سر دادند و
مخلصانه از گناهان خویش و تقصیراتی که در باره پیامبر خدا یونس داشتند توبه کردند.
در اینجا پردههاي عذاب کنار رفت و حادثه بر کوهها ریخت، و جمعیت ص: 163
مؤمن توبه کار به لطف الهی نجات یافتند.
هنگامی که یونس بعد از این ماجرا به سراغ قومش آمد. در تعجب فرو رفت که چگونه آنها در روز هجرتش همه بت پرست بودند
ولی اکنون همه موحد خدا پرست شدهاند؟
وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَۀِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ). ) !« و او را به سوي جمعیّت یکصد هزار نفري- یا بیشتر- فرستادیم » : قرآن در اینجا میگوید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 148 ..... ص : 163
صفحه 166 از 472
اشاره
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلی حِینٍ). ) « آنها ایمان آوردند، از این رو تا مدت معلومی آنان را از مواهب زندگی بهرهمند ساختیم » -( (آیه 148
البته ایمان اجمالی و توبه آنها قبلا بود، ولی ایمان آنها بطور تفصیل به خدا و پیامبرش یونس و تعلیمات و دستورات او هنگامی
به میان آنها بازگشت. « یونس » صورت گرفت که
درسهاي بزرگ: ..... ص : 163
میدانیم طرح این سرگذشتها در قرآن مجید همه براي هدفهاي تربیتی است چرا که قرآن کتاب داستان نیست کتاب انسانسازي و
تربیت است.
از این سرگذشت عجیب پندهاي بزرگی میتوان گرفت:
الف) این ماجرا نشان میدهد که چگونه یک قوم گنهکار و مستحق عذاب میتوانند در آخرین لحظات مسیر تاریخ خود را عوض
کنند، و به آغوش پر مهر و رحمت الهی بازگردند و نجات یابند.
ب) این ماجرا نشان میدهد که ایمان به خدا و توبه از گناه علاوه بر آثار و برکات معنوي مواهب ظاهري دنیا را نیز متوجه انسان
میسازد، عمران و آبادي میآفریند، و مایه طول عمر و بهرهگیري از مواهب حیات میشود.
ج) قدرت خداوند آنقدر وسیع و گسترده است که چیزي در برابر آن مشکل نیست، تا آن حد که میتواند انسانی را در دهان و
شکم جانور عظیم و وحشتناکی سالم نگهدارد، و سالم بیرون فرستد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 149 ..... ص : 163
(آیه 149 )- تهمتهاي زشت و رسوا: بعد از ذکر شش داستان از سرگذشت ص: 164
انبیاء پیشین و درسهاي آموزندهاي که در هر یک نهفته بود موضوع سخن را تغییر داده، به مطلب دیگري که به مشرکان عرب
سخت ارتباط داشته میپردازد.
مسأله این است که جمعی از مشرکان عرب به خاطر انحطاط فکري و نداشتن هیچ گونه علم و دانش خدا را با خود قیاس میکردند
و براي او فرزند و گاهی همسر قائل بودند.
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ). ) !؟« از آنان بپرس: آیا پروردگارت دخترانی دارد و پسران از آن آنهاست » : نخست میفرماید
چگونه آنچه را براي خود نمیپسندید براي خدا قائل هستید! این سخن طبق عقیده باطل آنهاست که از دختر سخت متنفر بودند و
به پسر سخت علاقمند، و گر نه پسر و دختر از نظر انسانی و در پیشگاه خدا از نظر ارزش یکسانند و معیار شخصیت هر دو پاکی و
تقواست.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 150 ..... ص : 164
آیا ما فرشتگان را مؤنث آفریدیم و آنها » : (آیه 150 )- سپس به دلیل حسی مسأله پرداخته، باز به طریق استفهام انکاري میگوید
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَۀَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ). ) ؟« ناظر بودند
صفحه 167 از 472
بدون شک جواب آنها در این زمینه منفی بود، چه این که هیچ کدام نمیتوانستند حضور خود را به هنگام خلقت فرشتگان ادعا
کنند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 151 ..... ص : 164
بدانید آنها با این تهمت » : (آیه 151 )- بار دیگر به دلیل عقلی که از مسلمات ذهنی آنها گرفته شده باز میگردد و میگوید
أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ). ) «: بزرگشان میگویند
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 152 ..... ص : 164
وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ). ) !« خداوند فرزند آورده، ولی آنها به یقین دروغ میگویند » -( (آیه 152
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 153 ..... ص : 164
آیا دختران را بر پسران ترجیح داده » : (آیه 153 )- در اینجا بار دیگر خداوند آنها را مورد عتاب و سرزنش قرار داده، میفرماید
أَصْطَفَی الْبَناتِ عَلَی الْبَنِینَ). ) !؟« است
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 154 ..... ص : 164
هیچ میفهمید ص: 165 !؟« شما را چه شده است؟ چگونه حکم میکنید » -( (آیه 154
چه میگوئید؟ (ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 155 ..... ص : 165
أَ فَلا ) ؟« آیات متذکر نمیشوید » ؟ (آیه 155 )- آیا وقت آن نرسیده است که از این لا طائلات و خرافات زشت و رسوا دست بردارید
تَذَکَّرُونَ).
این سخنان به قدري باطل و بیپایه است که اگر آدمی یک ذره عقل و درایت داشته باشد و اندیشه کند باطل بودن آن را درك
مینماید.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 156 ..... ص : 165
(آیه 156 )- بعد از ابطال ادعاي خرافی آنها با یک دلیل حسی و یک دلیل عقلی، به سومین دلیل میپردازد که دلیل نقلی است،
یا شما دلیل روشنی در این باره » میگوید: اگر چنین چیزي که شما میگوئید صحت داشت باید اثري از آن در کتب پیشین باشد
أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ). ) !؟« دارید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 157 ..... ص : 165
صفحه 168 از 472
فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) ) !« پس کتابتان را بیاورید اگر راست میگوئید » (آیه 157 )- اگر دارید
.در کدام کتاب؟ در کدام نوشته؟ و در کدام وحی آسمانی چنین چیزي آمده، و بر کدام پیامبر نازل شده است؟!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 158 ..... ص : 165
قائل بودند! « جن » و « خدا » (آیه 158 )- در این آیه به یکی دیگر از خرافات مشرکان عرب میپردازد، و آن نسبتی است که میان
مطرح میکند، گوئی آنها چنان بیارزشند که بیش از این شایستگی و « غائب » درآورده و به صورت « خطاب » سخن را از صورت
وَ) !« آنها [مشرکان میان او [خداوند] و جن (خویشاوندي و) نسبتی قائل شدند » : لیاقت رویاروئی در سخن را ندارند، میفرماید
جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّۀِ نَسَباً).
هر گونه نسبت و رابطه است، هر چند جنبه خویشاوندي نداشته باشد، و میدانیم که جمعی از مشرکان عرب جن را « نسب » منظور از
میپرستیدند و آنها را شریک خدا میپنداشتند، و به این ترتیب رابطهاي میان آنها و خداوند قائل بودند.
در حالی که جنیان به خوبی میدانند که این بت پرستان » : به هر حال قرآن مجید این عقیده خرافی را سخت انکار کرده، میگوید
وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّۀُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ). ) « در دادگاه الهی احضار میشوند
ص: 166
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 159 ..... ص : 166
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ). ) « منزه است خداوند از آنچه توصیف میکنند » : (آیه 159 )- بعد میافزاید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 160 ..... ص : 166
از روي آگاهی در مورد او دارند « مگر (آنچه) بندگان مخلص خدا » (آیه 160 )- هیچ توصیفی شایسته ذات مقدس پروردگار نیست
(إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
بندگانی که از هر گونه شرك و هواي نفس و جهل و گمراهی مبرا هستند، و خدا را جز به آنچه خودش اجازه داده توصیف
نمیکنند.
آري! باید به سراغ سخنان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و خطبههاي نهج البلاغه علی علیه السّلام و دعاهاي پر مغز امام سجاد در صحیفه
سجادیه رفت، و در پرتو توصیفهاي این بندگان مخلص خدا، خدا را شناخت.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 161 ..... ص : 166
(آیه 161 )- ادعاهاي دروغین! در آیات پیشین سخن از معبودهاي مختلف مشرکین به میان آمد، قرآن همین مسأله را تعقیب کرده،
نخست این بحث را به میان میآورد که وسوسههاي شما بت پرستان در دلهاي پاکان و نیکان اثري ندارد، و تنها قلوب آلوده و
«... شما و آنچه را پرستش میکنید » : ارواح دوزخی و متمایل به فساد شماست که خود را تسلیم این وسوسهها میسازد، میفرماید
(فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 162 ..... ص : 166
صفحه 169 از 472
و با فتنه و فساد از خداوند منحرف سازید (ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ). « هرگز نمیتوانید کسی را (با آن) فریب دهید » -( (آیه 162
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 163 ..... ص : 166
إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ). ) !« مگر آنها که در آتش دوزخ وارد میشوند » -( (آیه 163
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 164 ..... ص : 166
(آیه 164 )- بعد از این سه آیه که مسأله اختیار انسانها را در برابر فتنه جوئی و اغواگري بت پرستان روشن میسازد، ضمن سه آیه
دیگر از مقام والاي فرشتگان خدا سخن میگوید، همان فرشتگانی که بت پرستان آنها را دختران خدا میپنداشتند، و جالب این که
سخن را از زبان خود آنها بیان کرده، میگوید:
وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ). ) « و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومی دارد »
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 165 ..... ص : 166
ص: 167 « و ما همگی (براي اطاعت فرمان خداوند به صف ایستادهایم » -( (آیه 165
و چشم بر امر او داریم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 166 ..... ص : 167
و او را از آنچه لایق ذات پاکش نیست منزه میشمریم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ). ،« و ما همه تسبیحگوي او هستیم » -( (آیه 166
آري! ما بندگانیم که جان و دل بر کف داریم، همواره چشم بر امر، و گوش بر فرمانش سپردهایم، ما کجا و فرزندي خدا کجا؟
در حقیقت آیات سه گانه فوق به سه قسمت از صفات فرشتگان اشاره میکند: نخست این که هر کدام رتبه و منزلتی دارند که از
آن تجاوز نمیکنند.
دیگر این که آنها دائما آماده اطاعت فرمان خدا در عرصه آفرینش و اجراي اوامر او در پهنه عالم هستی هستند.
سوم این که آنها پیوسته تسبیح خدا میگویند و او را از آنچه لایق مقامش نیست منزه میشمرند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 167 ..... ص : 167
(آیه 167 )- سپس در چهار آیه دیگر به یکی از عذرهاي ناموجه این مشرکان در ارتباط با همین مسأله بت پرستی و مطالب دیگر
وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ). ) «: آنها پیوسته میگفتند » : اشاره کرده و پاسخ میدهد، میفرماید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 168 ..... ص : 167
لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ). ) « اگر یکی از کتابهاي پیشینیان نزد ما بود » -( (آیه 168
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 169 ..... ص : 167
صفحه 170 از 472
لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ). ) « به یقین ما بندگان مخلص خدا بودیم » -( (آیه 169
این همه از بندگان مخلص و آنان که خدایشان خالص کرده است سخن مگوي، و پیامبران بزرگی همچون نوح و ابراهیم و موسی
و غیر آنها را به رخ ما مکش، ما هم اگر مشمول لطف خدا شده بودیم و یکی از کتب آسمانی بر ما نازل میشد، در زمره این
بندگان مخلص بودیم!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 170 ..... ص : 167
بر « قرآن مجید » (آیه 170 )- این آیه میگوید این آرزوي آنها هم اکنون جامه عمل به خود پوشیده و بزرگترین کتاب آسمانی خدا
به آن کافر شدند (و از در مخالفت و انکار و دشمنی درآمدند) برگزیده تفسیر نمونه، » آنان نازل شده، اما این دروغ پردازان پر ادعا
ج 4، ص: 168
فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ). ) « ولی به زودي (نتیجه کار خود را) خواهند دانست
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 171 ..... ص : 168
(آیه 171 )- حزب اللّه پیروز است! به دنبال بحثهاي گوناگونی که پیرامون مبارزات انبیاي بزرگ و کارشکنیهاي مشرکان بیایمان
طی آیات این سوره آمده است، اکنون که به آخرین آیات سوره نزدیک میشویم مهمترین مسأله را در این رابطه بیان میکند، و
آن خبر از پیروزي نهائی لشکر خدا بر لشکر شیطان و دشمنان حق است، تا مؤمنان در هر عصر و زمان به این وعده بزرگ الهی
دلگرم شوند و براي ادامه مبارزه با لشکر باطل آماده و مقاوم گردند.
«... وعده قطعی ما براي بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده » : میفرماید
(وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 172 ..... ص : 168
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ). ) « که آنان یاري شدگانند » -( (آیه 172
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 173 ..... ص : 168
إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ) «َ و لشکر ما (در تمام صحنهها) پیروزند » -( (آیه 173
.چون عبارت صریح و گویا، و چه وعده روح پرور و امید بخشی؟!
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 174 ..... ص : 168
(آیه 174 )- سپس در ادامه این آیات، هم براي دلداري پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و مؤمنان و تأکید بر پیروزي، و هم تهدید مشرکان
که فرمان جهاد فرارسد (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّی حِینٍ). « از آنها [کافران روي بگردان تا زمان معیّنی » : بیخبر میگوید
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 175 ..... ص : 168
صفحه 171 از 472
وضع آنها را بنگر (چه بیمحتواست) اما به زودي (نتیجه » : (آیه 175 )- سپس این جمله را با تهدید دیگري تأکید کرده، میفرماید
وَ أَبْصِ رْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِ رُونَ). به زودي پیروزي تو و مؤمنان، و شکست ذلت بار خود را در این دنیا، و ) « اعمال خود را) میبینند
مجازات الهی را در جهان دیگر خواهند دید.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 176 ..... ص : 168
(آیه 176 ))- و از آنجا که این خیرهسران بیشرم پیوسته این سخن را تکرار میکردند که وعده عذاب الهی چه شد؟ و اگر راست
؟« آیا اینها براي عذاب ما عجله میکنند » : میگوئی چرا معطلی؟ قرآن با لحنی تهدیدآمیز در پاسخ آنها میگوید
(أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).
گاه میگویند: این وعده الهی چه شد؟ و گاه میگویند این پیروزي کی ص: 169
خواهد آمد؟
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 177 ..... ص : 169
فَإِذا نَزَلَ ) « اما هنگامی که عذاب ما در آستانه خانههایشان فرود آید انذار شدگان صبحگاه بدي خواهند داشت » -(( (آیه 177
بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِینَ).
این تعبیر نزول عذاب را در متن زندگی آنها و مبدل شدن کانون آرامش آنها را به کانونی از وحشت و اضطراب نشان میدهد.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 178 ..... ص : 169
(آیه 178 ))- به آنها اعتنا مکن! گفتیم آیات آخر این سوره در حقیقت وسیلهاي است براي دلداري پیامبر و مؤمنان راستین و
تهدیدي است براي کفار لجوج.
وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ ) « از آنها روي بگردان (و آنان را به حال خود واگذار) تا زمان معیّنی » : این آیه بار دیگر با لحنی تهدید آمیز میفرماید
حَتَّی حِینٍ).
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 179 ..... ص : 169
وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ). ) !« و وضع کارشان را ببین، آنها نیز به زودي (نتیجه اعمال خود را) میبینند » -(( (آیه 179
این تکرار به خاطر تأکید است که آنها بدانند این یک مسأله قطعی است که به زودي مجازات و شکست و ناکامی خود را خواهند
دید، و به نتائج مرارت بار اعمالشان گرفتار میشوند و پیروزي مؤمنان نیز قطعی و مسلم است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 180 ..... ص : 169
پایان مییابد. « جهانیان » و « پیامبران » و « خداوند » (آیه 180 ))- سپس سوره با سه جمله پر معنی در باره
سُبْحانَ رَبِّکَ ) « منزه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان [مشرکان و جاهلان توصیف میکنند » : میفرماید
رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ).
صفحه 172 از 472
گاه فرشتگان را دختران او مینامند، گاه در میان او و جن نسبتی قائل میشوند، و گاه موجودات بیارزشی همچون قطعات سنگ و
چوب را همردیف او قرار میدهند.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 181 ..... ص : 169
وَ سَلامٌ عَلَی ) « و سلام بر رسولان » : (آیه 181 ))- و در جمله دوم همه پیامبران را مورد لطف بیپایان خویش قرار داده، میگوید
الْمُرْسَلِینَ).
سلامی که نشانه سلامت و عافیت از هرگونه عذاب و کیفر روز قیامت، ص: 170
سلامی که امان در برابر شکستها و دلیل بر پیروزي بر دشمنان است.
سورة الصافات( 37 ): آیۀ 182 ..... ص : 170
و حمد و ستایش مخصوص خداوندي است که پروردگار » : (آیه 182 ))- و سر انجام سخن را با حمد الهی پایان داده، میگوید
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ). ) « جهانیان است
سه آیه اخیر میتواند اشاره و مروري اجمالی بر تمام مسائل این سوره باشد، چرا که بخش مهمی از این سوره پیرامون توحید و
مبارزه با انواع شرك بود، و آیه اول با تسبیح و تنزیه خداوند از توصیفهاي مشرکان، همه را بازگو میکند.
بخش دیگري از این سوره بیان گوشههائی از حالات هفت پیامبر بزرگ بود، آیه دوّم اشارهاي به آنهاست.
و بالاخره بخش دیگري از نعمتهاي الهی، مخصوصا انواع نعمتهاي بهشتی، و پیروزي جنود الهی بر لشکر کفر سخن میگفت، و
حمد و ستایش خدا در پایان کار اشارهاي به همه اینهاست.
کسی که میخواهد در روز قیامت اجر و پاداش او با پیمانه بزرگ و کامل داده شود باید آخرین » : در روایات متعددي میخوانیم
سخنش در هر مجلسی که مینشیند این بوده باشد: سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ
.« العالمین
« پایان سوره صافّات »
ص: 171
سوره ص [ 38 ] ..... ص : 171
اشاره
نازل شده و داراي 88 آیه است « مکّه » این سوره در
محتواي سوره: ..... ص : 171
« صافات » است، و استخوان بندي مطالبش شباهت زیادي با استخوان بندي سوره « صافات » این سوره در حقیقت مکملی براي سوره
دارد.
محتواي این سوره را در پنج بخش میتوان خلاصه کرد:
صفحه 173 از 472
بخش اول: از مسأله توحید و مبارزه با شرك و مسأله نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سرسختی و لجاجت دشمنان مشرك
در برابر این دو امر سخن میگوید.
بحث بیشتري « ایوب » و « سلیمان » و « داود » بخش دوم: گوشههائی از تاریخ نه نفر از پیامبران خدا را منعکس ساخته، و بالخصوص از
دارد.
بخش سوم: از سرنوشت کفار طاغی و یاغی در قیامت و تخاصم و جنگ و جدال آنها در دوزخ سخن میگوید، و به مشرکان و
افراد بیایمان نشان میدهد که پایان کار آنها به کجا خواهد رسید.
چهارمین بخش: از آفرینش انسان و مقام والاي او و سجده کردن فرشتگان براي آدم سخن میگوید.
پنجمین بخش تهدیدي است براي همه دشمنان لجوج، و تسلی خاطري است براي پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و بیان این
واقعیت که او در دعوت خود هیچ گونه اجر و مزدي از کسی نمیطلبد.
ص: 172
فضیلت تلاوت سوره: ..... ص : 172
نامیده شده- در روایتی از پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله « ص» در فضیلت این سوره- که به خاطر آغازش به نام سوره
را بخواند به اندازه هرکوهی که خدا مسخر داود فرموده بود حسنه به او میدهد، و از آلوده شدن « ص» کسی که سوره » : میخوانیم
.« و اصرار بر گناه صغیر و کبیر حفظ میکند
را در شب جمعه بخواند از خیر دنیا و آخرت آنقدر « ص» کسی که سوره » : و در حدیث دیگري از امام باقر علیه السّلام چنین آمده
(از سوي خداوند) به او بخشیده میشود که به هیچ کس داده نشده، جز پیامبران مرسل، و فرشتگان مقرب، و خدا او و تمام کسانی
.« را که از خانوادهاش مورد علاقه او هستند وارد بهشت میکند، حتّی خدمتگذاري که به او خدمت میکرده
البته منظور تلاوتی است اندیشه برانگیز، و تصمیم آفرین، اندیشه و تصمیمی که انگیزه عمل گردد، و محتواي سوره را در زندگی
انسان پیاده کند.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سورة ص( 38 ): آیۀ 1 ..... ص : 171
اشاره
-( (آیه 1
شأن نزول: ..... ص : 171
و جماعتی از قریش نزد ابو طالب عموي پیامبر صلّی اللّه علیه و اله آمدند و گفتند: « ابو جهل » : از امام باقر علیه السّلام نقل شده که
فرزند برادرت ما را آزار داده، و خدایان ما را نیز ناراحت ساخته است! او را بخوان و به او دستور ده دست از خدایان ما بردارد تا ما
هم ناسزا به خداي او نگوئیم! ابو طالب کسی را خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرستاد، هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله وارد
صفحه 174 از 472
خانه شد ابو طالب سخنان آنها را براي پیامبر صلّی اللّه علیه و اله شرح داد.
آیا آنها حاضرند جملهاي را با من موافقت کنند و در سایه آن بر تمام عرب پیشی » : پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در جواب فرمود
ابو جهل گفت: بله موافقیم، منظورت کدام جمله است؟ !؟« گیرند و حکومت کنند
و این بتها را که مایه بدبختی و ننگ و عقب !« تقولون لا اله الّا اللّه بگوئید معبودي جز اللّه نیست » : پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود
افتادگی شماست دور بریزید.
هنگامی که حضار این جمله را شنیدند آن چنان وحشت کردند که انگشتها در ص: 173
گوش گذاردند و با سرعت خارج شدند، و میگفتند: چنین چیزي را تا کنون نشنیدهایم، این یک دروغ است.
نازل شد. « ص» اینجا بود که آیات آغاز سوره
تفسیر: ..... ص : 173
ص). و همان گفتگوهاي پیشین در تفسیر این حروف ) « ص» باز در نخستین آیه این سوره به یکی از حروف مقطعه برخورد میکنیم
مقطعه مطرح میشود.
یا غیر آن تکیه کردهاند، چرا که « اسماء اللّه » نسبت به « ص» اما جمعی از مفسران در اینجا مخصوصا روي علامت اختصاري بودن
است که در یک حرف « صدق اللّه » و یا اشاره به جمله « صانع » و « صمد » و « صادق » شروع میشود مانند « ص» بسیاري از اسماء اللّه با
خلاصه شده است.
که تو بر حقی و این کتاب، معجزه الهی است (وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّکْرِ). قرآن « سوگند به قرآنی که داراي ذکر است » : سپس میفرماید
هم خودش ذکر است و هم داراي ذکر.
به معنی یادآوري و زدودن زنگار غفلت از صفحه دل، یاد خدا، یاد نعمتهاي او، یاد دادگاه بزرگ رستاخیز، و یاد هدف « ذکر »
خلقت انسان است.
سورة ص( 38 ): آیۀ 2 ..... ص : 173
(آیه 2)- در این آیه میگوید: اگر میبینی آنها در برابر این آیات روشنگر و قرآن بیدار کننده تسلیم نمیشوند نه به خاطر این
بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ). ) « بلکه کافران گرفتار غرور و اختلافند » است که پردهاي بر این کلام حق افتاده
سورة ص( 38 ): آیۀ 3 ..... ص : 173
(آیه 3)- سپس براي بیدار ساختن این مغروران غافل دست آنها را گرفته، به گذشته تاریخ بشر میبرد، و سرنوشت اقوام مغرور و
چه بسیار اقوامی که قبل از آنها بودند و ما آنها را (به خاطر » : متکبر و لجوج را به آنها نشان میدهد، شاید عبرت گیرند، میگوید
کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ). ) « تکذیب پیامبران و انکار آیات الهی و ظلم و گناه) هلاك کردیم
فَنادَوْا وَ لاتَ حِینَ مَناصٍ). برگزیده ) !« و به هنگام نزول عذاب فریاد میزدند (و کمک میخواستند) ولی وقت نجات گذشته بود »
تفسیر نمونه، ج 4، ص: 174
آن روز که پیامبران الهی و اولیاي حق آنها را اندرز دادند و از عاقبت شوم اعمالشان بر حذر داشتند نه تنها گوش شنوا نداشتند بلکه
صفحه 175 از 472
به استهزا و سخریه و آزار مؤمنان و حتی قتل آنها پرداختند، و فرصتها از دست رفت و پلهاي پشت سر ویران گشت، و در حالی
عذاب استیصال براي نابودي آنها نازل شد که درهاي توبه و بازگشت همه بسته شده بود و فریادهاي استغاثه آنها به جایی نرسید!
سورة ص( 38 ): آیۀ 4 ..... ص : 174
اشاره
-( (آیه 4
شأن نزول: ..... ص : 174
در باره این آیه و سه آیه بعد نقل شده: هنگامی که رسول خدا دعوتش را آشکار کرد سران قریش نزد ابو طالب آمدند و گفتند:
اي ابو طالب! فرزند برادرت ما را سبک مغز میخواند، و به خدایان ما ناسزا میگوید، جوانان ما را فاسد نموده، و در جمعیت ما
تفرقه افکنده است، اگر این کارها به خاطر کمبود مالی است ما آنقدر مال براي او جمع آوري میکنیم که ثروتمندترین مرد قریش
شود، و حتّی حاضریم او را به ریاست برگزینیم.
ابو طالب این پیام را به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله عرض کرد.
اگر آنها خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند من به آن تمایل » : پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود
ندارم، ولی (به جاي این همه وعدهها) یک جمله، با من موافقت نمایند تا در سایه آن بر عرب حکومت کنند، و غیر عرب نیز به
ابو طالب این پیام را به آنها رسانید، آنها گفتند: حاضریم به جاي یک جمله !« آئین آنها درآیند و آنها سلاطین بهشت خواهند بود
ده جمله را بپذیریم (کدام جمله منظور تو است؟).
.« گواهی دهید که معبودي جز اللّه نیست و من رسول خدا هستم » : پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به آنها فرمود
آنها (از این سخن سخت وحشت کردند و) گفتند: ما 360 خدا را رها کنیم تنها به سراغ یک خدا برویم؟ چه چیز عجیبی؟! (آن هم
خدایی که هرگز دیده نمیشود!).
در اینجا آیات مزبور نازل شد!
ص: 175
تفسیر: ..... ص : 175
چیزي را جز آنچه با « مطلق گرا » آیا به جاي این همه خدا، یک خدا را بپذیریم؟! افراد مغرور و خودخواه هم نفوذ ناپذیرند و هم
افکار محدود و ناقصشان درك کردهاند به رسمیت نمیشناسند.
لذا هنگامی که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله پرچم توحید را در مکّه برافراشت و بر ضد بتهاي کوچک و بزرگ که عدد آنها
وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ ) ؟« تعجب میکردند که چرا پیامبر انذار کنندهاي از میان آنها برخاسته است » بالغ بر 360 بت میشد قیام کرد
مُنْذِرٌ مِنْهُمْ).
صفحه 176 از 472
تعجب آنها از این بود که محمد صلّی اللّه علیه و اله یک نفر از خود آنهاست.
آنها این امتیاز بزرگ را به عنوان یک نقطه تاریک در دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله تلقی میکردند و از آن تعجب داشتند.
وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ). ) !« و کافران گفتند: این ساحر دروغگویی است » گاه از این مرحله نیز فراتر رفتند
نسبت دادن سحر به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به خاطر مشاهده معجزات غیر قابل انکار و نفوذ خارق العاده او در افکار بود و نسبت
دادن کذب به او به خاطر این بود که بر خلاف سنتهاي خرافی و افکار منحطی که جزء مسلمات آن محیط محسوب میشد قیام کرد
و دعوي رسالت از سوي خدا داشت.
سورة ص( 38 ): آیۀ 5 ..... ص : 175
(آیه 5)- هنگامی که پیامبر دعوت توحیدي خود را آشکار نمود نگاه به یکدیگر میکردند و میگفتند: بیائید چیزهاي ناشنیده
أَ جَعَلَ الْآلِهَۀَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَ یْءٌ ) !؟« آیا او به جاي این همه خدایان یک خدا قرار داده؟ این راستی چیز عجیبی است » بشنوید
عُجابٌ).
آري گاه غرور و خودخواهی و مطلق نگري و فساد محیط آن چنان بینش و قضاوت انسان را تغییر میدهد که از واقعیتهاي روشن
تعجب میکند در حالی که به خرافات و پندارهاي واهی سخت پايبند است.
سورة ص( 38 ): آیۀ 6 ..... ص : 175
سرکردگان آنها (هنگامی که از مراجعه به ابو طالب و میانجیگري او مأیوس و ناامید شدند از نزد او بیرون آمدند، و » -( (آیه 6
گفتند:) بروید و خدایانتان را ص: 176
شما را با آن گمراه کنند (وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا « محکم بچسبید، این چیزي است که خواستهاند
لَشَیْءٌ یُرادُ).
سران بت پرستان میخواستند با این سخن، روحیه متزلزل پیروان خود را تقویت کنند، و از سقوط هر چه بیشتر اعتقاداتشان
جلوگیري به عمل آورند اما چه تلاش بیهودهاي؟!
سورة ص( 38 ): آیۀ 7 ..... ص : 176
ما هرگز چنین چیزي در آخرین آیین نشنیدهایم، این تنها یک » : (آیه 7)- سپس براي اغفال مردم و یا قانع ساختن خویش گفتند
ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّۀِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ). ) !« آیین ساختگی است
اگر ادعاي توحید و نفی بتها واقعیتی داشت باید پدران ما با آن عظمت و شخصیت! آن را درك کرده باشند، و ما از آنها شنیده
باشیم، اما این یک گفتار دروغین و بیسابقه است!
سورة ص( 38 ): آیۀ 8 ..... ص : 176
(آیه 8)- در آیات گذشته سخن از موضع گیري منفی مخالفان در برابر خط توحید و رسالت پیامبر اسلام بود، در اینجا نیز این
سخن ادامه دارد.
مشرکان مکه هنگامی که منافع نامشروع خود را در خطر دیدند، و آتش کینه و حسد در دل آنها شعلهور شد، براي اغفال مردم و
صفحه 177 از 472
قانع کردن خویش در مورد مخالفت با پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله، به منطقهاي سست گوناگونی دست میزدند، از جمله از
أَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنا). ) !؟« آیا از میان همه ما قرآن تنها بر او [محمّد] نازل شده » : روي تعجب و انکار میگفتند
از میان این همه پیرمردان پرسن و سال، این همه پولداران ثروتمند و سرشناس آیا کسی پیدا نشد که خدا قرآنش را بر او نازل کند،
آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید » ، جز محمّد یتیم تهیدست؟! قرآن در دنباله آیه میفرماید درد آنها چیز دیگري است
بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْ ذِکْرِي). ) « دارند
ایراد به شخص محمد صلّی اللّه علیه و اله بهانهاي بیش نیست، بلکه سر چشمه آن هوي و هوسها و حب دنیا و حسادتهاست.
ص: 177
بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذابِ). که این گونه جسورانه در ) « آنها هنوز عذاب مرا نچشیدهاند » : و سر انجام آنها را با این جمله تهدید میکند
برابر فرستاده خدا ایستادهاند، و با این سخنان واهی به جنگ در برابر وحی الهی برخاستهاند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 9 ..... ص : 177
تا به هر کس میل دارند « مگر خزائن رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنهاست » : (آیه 9)- سپس در پاسخ آنها میافزاید
بدهند؟ (أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَۀِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ).
سورة ص( 38 ): آیۀ 10 ..... ص : 177
یا این که مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین و » : (آیه 10 )- باز در این آیه همین معنی را از طریق دیگري تعقیب کرده، میگوید
و جلو نزول وحی را بر قلب پاك « آنچه میان این دو است از آن آنهاست؟ (اگر چنین است) با هر وسیله ممکن به آسمانها بروند
محمّد بگیرند! (أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبابِ).
این سخن در حقیقت تکمیلی است بر بحث گذشته، در آنجا میگفت:
حال میگوید: « خزائن رحمت پروردگار در دست شما نیست که به هر کس که با تمایلات هوس آلودتان هماهنگ است ببخشید »
اکنون که این خزائن به دست شما نیست و فقط در اختیار خداست، تنها راهی که در پیش دارید این است که به آسمانها بروید و
مانع نزول او شوید، و خود میدانید که از این کار نیز سخت عاجز و ناتوانید!
سورة ص( 38 ): آیۀ 11 ..... ص : 177
اینها لشکر کوچک شکست خوردهاي از » : (آیه 11 )- در این آیه در مقام تحقیر این مغروران سبک مغز و فخر فروش میگوید
جُنْدٌ ما هُنالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ). ) !« احزابند
این دشمنان سرسخت لشکر کوچکی هستند » : آن روز پیروزیهاي بدر و احزاب و حنین پیش نیامده بود، ولی قرآن با قاطعیت گفت
.« که دچار شکست خواهند شد
امروز هم قرآن همین بشارت را به مسلمانان جهان که از هر سو در محاصره قدرتهاي متجاوز و ستمگر قرار گرفتهاند میدهد که
اگر همچون مسلمانان نخستین ص: 178
بر سر عهد و پیمان خدا بایستند او نیز وعده خودش را در زمینه شکست جنود احزاب تحقق خواهد بخشید.
صفحه 178 از 472
سورة ص( 38 ): آیۀ 12 ..... ص : 178
(آیه 12 )- تنها یک صیحه آسمانی کارشان را یکسره میکند! در تعقیب آیه قبل که از شکست مشرکان در آینده خبر میداد، و
آنها را لشکر کوچکی از احزاب مغلوب معرفی میکرد، در اینجا گروهی از این احزاب را که تکذیب پیامبران کردند و به سرنوشت
شومی گرفتار شدند معرفی میکند.
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ ) « قبل از آنها قوم نوح و عاد [قوم هود] و فرعون صاحب قدرت (پیامبران ما را) تکذیب کردند » : میگوید
عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ).
سورة ص( 38 ): آیۀ 13 ..... ص : 178
که به تکذیب پیامبران برخاستند (وَ ثَمُودُ « و (نیز) قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب الأیکه [قوم شعیب اینها احزابی بودند » -( (آیه 13
وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَیْکَۀِ أُولئِکَ الْأَحْزابُ).
آري! اینها شش گروه از احزاب جاهلی و بت پرست بودند که بر ضد پیامبران بزرگی قیام کردند. اما سر انجام عذاب الهی
دامانشان را گرفت.
سورة ص( 38 ): آیۀ 14 ..... ص : 178
إِنْ کُلٌّ إِلَّا کَ ذَّبَ الرُّسُلَ ) « هر یک (از این گروهها) رسولان را تکذیب کردند و عذاب الهی در باره آنها تحقق یافت » -( (آیه 14
فَحَقَّ عِقابِ).
و تاریخ نشان میدهد که چگونه هر گروهی از آنها به بلائی جان سپردند و در مدت کوتاهی شهر و دیارشان به ویرانهاي تبدیل
شد، و نفراتشان به جسدهائی بیروح!
سورة ص( 38 ): آیۀ 15 ..... ص : 178
(آیه 15 )- آیا این مشرکان مکه با این کارهاي خود سرنوشتی بهتر از آنها میتوانند داشته باشند؟ در حالی که اعمال آنها همان
اینها (با این اعمالشان) جز » : اعمال است و سنت خداوند همان سنت؟! لذا در این آیه به عنوان یک تهدید قاطع و کوبنده میگوید
و همگی را نابود میسازد (وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ « یک صیحه آسمانی را انتظار نمیکشند که هیچ مهلت و بازگشتی براي آن وجود ندارد
إِلَّا صَیْحَۀً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ). ص: 179
این صیحه ممکن است همانند صیحههایی باشد که بر اقوام پیشین فرود آمد، صاعقهاي وحشتناك، یا زمین لرزهاي پر صدا، که
زندگی آنها را درهم کوبید.
میشود. « نفخه صور اول » باشد که از آن تعبیر به « صیحه عظیم پایان جهان » و نیز ممکن است اشاره به
سورة ص( 38 ): آیۀ 16 ..... ص : 179
آنها (از » : (آیه 16 )- این آیه به یکی دیگر از سخنان کفار و منکران- که از روي سخریه و استهزا میگفتند- اشاره کرده، میگوید
روي خیرهسري) گفتند:
صفحه 179 از 472
وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسابِ). ) !« پروردگارا! بهره ما را (از عذابت هرچه زودتر) قبل از روز حساب به ما بده
این کوردلان مغرور آن چنان مست باده غرور بودند که حتی عذاب الهی و دادگاه عدلش را به باد مسخره میگرفتند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 17 ..... ص : 179
(آیه 17 )- از زندگی داود درس بیاموز! به دنبال بحثهائی که در آیات گذشته پیرامون کارشکنیهاي مشرکان و بت پرستان، و
نسبتهاي نارواي آنان به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله آمده بود، قرآن در اینجا براي دلداري پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و مؤمنان
اندك آن روز داستان داود را مطرح میکند.
!« در برابر آنچه میگویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داود صاحب قدرت را که او بسیار توبه کننده بود » : نخست میگوید
(اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ).
جبار ستمگر با یک ضربه نیرومند به وسیله سنگی که از « جالوت » نیروي جسمانیش در حدي بود که در میدان جنگ بنی اسرائیل با
فلاخن رها کرد جالوت را از بالاي مرکب به روي خاك افکند، و در خون خود غلطاند.
و از نظر قدرت سیاسی، حکومتی نیرومند داشت که با قدرت تمام در برابر دشمنان میایستاد، حتی گفتهاند در اطراف محراب
عبادت او هزاران نفر شب تا به صبح به حال آماده باش بودند! از نظر نعمتها خداوند انواع نعم ظاهري و باطنی را به او ارزانی داشته
بود، خلاصه این که داود مردي بود نیرومند در جنگها، در عبادت، در علم و دانش و در ص: 180
حکومت، و هم صاحب نعمت فراوان.
سورة ص( 38 ): آیۀ 18 ..... ص : 180
(آیه 18 )- سپس طبق روش اجمال و تفصیل که در قرآن مجید به هنگام ذکر مسائل مختلف معمول است، بعد از بیان اجمالی
ما کوهها را مسخّر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با » : نعمتهاي خداوند بر داود، به شرح قسمتی از آن پرداخته، چنین میگوید
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِشْراقِ). ) !« او (خدا را) تسبیح میگفتند
سورة ص( 38 ): آیۀ 19 ..... ص : 180
تا همراه او تسبیح خدا گویند (وَ الطَّیْرَ مَحْشُورَةً). « پرندگان را نیز دسته جمعی مسخّر او کردیم » (آیه 19 )- نه تنها کوهها که
کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ). ) « بازگشت کننده به سوي او بودند » همه این پرندگان و کوهها مطیع فرمان داود و همصدا با او و
این تسبیح توأم با صداي ظاهري و همراه با نوعی درك و شعور بوده که در باطن ذرات عالم است و تمامی موجودات جهان از
یک نوع عقل و شعور بر خوردارند، و هنگامی که صداي دل انگیز این پیامبر بزرگ را به وقت مناجات میشنیدند با او همصدا
میشدند، و غلغله تسبیح آنها در هم میآمیخت.
سورة ص( 38 ): آیۀ 20 ..... ص : 180
وَ شَدَدْنا ) « و حکومت او را استحکام بخشیدیم » : (آیه 20 )- این آیه همچنان به ذکر نعمتهاي خداوند بر داود ادامه داده، میفرماید
مُلْکَهُ).
آن چنان که همه سرکشان و طاغیان و دشمنان از او حساب میبردند.
صفحه 180 از 472
وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَۀَ). ) « دانش به او دادیم » علاوه بر این
دادیم (وَ فَصْلَ الْخِطابِ). « علم قضاوت و داوري عادلانه » آخرین نعمت بزرگ خدا بر داود این بود که میفرماید: ما به او
این احتمال در تفسیر این جمله وجود دارد که خداوند منطق نیرومندي که از فکر بلند، و عمق اندیشه، حکایت میکرد در اختیار
داود گذارد، نه تنها در مقام داوري که در همه جا سخن آخر و آخرین سخن را بیان میکرد.
سورة ص( 38 ): آیۀ 21 ..... ص : 180
و مواهب بزرگ خدا را بر او بیان میکرد قرآن « داود » (آیه 21 )- آزمون بزرگ داود! به دنبال آیات گذشته که صفات ویژه
ماجرائی را که در یک ص: 181
دادرسی براي داود پیش آمد شرح میدهد.
آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داود) بالا رفتند به تو » : نخست خطاب به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله کرده، میگوید
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ). ) !؟« رسیده است
سورة ص( 38 ): آیۀ 22 ..... ص : 181
محافظین و مراقبین فراوانی در اطراف خود داشت، طرفین نزاع از غیر راه معمولی از دیوار محراب و قصر « داود » (آیه 22 )- با این که
در آن هنگام که (بیمقدمه) بر داود » : او بالا رفتند، و ناگهان در برابر او ظاهر گشتند، چنانکه قرآن در ادامه این بحث میگوید
زیرا فکر میکرد قصد سوئی در باره او دارند (إِذْ دَخَلُوا عَلی داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ). « وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد
و براي « گفتند: نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگري ستم کرده » اما آنها به زودي وحشت او را از بین بردند و
دادرسی نزد تو آمدیم (قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ).
فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی ) « اکنون در میان ما به حق داوري کن، و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدایت کن »
سَواءِ الصِّراطِ).
سورة ص( 38 ): آیۀ 23 ..... ص : 181
(آیه 23 )- مسلما نگرانی و وحشت داود در اینجا کم شد، ولی شاید این سؤال هنوز براي او باقی بود که بسیار خوب، شما قصد
سوئی ندارید، و هدفتان شکایت نزد قاضی است، ولی آمدن از این راه غیر معمول براي چه منظوري بود؟
این برادر من است، او نود و نه میش دارد، و من » : اما آنها مجال زیادي به داود ندادند و یکی براي طرح شکایت پیشقدم شد گفت
إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ ) « یکی بیش ندارم اما او اصرار میکند که این یکی را هم به من واگذار! و در سخن بر من غلبه کرده است
تِسْعُونَ نَعْجَۀً وَ لِیَ نَعْجَۀٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ).
سورة ص( 38 ): آیۀ 24 ..... ص : 181
گفت: » (آیه 24 )- در اینجا داود پیش از آن که گفتار طرف مقابل را بشنود- چنانکه ظاهر آیات قرآن است- رو به شاکی کرد و
قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی نِعاجِهِ). ) !« مسلما او با درخواست یک میش تو براي افزودن آن به میشهایش بر تو ستم نموده
ص: 182
صفحه 181 از 472
ص: 182
وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ). ) « و بسیاري از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم میکنند » اما این تازگی ندارد
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ). ) « مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند »
وَ قَلِیلٌ ما هُمْ). ) « اما عده آنها کم است »
آري! آنها که در معاشرت و دوستی حق دیگران را بطور کامل رعایت کنند و کمترین تعدي بر دوستان خود روا ندارند کمند، تنها
کسانی میتوانند حق دوستان و آشنایان را بطور کاملا عادلانه ادا کنند که از سرمایه ایمان و عمل صالح بهره کافی داشته باشند.
به هر حال چنین به نظر میرسد که طرفین نزاع با شنیدن این سخن قانع شدند، و مجلس داود را ترك گفتند.
ولی داود در اینجا در فکر فرو رفت و با این که میدانست قضاوت عادلانهاي کرده چه این که اگر طرف ادعاي شاکی را قبول
نداشت حتما اعتراض میکرد، سکوت او بهترین دلیل بر این بوده که مسأله همان است که شاکی مطرح کرده، ولی با این حال
آداب مجلس قضا ایجاب میکند که داود در گفتار خود عجله نمیکرد، بلکه از طرف مقابل شخصا سؤال مینمود سپس داوري
میکرد، لذا از این کار خود سخت پشیمان شد.
وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ). ) « و داود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزمودهایم » : همان طور که قرآن میگوید
فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ). ) « و از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد » در مقام استغفار برآمد
در آیه مورد بحث یا به خاطر آن است که رکوع به معنی سجده نیز در لغت آمده، و یا رکوع مقدمهاي است براي « راکعا » تعبیر به
سجده.
سورة ص( 38 ): آیۀ 25 ..... ص : 182
(آیه 25 )- به هر حال خداوند او را مشمول لطف خود قرار داد و لغزش او را در این ترك اولی بخشید چنانکه قرآن در این آیه
ما این عمل را بر او ص: 183 » : میگوید
فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ). ) « بخشیدیم
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ). ) « و او نزد ما داراي مقام والا و سر انجامی نیکوست »
سورة ص( 38 ): آیۀ 26 ..... ص : 183
(آیه 26 )- حکم به عدالت کن و از هواي نفس پیروي منما! به دنبال داستان داود، و به عنوان آخرین سخن، وي را مخاطب ساخته و
اي داود! ما تو » : ضمن بیان مقام والاي او، وظائف و مسؤولیتهاي سنگین وي را با لحنی قاطع و تعبیراتی پر معنا شرح داده، میفرماید
را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم بحق داوري کن، و از هواي نفس پیروي مکن که تو را از راه خدا
یا داوُدُ إِنَّا ) « منحرف سازد، کسانی که از راه خداوند گمراه شوند عذاب شدیدي به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند
جَعَلْناكَ خَلِیفَۀً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوي فَیُضِ لَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِ لُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ
شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ).
محتواي این آیه که از مقام والاي داود و وظیفه مهم او سخن میگوید نشان میدهد که افسانههاي دروغینی که در باره ازدواج او با
.«1» به هم بافتهاند تا چه اندازه بیپایه است « اوریا » همسر
این آیه نشان میدهد که حکومت در زمین باید از حکومت الهی نشأت گیرد و هر حکومتی از غیر این طریق باشد حکومتی است
ظالمانه و غاصبانه.
صفحه 182 از 472
سورة ص( 38 ): آیۀ 27 ..... ص : 183
(آیه 27 )- سپس به دنبال بحث از سرگذشت داود و خلافت الهی او در زمین، سخن از هدفدار بودن جهان هستی به میان میآورد
و ما آسمان و زمین و آنچه را در میان این دو است » : تا جهت حکومت بر زمین که جزئی از آن است مشخص گردد، میفرماید
دوزخ! (وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلًا ذلِکَ ظَنُّ « بیهوده نیافریدیم، این گمان کافران است، واي بر کافران از آتش
الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ).
مسأله مهمی که تمام حقوق از آن سر چشمه میگیرد هدفدار بودن خلقت
__________________________________________________
ذیل آیه 21 سوره ص مطالعه فرمایید. « تفسیر نمونه » 1) شرح بیشتر این ماجرا را در )
ص: 184
است، هنگامی که در جهان بینی خود این مطلب را پذیرفتیم که این عالم وسیع از ناحیه خداوند بزرگ بیهوده آفریده نشده،
خلاصه میشود، و از « تربیت » و « تعلیم » و « تکامل » بلافاصله به دنبال هدف آن میرویم، هدفی که در کلمههاي کوتاه و پر محتواي
آنجا نتیجه میگیریم که حکومتها نیز باید در همین خط گام بردارند، پایههاي تعلیم و تربیت را محکم کنند و مایه تکامل معنوي
انسانها شوند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 28 ..... ص : 184
آیا (ممکن است) کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهاي شایسته انجام دادهاند همچون » : (آیه 28 )- در این آیه اضافه میکند
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ). ) !؟« مفسدان در زمین قرار دهیم
أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ). ) ؟« یا پرهیزکاران را همچون فاجران قرار دهیم »
نه بیهدفی در خلقت ممکن است، و نه مساوات صالحان و طالحان، چرا که گروه اول در مسیر اهداف آفرینش گام بر میدارند و
به سوي مقصد پیش میروند، اما گروه دوم در جهت مخالف قرار گرفتهاند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 29 ..... ص : 184
این کتابی پر برکت » : (آیه 29 )- در این آیه به مطلبی اشاره میکند که در حقیقت تأمین کننده هدف آفرینش است، میفرماید
کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ ) « است که بر تو نازل کردهایم، تا در آیات آن تدبر کنند، و خردمندان متذکر شوند
لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ).
تعلیماتش جاویدان، و دستوراتش عمیق و ریشهدار، و برنامههایش حیاتبخش و راهبر انسان در طریق هدف آفرینش است.
هدف از نزول این کتاب بزرگ این نبوده که تنها به تلاوت و لقلقه زبان قناعت کنند بلکه هدف این بوده که آیاتش سر چشمه
فکر و اندیشه، و مایه بیداري وجدانها گردد و آن نیز به نوبه خود حرکتی در مسیر عمل بیافریند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 30 ..... ص : 184
(آیه 30 )- سلیمان از نیروي رزمی خود سان میبیند قرآن همچنان بحث گذشته را پیرامون داود ادامه میدهد و در این آیه، خبر از
صفحه 183 از 472
ما سلیمان را به داود » : به او میدهد که ادامه دهنده حکومت و رسالت او بود، میگوید « سلیمان » بخشیدن فرزند برومندي همچون
بخشیدیم، چه بنده ص: 185
و به یاد او بود (وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ). « خوبی! زیرا همواره به سوي خدا بازگشت میکرد
این تعبیر که نشان دهنده عظمت مقام سلیمان است شاید براي ردّ اتهامات بیاساس و زشتی است که در مورد تولد سلیمان از همسر
در تورات تحریف یافته آمده است و در عصر نزول قرآن در آن محیط شایع بوده. « اوریا »
سورة ص( 38 ): آیۀ 31 ..... ص : 185
(آیه 31 )- از این آیه داستان اسبهاي سلیمان شروع میشود که تفسیرهاي گوناگونی براي آن شده که بعضا از سوي ناآگاهان بوده.
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ ) « به خاطر بیاور هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند » : قرآن میگوید
الصَّافِناتُ الْجِیادُ).
سورة ص( 38 ): آیۀ 32 ..... ص : 185
گفت: من این » ، (آیه 32 )- سلیمان در اینجا براي این که تصور نشود که علاقه او به این اسبهاي پر قدرت جنبه دنیا پرستی دارد
و میخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم (فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی). « اسبان را به خاطر یاد پروردگارم دوست دارم
سلیمان که از مشاهده این اسبهاي چابک و آماده براي جهاد و پیکار با دشمن خرسند شده بود همچنان آنها را نگاه میکرد و چشم
حَتَّی تَوارَتْ بِالْحِجابِ). ) « تا از دیدگانش پنهان شدند » به آنها دوخته بود
سورة ص( 38 ): آیۀ 33 ..... ص : 185
بار دیگر آنها را » : (آیه 33 )- صحنه آنقدر جالب و زیبا و براي یک فرمانده بزرگ همچون سلیمان نشاط آور بود که او دستور داد
رُدُّوها عَلَیَّ). ) « نزد من باز گردانید
و دست » به هنگامی که مأمورانش این فرمان را اطاعت کردند و اسبها را باز گرداندند سلیمان شخصا آنها را مورد نوازش قرار داد
فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ). ) « به ساقها و گردنهاي آنها کشید
و به این وسیله هم مربیان آنها را تشویق کرد، و هم از آنها قدردانی نمود، زیرا معمول است هنگامی که میخواهند از مرکبی
قدردانی کنند دست بر سر و صورت و یال و گردن، یا بر پایش میکشند، و چنین ابراز علاقهاي در برابر وسیله مؤثري که برگزیده
تفسیر نمونه، ج 4، ص: 186
انسان را در هدفهاي والایش کمک میکند از پیغمبر بزرگی همچون سلیمان تعجبآور نیست.
سورة ص( 38 ): آیۀ 34 ..... ص : 186
(آیه 34 )- آزمایش سخت سلیمان و حکومت گسترده او قرآن همچنان قسمت دیگري از سرگذشت سلیمان را بازگو میکند، و
نشان میدهد که انسان به هر پایهاي از قدرت برسد باز از خود چیزي ندارد، و هر چه هست از ناحیه خداست، مطلبی که توجه به
آن پردههاي غرور و غفلت را از مقابل چشم انسان کنار میزند.
همراه بود، و به دنبال « ترك اولی » نخست در باره یکی از آزمایشهائی سخن میگوید که خدا در باره سلیمان کرد، آزمایشی که با
صفحه 184 از 472
توبه کرد. « ترك اولی » آن سلیمان به درگاه خدا روي آورد و از این
وَ) « ما سلیمان را آزمودیم و بر کرسی او جسدي افکندیم، سپس به درگاه خداوند توبه کرد، و به سوي او بازگشت » : قرآن میگوید
لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلی کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ).
آرزو داشت فرزندان برومند شجاعی نصیبش شود که در اداره کشور و مخصوصا جهاد با دشمنان به او « سلیمان » : توضیح این که
کمک کنند، او داراي همسران متعدد بود با خود گفت: من با آنها همبستر میشوم تا فرزندان متعددي نصیبم گردد، و به هدفهاي
همان جملهاي که بیانگر اتکاي انسان به خدا در همه حال است- -« انشاء اللّه » من کمک کنند، ولی چون در اینجا غفلت کرد و
نگفت در آن زمان هیچ فرزندي از همسرانش تولد نیافت، جز فرزندي ناقص الخلقه، همچون جسدي بیروح که آن را آوردند و بر
کرسی او افکندند! سلیمان سخت در فکر فرو رفت، و ناراحت شد که چرا یک لحظه از خدا غفلت کرده، و بر نیروي خودش تکیه
کرده است، توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت.
سورة ص( 38 ): آیۀ 35 ..... ص : 186
(آیه 35 )- قرآن در این آیه مسأله توبه سلیمان را که در آخرین جمله آیه قبل آمده بود به صورت مشروحتري بازگو کرده،
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی). ص: 187 ) « گفت: پروردگارا! مرا ببخش » : میفرماید
وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ ) « و ملک و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد که تو بسیار بخشندهاي »
بَعْدِي إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ).
او از خداوند یک نوع حکومت میخواست که توأم با معجزات ویژهاي بوده باشد. زیرا میدانیم هر پیامبري معجزه مخصوص به
خود داشته و این براي پیامبران عیب و نقصی محسوب نمیشود که براي خود تقاضاي معجزه ویژهاي کنند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 36 ..... ص : 187
(آیه 36 )- سپس قرآن همان گونه که گفتیم این مطلب را بیان میکند که خدا تقاضاي سلیمان را پذیرفت و حکومتی با امتیازات
ویژه و مواهبی بزرگ در اختیار او گذارد که آنها را میتوان در پنج موضوع خلاصه کرد.
پس ما باد را مسخّر او ساختیم تا مطابق فرمانش به نرمی حرکت » : -1 تسخیر بادها به عنوان یک مرکب راهوار، چنانکه میفرماید
فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَیْثُ أَصابَ). ) « کند، و به هرجا او اراده نماید برود
جزئیات این وسیله مرموز بر ما روشن نیست، ما همین قدر میدانیم که این از جمله خوارق عاداتی بود که در اختیار پیامبران قرار
میگرفت.
سورة ص( 38 ): آیۀ 37 ..... ص : 187
(آیه 37 )- دومین موهبت خداوند به سلیمان (ع) مسأله تسخیر موجودات سرکش و قرار دادن آن در اختیار او براي انجام کارهاي
مثبت بود.
سر بر فرمان او نهادیم (وَ الشَّیاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ « و شیاطین را (مسخر او ساختیم) و هر بنّا و غوّاصی از آنها را » : چنانکه میگوید
غَوَّاصٍ). تا گروهی در خشکی هر بنایی میخواهد براي او بسازند و گروهی در دریا به غواصی مشغول باشند.
و به این ترتیب شیاطین که طبیعتشان تمرد و سرکشی است آن چنان مسخر او شدند که در مسیر سازندگی و استخراج منابع گرانبها
صفحه 185 از 472
قرار گرفتند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 38 ..... ص : 187
(آیه 38 )- سومین موهبت خداوند به سلیمان مهار کردن گروهی از نیروهاي مخرب بود، زیرا به هر حال در میان شیاطین افرادي
بودند که به عنوان یک نیروي مفید و سازنده قابل استفاده به حساب نمیآمدند، و چارهاي جز این نبود که آنها در بند باشند، تا
جامعه از شر مزاحمت آنها در امان بماند، چنانکه قرآن میگوید: ص: 188
وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ). ) « و گروه دیگري (از شیاطین) را در غل و زنجیر (تحت سلطه او) قرار دادیم »
سورة ص( 38 ): آیۀ 39 ..... ص : 188
(آیه 39 )- چهارمین موهبت خداوند به سلیمان اختیارات فراوانی بود که دست او را در اعطا و منع باز میگذارد.
این عطاي ماست به هر کس میخواهی (و صلاح میبینی) ببخش و از هر کس میخواهی » : چنانکه آیه میگوید: به او گفتیم
تو امین هستی (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ). « امساك کن و حسابی بر تو نیست
سورة ص( 38 ): آیۀ 40 ..... ص : 188
(آیه 40 )- پنجمین و آخرین موهبت خداوند بر سلیمان مقامات معنوي او بود که خدا در سایه شایستگیهایش به او مرحمت کرده
بود.
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ). ) « و براي او [سلیمان نزد ما مقامی ارجمند و سر انجامی نیکوست » : چنانکه آیه میفرماید
که خبر از عاقبت نیک او میدهد ممکن است اشاره به نسبت ناروائی باشد که در تورات آمده که سلیمان به « حسن مآب » تعبیر به
خاطر ازدواج با بت پرستان سر انجام به آئین بت پرستی تمایل پیدا کرد! و حتی دست به ساختن بتخانهاي زد! قرآن با این تعبیر خط
بطلان بر تمام این اوهام و خرافات میکشد.
نکته: از جمله مسائلی که در لابلاي داستان سلیمان عینیت یافته این است که: داشتن یک حکومت نیرومند با امکانات مادي فراوان
و اقتصاد گسترده و تمدن درخشان هرگز منافاتی با مقامات معنوي و ارزشهاي الهی و انسانی ندارد.
سورة ص( 38 ): آیۀ 41 ..... ص : 188
(آیه 41 )- زندگی پر ماجراي ایوب و مقام صبرش: ایوب سومین پیامبر است که در این سوره گوشهاي از زندگی او مطرح شده، و
پیامبر بزرگ ما موظف گردید سرگذشت او را به یاد آورد، و براي مسلمانان بازگو کند تا از مشکلات طاقت فرسا نهراسند و از
لطف و رحمت خدا هرگز مأیوس نشوند.
نام یا سرگذشت ایوب در چندین سوره از قرآن در ردیف پیامبران دیگر آمده که مقام نبوت او را تثبیت و تبیین میکند، بر خلاف
، تورات کنونی که او را در زمره پیامبران نشمرده بلکه بندهاي متمکن و نیکوکار داراي اموال و فرزندان برگزیده تفسیر نمونه، ج 4
ص: 189
بسیار میداند.
و به خاطر بیاور بنده ما ایوب را هنگامی که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شیطان مرا به رنج و » : نخست میگوید
صفحه 186 از 472
وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادي رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ). ) « عذاب افکنده است
بنده ما) به خوبی استفاده میشود، و دیگر این که اشاره سر بستهاي ) « عبدنا » از این آیه مقام والاي ایوب در پیشگاه خدا به عنوان
است به گرفتاریهاي شدید و طاقت فرسا و درد و رنج فراوان ایوب.
شخصی از امام صادق علیه السّلام سؤال کرد: بلائی که دامنگیر ایوب شد براي چه بود؟
امام علیه السّلام در پاسخ او فرمود: خداوند براي این که اخلاص ایوب را بر همگان روشن سازد، و او را الگوئی براي جهانیان قرار
هر دو شاکر و صابر باشند به شیطان اجازه داد که بر دنیاي او مسلط گردد. « رنج » و « نعمت » دهد که به هنگام
شیطان از خدا خواست اموال سرشار ایوب، زراعت و گوسفندانش و همچنین فرزندان او از میان بروند، آفات و بلاها در مدت
کوتاهی آنها را از میان برد، ولی نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد بلکه افزوده گشت! او از خدا خواست که این بار بر بدن
ایوب مسلط گردد، و آن چنان بیمار شود که از شدت درد و رنجوري به خود بپیچد و اسیر و زندانی بستر گردد.
این نیز از مقام شکر او چیزي نکاست.
ولی جریانی پیش آمد که قلب ایوب را شکست و روح او را سخت جریحهدار ساخت، و آن این که جمعی از راهبان بنی اسرائیل به
دیدنش آمدند و گفتند: تو چه گناهی کردهاي که به این عذاب الیم گرفتار شدهاي؟! ایوب باز رشته صبر را از کف نداد، تنها رو به
درگاه خدا آورد و جملههاي بالا (آیه شریفه) را بیان نمود و چون از عهده امتحانات الهی به خوبی برآمده بود خداوند درهاي
رحمتش را بار دیگر به روي این بنده صابر و شکیبا گشود، و نعمتهاي از دست رفته را یکی پس از دیگري و حتی بیش از آن را به
او ارزانی ص: 190
.« داشت، تا همگان سر انجام نیک صبر و شکیبائی و شکر را دریابند
سورة ص( 38 ): آیۀ 42 ..... ص : 190
(آیه 42 )- در میان تمام ناراحتیها و رنجها آنچه بیشتر روح ایوب را آزار میداد مسأله شماتت دشمنان بود.
پاي » : اما سر انجام ایوب از بوته داغ این آزمایش الهی سالم به درآمد، و فرمان رحمت خدا از اینجا آغاز شد که به او دستور داد
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ). ) « خود را بر زمین بکوب! این چشمه آبی براي شستشو و نوشیدن است
.« درون » و « برون » چشمهاي خنک و گوارا و شفابخش از بیماریهاي
توصیف آب به خنک بودن شاید اشارهاي باشد به تأثیر مخصوص شستشو با آب سرد براي بهبود و سلامت تن، همان گونه که در
طب امروز نیز ثابت شده است.
سورة ص( 38 ): آیۀ 43 ..... ص : 190
(آیه 43 )- نخستین و مهمترین نعمت الهی که عافیت و بهبودي و سلامت بود به ایوب بازگشت، نوبت بازگشت مواهب و نعمتهاي
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ). ) « و خانوادهاش را به او بخشیدیم » : دیگر رسید، و در این زمینه قرآن میگوید
وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ). ) « و همانند آنها را بر آنان افزودیم »
رَحْمَۀً مِنَّا وَ ذِکْري لِأُولِی الْأَلْبابِ). ) « تا رحمتی از سوي ما باشد، و تذکري براي اندیشمندان »
سورة ص( 38 ): آیۀ 44 ..... ص : 190
صفحه 187 از 472
(آیه 44 )- تنها مشکلی که براي ایوب مانده بود سوگندي بود که در مورد همسرش خورده بود و آن این که تخلفی از او دید و در
آن حال بیماري سوگند یاد کرد که هرگاه قدرت پیدا کند یک صد ضربه یا کمتر بر او بزند، اما بعد از بهبودي میخواست به پاس
وفاداریها و خدماتش او را ببخشد، ولی مسأله سوگند و نام خدا در میان بود.
بستهاي از ساقههاي گندم (یا مانند آن) را برگیر، و با آن » خداوند این مشکل را نیز براي او حل کرد میفرماید: به او گفتیم
وَ خُذْ بِیَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ). ص: 191 ) !« (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن
إِنَّا ) « ما او را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده (به سوي خدا) بود » : و بالاخره در پایان این داستان میفرماید
وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ).
نکته مهمی است که در این ماجرا نهفته است هنگامی که امواج حوادث و بلا از هر سو انسان را در فشار قرار « فرج بعد از شدت »
میدهد، نه تنها نباید مأیوس و نومید گشت، بلکه باید آن را نشانه و مقدمهاي برگشوده شدن درهاي رحمت الهی دانست، چنانکه
به هنگامی که سختیها به اوج خود میرسد فرج نزدیک است، و هنگامی که حلقههاي بلا » : امیر مؤمنان علی علیه السّلام میفرماید
.« تنگتر میشود راحتی و آسودگی فرا میرسد
سورة ص( 38 ): آیۀ 45 ..... ص : 191
(آیه 45 )- شش پیامبر بزرگ دیگر: در تعقیب آیات گذشته در اینجا نام شش تن دیگر از بزرگترین پیامبران الهی را برده، و
اوصاف برجسته آنها را که میتواند الگو و اسوه براي همه انسانها باشد بطور فشرده بیان میدارد.
وَ) « به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را » : نخست روي سخن را به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله کرده، میگوید
اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ).
بندگی خدا یعنی وابستگی مطلق به او، یعنی در برابر اراده او از خود ارادهاي نداشتن، و در همه حال سر بر فرمان او نهادن.
بندگی خدا یعنی بینیازي از غیر او و تنها چشم بر لطف او دوختن، این همان اوج تکامل انسان و برترین شرف و افتخار اوست.
ي بینا (أُولِی الْأَیْدِي وَ الْأَبْصارِ). « صاحبان دستها (ي نیرومند) و چشمها » : سپس اضافه میکند
براي انجام کار توصیف کرده است. « قوت و قدرت کافی » و « درك و تشخیص و بینش قوي » خداوند این پیامبران را به داشتن
این الگوئی است براي همه رهروان راه حق که بعد از مقام عبودیت و بندگی خدا با این دو سلاح برنده مسلح گردند.
بنابر این دست و چشم در اینجا به معنی دو عضو مخصوص نیست، بلکه ص: 192
است. « علم و قدرت » کنایه از دو صفت
سورة ص( 38 ): آیۀ 46 ..... ص : 192
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَۀٍ). ) « ما آنها را با خلوص ویژهاي خالص کردیم » : (آیه 46 )- در چهارمین توصیف از آنان میگوید
ذِکْرَي الدَّارِ). ) « و آن یادآوري سراي آخرت بود »
افق دید آنها در زندگی چند روزه این دنیا و لذات آن محدود نمیشد، آنها در ماوراي این زندگی زود گذر سراي جاویدان با
نعمتهاي بیپایانش را میدیدند، و همواره براي آن تلاش و کوشش داشتند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 47 ..... ص : 192
صفحه 188 از 472
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ). ) « و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند » : (آیه 47 )- در توصیف پنجم و ششم آنها میفرماید
ایمان و عمل صالح آنها سبب شده که خدا آنان را از میان بندگان برگزیند و به منصب نبوت و رسالت مفتخر سازد.
سورة ص( 38 ): آیۀ 48 ..... ص : 192
و به یادآور اسماعیل » : (آیه 48 )- بعد از اشاره به مقامات برجسته سه پیامبر فوق، نوبت به سه پیامبر بزرگ دیگر میرسد، میفرماید
وَ اذْکُرْ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ). ) « و الیسع و ذا الکفل را که همه از نیکان بودند
هر یک از آنها الگو و اسوهاي در صبر و استقامت و اطاعت فرمان خدا بودند، مخصوصا اسماعیل که آماده شد جان خود را فداي
نامیده شد. « ذبیح اللّه » راه او کند و به همین دلیل
توجه به زندگی آنان براي پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و همه مسلمین الهام بخش است، و روح تقوا و فداکاري و ایثار را در
آنها زنده میکند، و در برابر مشکلات و حوادث سخت مقاوم میسازد.
آیه 86 سوره انعام نشان میدهد که او از « الیسع » از همه معروفتر و شناختهتر است اما در باره « اسماعیل » در میان این سه پیامبر
دودمان ابراهیم، و از پیامبران بزرگ الهی بوده است.
مشهور این است که از پیامبران بوده، و ذکر نام او در ردیف نام پیامبران در سوره انبیاء آیه 85 گواه بر این معنی « ذا الکفل » و اما
است.
ص: 193
سورة ص( 38 ): آیۀ 49 ..... ص : 193
(آیه 49 )- این وعده براي پرهیزکاران است: از اینجا فصل دیگري از آیات این سوره آغاز میشود که پرهیزکاران و متقین را با
گردنکشان طاغی مقایسه کرده، و سرنوشت هر دو گروه را در قیامت شرح میدهد.
« این یک یادآوري است » : نخست به عنوان یک جمع بندي از سرگذشت انبیاي پیشین و نکات آموزنده زندگی آنها میفرماید
(هذا ذِکْرٌ).
آري! هدف از بیان فرازهایی از تاریخ پرشکوه آنان داستانسرائی نبود، هدف ذکر و تذکر بود.
هدف بیدار ساختن اندیشهها، بالا بردن سطح معرفت و آگاهی، و افزودن نیروي مقاومت و پایداري در مسلمانانی است که این
آیات براي آنها نازل شده است.
سپس مسأله را از صورت خصوصی و بیان زندگی انبیا درآورده، شکل کلی به آن میدهد، سرنوشت متقین را بطور عموم مورد
بحث قرار داده، میفرماید:
وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ). ) « و براي پرهیزکاران فرجام نیکوئی است »
سورة ص( 38 ): آیۀ 50 ..... ص : 193
(آیه 50 )- بعد از این جمله کوتاه و سر بسته که خوبی حال آنها را اجمالا ترسیم میکند، با استفاده از روش اجمال و تفصیل- که
باغهاي جاویدان بهشت که درهایش به روي آنان گشوده » روش قرآن است- به شرح آن پرداخته، میگوید: بازگشت آنها به
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَۀً لَهُمُ الْأَبْوابُ). ) « است
صفحه 189 از 472
اشاره به آن است حتی زحمت گشودن درها براي بهشتیان وجود ندارد، گوئی بهشت در انتظار « مفتّحۀ لهم الابواب » تعبیر به
آنهاست، و هنگامی که چشمشان به آنان میافتد آغوش باز میکند و آنها را به درون دعوت میکند!
سورة ص( 38 ): آیۀ 51 ..... ص : 193
در حالی که در آن بر تختها تکیه کردهاند، و » : (آیه 51 )- سپس آرامش و احترام خاص بهشتیان را به این صورت بیان میکند
هر زمان آن را میطلبند، فورا نزدشان حاضر میشود (مُتَّکِئِینَ فِیها یَدْعُونَ فِیها « میوههاي بسیار و نوشیدنیها در اختیار آنان است
بِفاکِهَۀٍ کَثِیرَةٍ وَ شَرابٍ).
سورة ص( 38 ): آیۀ 52 ..... ص : 193
(آیه 52 )- بعد از آن سخن از همسران پاك بهشتی به میان آورده، میگوید: ص: 194
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ). ) « و نزد آنان همسرانی است که تنها چشم به شوهرانشان دوختهاند، و هم سن و سالند »
سورة ص( 38 ): آیۀ 53 ..... ص : 194
این چیزي است که براي » : (آیه 53 )- سپس به تمام هفت نعمت بزرگ بهشتیان که در آیات قبل آمده بود اشاره کرده، میگوید
هذا ما تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسابِ). وعدهاي تخلف ناپذیر و نشاط انگیز، وعدهاي از سوي ) « روز حساب به شما وعده داده میشود
خداوند بزرگ.
سورة ص( 38 ): آیۀ 54 ..... ص : 194
این رزق و روزي ماست، (عطائی است) که هرگز پایان نمیگیرد و » : (آیه 54 )- و براي تأکید بر جاودانگی این مواهب میافزاید
إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ). ) « فنائی براي آن متصور نیست
بنابر این غم زوال و نابودي که همچون سایه شومی بر نعمتهاي این جهان افتاده در آنجا وجود ندارد، و حتی کاستی در آن ظاهر
نمیشود.
سورة ص( 38 ): آیۀ 55 ..... ص : 194
(آیه 55 )- و این هم کیفر طاغیان! بعد از بیان نعمتهاي هفتگانه و مواهب بیدریغ پروردگار براي پرهیزکاران در اینجا با استفاده از
روش مقابله و مقایسه که قرآن زیاد آن را به کار میگیرد سرنوشت شوم و کیفرهاي گوناگون طاغیان و سرکشان را در برابر
خداوند بر میشمرد.
هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ). ) !« این (پاداش پرهیزکاران است) و براي طغیانگران بدترین محل بازگشت است » : نخست میگوید
سورة ص( 38 ): آیۀ 56 ..... ص : 194
(آیه 56 )- سپس با استفاده از روش اجمال و تفصیل به شرح این جمله سر بسته پرداخته، میگوید: این بازگشت شوم و مرجع سوء
صفحه 190 از 472
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ). ) « همان دوزخ که در آن وارد میشوند (و به آتش آن میسوزند) و چه بستر بدي است »
بستر جایگاه استراحت است، و باید از هر نظر مناسب حال و موافق طبع باشد، اما چگونه خواهد بود وضع کسانی که بسترشان آتش
جهنم میباشد؟!
سورة ص( 38 ): آیۀ 57 ..... ص : 194
این نوشابه حمیم و غساق [دو مایع سوزان و تیره است که » : (آیه 57 )- سپس به انواع دیگري از عذابهاي آنها پرداخته، میگوید
هذا ص: 195 ) « باید از آن بچشند
فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَ غَسَّاقٌ)
به قطراتی که از پوست تن دوزخیان « غساق » به معنی آب داغ و سوزان که یکی از نوشابههاي دوزخیان است میباشد، و « حمیم ».
(و جراحات بدن آنها) بیرون میآید تفسیر شده است.
سورة ص( 38 ): آیۀ 58 ..... ص : 195
(آیه 58 )- باز به انواع دیگري از عذابهاي دردناك آنها اشاره کرده، میگوید:
وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْواجٌ). ) « و جز اینها، کیفرهاي دیگري همانند آن دارند »
سورة ص( 38 ): آیۀ 59 ..... ص : 195
(آیه 59 )- سپس آخرین مجازات آنها را که همنشینان بد با زبانی مملوّ از سرزنش است مطرح ساخته، میگوید: هنگامی که
این » : رؤساي ضلال وارد دوزخ میشوند و با چشم خود میبینند که پیروان را نیز به سمت دوزخ میآورند به یکدیگر میگویند
اینها همان سران گمراهیند (هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ). « گروهی است که همراه شما وارد دوزخ میشوند
لا مَرْحَباً بِهِمْ). ) !« خوشامد بر آنها مباد »
إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ). ) « همگی در آتش خواهند سوخت »
سورة ص( 38 ): آیۀ 60 ..... ص : 195
(آیه 60 )- به هر حال این صدا به گوش پیروان میرسد و از ناخوشامد گفتن رؤساي ضلالت سخت خشمگین میگردند، رو به
!؟« میگویند: بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما براي ما فراهم ساختید، چه بد قرارگاهی است اینجا » ، سوي آنها کرده
(قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ).
هدف پیروان از این تعبیر این است که آنها میخواهند بگویند هر چه هست این حسن را دارد که شما رؤساي ضلالت نیز در این
امر با ما مشترکید، و این مایه تشفی قلب ماست.
سورة ص( 38 ): آیۀ 61 ..... ص : 195
(آیه 61 )- ولی با این حال پیروان به این سخن راضی نمیشوند، چرا که رؤساي ضلالت را که عامل اصلی جرم بودند از خود
صفحه 191 از 472
میگویند: پروردگارا! هر کس این عذاب را براي ما فراهم ساخته عذابی مضاعف در » مستحقتر میدانند لذا رو به درگاه خدا کرده
قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِی النَّارِ). ص: 196 ) « آتش دوزخ بر او بیفزا
عذابی به خاطر گمراهی خودشان و عذابی به خاطر گمراه کردن ما.
آري! این است سر انجام کسانی که با هم پیمان دوستی بستند و در راه انحراف و ضلالت بیعت کردند که وقتی نتایج شوم اعمال
خود را میبینند به مخاصمت و دشمنی و نفرین بر یکدیگر بر میخیزند.
قابل توجه این که در این آیات ذکر نعمتهاي پرهیزکاران تنوع بیشتري از ذکر مجازاتها و عذابهاي طغیانگران دارد (در قسمت اول
یا من » به هفت موهبت و در قسمت دوم به پنج عذاب اشاره شده) این شاید به خاطر پیشی گرفتن رحمت خدا بر غضب اوست
!« سبقت رحمته غضبه
سورة ص( 38 ): آیۀ 62 ..... ص : 196
(آیه 62 )- مخاصمه اصحاب دوزخ! در اینجا گفتگوهاي دوزخیان را چنین ادامه داده، میفرماید: سردمداران ضلالت هنگامی که به
وَ قالُوا ما لَنا لا نَري ) !؟« میگویند: چرا مردانی را که ما از اشرار میشمردیم (در اینجا) نمیبینیم » اطراف خود در دوزخ مینگرند
رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ).
در دوزخ « بلالها » و « صهیبها » و « خبابها » « عمار یاسرها » هنگامی که میبینند اثري از « بولهبها » و « بوجهلها » آري! افرادي همچون
نیست، به خود میآیند و از یکدیگر این سؤال را میکنند: پس این افراد چه شدند؟
سورة ص( 38 ): آیۀ 63 ..... ص : 196
أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ ) « آیا ما آنان را به مسخره گرفتیم یا (به اندازهاي حقیرند که) چشمها آنها را نمیبیند » -( (آیه 63
الْأَبْصارُ).
آري! ما این مردان بزرگ و با شخصیت را به باد مسخره میگرفتیم، و گاه حتی از این مرحله نیز پائینتر میشمردیم و آنها را افراد
حقیري میدانستیم که اصلا به چشم نمیآمدند، اما آنها مقربان درگاه خدا بودند و الآن بهشت جایگاهشان است.
قابل توجه این که یکی از عوامل عدم درك واقعیتها جدي نگرفتن مسائل و استهزا و شوخی با حقایق است، همیشه باید با تصمیم
جدي به بررسی واقعیتها پرداخت تا حقیقت روشن گردد.
سورة ص( 38 ): آیۀ 64 ..... ص : 196
(آیه 64 )- سپس به عنوان یک خلاصهگیري از گفتگوهائی که میان دوزخیان ص: 197
إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ ) « این یک واقعیت است گفتگوهاي خصمانه دوزخیان » : واقع میشود و تأکید بر آنچه گذشت میفرماید
النَّارِ).
دوزخیان در این جهان نیز گرفتار تخاصم و نزاعند و روح پرخاشگري و نزاع و جدال بر آنها حاکم است، و هر روز با کسی درگیر
و گلاویز میشوند، و در قیامت آنچه در درون داشتند ظاهر میگردد، و در جهنم به جان هم میافتند.
جالب این که بهشتیان بر سریرها و تختها تکیه زده، به گفتگوهاي دوستانه مشغولند در حالی که دوزخیان در حال جنگ و جدالند
که آن خود موهبتی است بزرگ، و این عذابی است دردناك!
صفحه 192 از 472
سورة ص( 38 ): آیۀ 65 ..... ص : 197
(آیه 65 )- من یک بیم دهندهام! از آنجا که تمام بحثهاي گذشته همه جنبه انذار و تهدید براي مشرکان و سرکشان و ظالمان دارد،
قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ). ) !« بگو: من تنها یک بیم دهندهام » : در اینجا همین مسأله را تعقیب کرده، میگوید
درست است که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله بشارت دهنده نیز میباشد، ولی چون بشارت براي مؤمنان است، و انذار براي مشرکان و
مفسدان، و در اینجا روي سخن با گروه اخیر است، تنها تکیه بر انذار شده است.
وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ). ) « و هیچ معبودي جز خداوند یگانه قهّار نیست » : سپس میافزاید
تکیه بر قهر او نیز به همین منظور است، تا کسی به لطف او مغرور نگردد، و از قهر او خود را ایمن نشمرد، و در گرداب کفر و گناه
غوطهور نشود.
سورة ص( 38 ): آیۀ 66 ..... ص : 197
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه » : (آیه 66 )- و بلا فاصله به عنوان ذکر دلیل براي توحید الوهیت و عبادت پروردگار میافزاید
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ). ) « میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفّار
او نسبت به تمام عالم هستی است، دوم و سوم توصیف « ربوبیت » در این آیه سه وصف از اوصاف خداوند بیان شده نخست مسأله
« ربوبیت » اوست، چرا که تنها کسی شایسته پرستش است که علاوه بر « الوهیت » میباشد که دلیل دیگري بر « غفار » و « عزیز » او به
قدرت بر مجازات نیز دارد، و علاوه بر قدرت بر ص: 198
مجازات، درهاي رحمت و مغفرت او نیز گشوده است.
سورة ص( 38 ): آیۀ 67 ..... ص : 198
بگو: این (قرآن) خبري » : (آیه 67 )- سپس در جملهاي کوتاه و تکان دهنده خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کرده، میفرماید
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ). ) « بزرگ است
سورة ص( 38 ): آیۀ 68 ..... ص : 198
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ). ) « که شما از آن روي گردانید » -( (آیه 68
سورة ص( 38 ): آیۀ 69 ..... ص : 198
(آیه 69 )- سپس به عنوان مقدمهاي براي ذکر ماجراي آفرینش آدم، و ارزش والاي وجود انسان تا آن حد که فرشتگان همگی در
من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامی که (در باره آفرینش آدم) مخاصمه میکردند » : برابر او سجده کردند، میفرماید
ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلی إِذْ یَخْتَصِمُونَ). ) « خبر ندارم
سورة ص( 38 ): آیۀ 70 ..... ص : 198
صفحه 193 از 472
« تنها چیزي که به من وحی میشود این است که من انذار کننده آشکاري هستم » (آیه 70 )- آگاهی من تنها از طریق وحی است، و
(إِنْ یُوحی إِلَیَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
آیا میخواهی کسی را » : گر چه فرشتگان، جدال و مخاصمهاي با پروردگار نداشتند، ولی همین اندازه که به خداوند عرض کردند
اطلاق شده است. که یک اطلاق مجازي است. « مخاصمه » به این گفتگوها ؟« بیافرینی که فساد و خونریزي کند
سورة ص( 38 ): آیۀ 71 ..... ص : 198
و گفتگو در باره « ابلیس » و « مخاصمه ملأ اعلی » (آیه 71 )- تکبر کرد و رانده درگاه خدا شد! از این آیه به بعد توضیحی است بر
.« آدم » آفرینش
إِذْ قالَ رَبُّکَ ) « به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشري را از گل میآفرینم » : نخست میفرماید
لِلْمَلائِکَۀِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ).
سورة ص( 38 ): آیۀ 72 ..... ص : 198
هنگامی که آن را نظام » : (آیه 72 )- اما براي این که تصور نشود که بعد وجود انسانی همان بعد خاکی است در این آیه میافزاید
فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ). ) « بخشیدم، و از روح خود در آن دمیدم براي او به سجده افتید
سورة ص( 38 ): آیۀ 73 ..... ص : 198
گل ص: 199 » و « روح خدا » ، (آیه 73 )- به این ترتیب آفرینش انسان پایان پذیرفت
به هم آمیختند، و موجودي عجیب و بیسابقه که قوس صعودي و نزولیش هر دو بیانتها بود آفرینش یافت، و موجودي با « تیره
در آن هنگام همه فرشتگان » باشد، قدم به عرصه هستی گذاشت « خلیفۀ اللهی » استعداد فوق العاده که میتوانست شایسته مقام
فَسَجَدَ الْمَلائِکَۀُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ). ) « سجده کردند
سورة ص( 38 ): آیۀ 74 ..... ص : 199
إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ). ) « جز ابلیس که تکبّر کرد و از کافران بود » -( (آیه 74
آري! بدترین بلاي جان انسان نیز همین کبر و غرور است که او را از درك حقایق محروم میسازد، و به تمرد و سرکشی وا
میدارد، و از صف مؤمنان که صف بندگان مطیع خداست بیرون میافکند، و در صف کافران که صف یاغیان و طاغیان است قرار
میدهد.
سورة ص( 38 ): آیۀ 75 ..... ص : 199
(آیه 75 )- اینجا بود که ابلیس از سوي خداوند مورد مؤاخذه و بازپرسی قرار گرفت.
قالَ یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ ) ؟« فرمود: اي ابلیس! چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقی که با قدرت خود آفریدم گردید »
لِما خَلَقْتُ بِیَدَيَّ).
صفحه 194 از 472
دو دست) در اینجا کنایه از قدرت است. ) « یدي » تعبیر به
برتر از این که فرمان سجود به تو داده شود (أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ). ؟« آیا تکبر کردي یا از برترینها بودي » : سپس میافزاید
بدون شک احدي نمیتواند ادعا کند که قدر و منزلتش ما فوق این است که براي خدا سجده کند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 76 ..... ص : 199
(آیه 76 )- اما ابلیس با نهایت تعجب شق دوم را انتخاب کرد، و معتقد بود برتر از آن است که چنین دستوري به او داده شود، لذا با
گفت: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدهاي و او را از » کمال جسارت به مقام استدلال در مخالفتش با فرمان خدا برآمد و
قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ). ) !« گل
در حقیقت او با این سخن میخواست هم حکمت خدا را نفی کند و هم امر او را- نعوذ باللّه- بیمأخذ بشمرد. برگزیده تفسیر
نمونه، ج 4، ص: 200
تمام اشتباه ابلیس در این بود که پنداشت، آتش اشرف از خاك است و هرگز نباید به موجود اشرف دستور داد که در برابر غیر
اشرف سجده کند! و تمام اشتباه ابلیس در این دو مقدمه اخیر بود.
زیرا آدم تنها از خاك نبود، بلکه عظمتش از آن روح الهی بود که در آن دمیده شد، و گر نه خاك کجا و این همه افتخار و
استعداد و تکامل کجا؟! دوم این که: خاك نه تنها کمتر از آتش نیست، بلکه به مراتب برتر از آن است، تمام زندگی و حیات و
منابع حیاتی از خاك بر میخیزد، گیاهان و گلها و تمام موجودات زنده از خاك مدد میگیرند.
در حالی که آتش با تمام اهمیتی که در زندگی دارد هرگز به پاي آن نمیرسد، و تنها ابزاري است براي استفاده کردن از منابع
خاکی، آن هم ابزاري خطرناك و ویرانگر.
سورة ص( 38 ): آیۀ 77 ..... ص : 200
(آیه 77 )- اینجا بود که میبایست این موجود پلید از صفوف ملأ اعلی و فرشتگان عالم بالا اخراج گردد، لذا خداوند به او خطاب
فرمود: » کرد و
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ). ) !« از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو که تو رانده درگاه منی
اینجا جاي پاکان و مقربان است، نه جاي آلودگان و سرکشان و تاریک دلان.
سورة ص( 38 ): آیۀ 78 ..... ص : 200
و همیشه مطرود از رحمت من خواهی بود (وَ إِنَّ عَلَیْکَ « و مسلما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود » : (آیه 78 )- و سپس افزود
لَعْنَتِی إِلی یَوْمِ الدِّینِ).
سورة ص( 38 ): آیۀ 79 ..... ص : 200
(آیه 79 )- مهم این است که انسان هنگامی که از اعمال زشت خود نتیجه شومی میگیرد بیدار شود، و به فکر جبران بیفتد، اما
چیزي خطرناکتر از آن نیست که همچنان بر مرکب غرور و لجاج سوار گردد، و به مسیر خود به سوي پرتگاه ادامه دهد و این همان
را گرفت. « ابلیس » سرنوشت شومی بود که دامن
صفحه 195 از 472
شد، کینهاي سخت و ریشهدار. « کینه » تبدیل به « حسد » اینجا بود که
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ ) « عرض کرد: پروردگارا! مرا تا روزي که انسانها برانگیخته میشوند مهلت ده » : چنانکه قرآن میگوید
یُبْعَثُونَ). مهلتی که از ص: 201
فرزندان آدم انتقام گیرم، و همه را به گمراهی بکشانم.
در حقیقت او میخواست تا آخرین فرصت ممکن به اغواي فرزندان آدم بپردازد، چرا که روز رستاخیز پایان دوران تکلیف است، و
دیگر وسوسه و اغوا مفهومی ندارد، علاوه بر این با این درخواست مرگ را از خود دور کند، و تا قیامت زنده بماند، هر چند همه
جهانیان از دنیا بروند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 80 ..... ص : 201
(آیه 80 )- در اینجا مشیّت الهی- به دلائلی که به زودي اشاره خواهیم کرد- اقتضا نمود که این خواسته ابلیس برآورده شود، اما نه
قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ). ) « گفت: تو از مهلت داده شدگانی » : بطور مطلق، که به صورت مشروط، چنانکه آیه شریفه میفرماید
سورة ص( 38 ): آیۀ 81 ..... ص : 200
إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ). ) « تا روز و زمان معینی » (آیه 81 )- ولی نه تا روز رستاخیز و مبعوث شدن خلایق بلکه
این تعبیر اشاره به پایان این جهان است چرا که در آن روز همه موجودات زنده میمیرند، و تنها ذات پاك خداوند میماند.
( (قصص/ 88
سورة ص( 38 ): آیۀ 82 ..... ص : 200
(آیه 82 )- اینجا بود که ابلیس مکنون خاطر خود را آشکار ساخت، و هدف نهائیش را از تقاضاي عمر جاویدان نشان داد، و
قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ). ) !« گفت: به عزّتت سوگند که همه آنان را گمراه خواهم کرد »
نشان میدهد که او نهایت پافشاري را در تصمیم خویش داشته و دارد، و تا آخرین نفس بر سر گفتار خود « عزت » سوگند به
ایستاده است.
سورة ص( 38 ): آیۀ 83 ..... ص : 200
(آیه 83 )- ولی متوجه این واقعیت بود که گروهی از بندگان خاص خدا به هیچ قیمتی در منطقه نفوذ و حوزه وسوسه او قرار
إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ). ) !« مگر بندگان مخلص تو از میان آنها » : نمیگیرند، لذا ناچار آنها را از گفتار بالا استثنا کرد و گفت
همانها که در راه معرفت و بندگی تو از روي اخلاص و صدق و صفا گام بر میدارند، تو نیز آنها را پذیرا شدهاي، خالصشان
کردهاي، و در حوزه حفاظت خود قرار دادهاي. ص: 202
سؤال: چرا خداوند درخواست شیطان را در باره ادامه حیاتش پذیرفت، و چرا فورا نابودش نکرد؟! پاسخ این است که عالم دنیا
میدان آزمایش و امتحان است- آزمایشی که وسیله پرورش و تکامل انسانهاست- و میدانیم آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت
و طوفانها و بحرانها امکان پذیر نیست.
البته اگر شیطان هم نبود هواي نفس و وسوسههاي نفسانی انسان را در بوته آزمایش قرار میداد، اما با وجود شیطان این تنور
صفحه 196 از 472
البته اگر شیطان هم نبود هواي نفس و وسوسههاي نفسانی انسان را در بوته آزمایش قرار میداد، اما با وجود شیطان این تنور
آزمایش داغتر شد، چرا که شیطان عاملی است از برون و هواي نفس عاملی است از درون!
سورة ص( 38 ): آیۀ 84 ..... ص : 202
(آیه 84 )- آخرین سخن در باره ابلیس! چند آیه آخر سوره ص در حقیقت خلاصهاي است از تمام محتواي این سوره و نتیجهاي
است براي بحثهاي مختلفی که در این سوره آمده است.
فرمود: به حق سوگند، و حق » اغوا میکند- خداوند « مخلصین » نخست در پاسخ ابلیس- که تهدید کرد تمام انسانها را به جز
قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ). ) « میگویم
سورة ص( 38 ): آیۀ 85 ..... ص : 202
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ ) « که جهنم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروي کند، پر خواهم کرد » -( (آیه 85
أَجْمَعِینَ).
این تأکیدات براي این است که کسی کمترین تردید و شکی در این باره به خود راه ندهد که براي شیطان و پیروانش راه نجاتی
منتهی میگردد. « دار و البوار » نیست و ادامه خط آنها
سورة ص( 38 ): آیۀ 86 ..... ص : 202
(آیه 86 )- سپس در پایان روي سخن را به پیامبر کرده و چهار مطلب مهم را در عباراتی کوتاه بیان میکند، در مرحله اول
قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ). ) « بگو: من از شما هیچ اجر و پاداشی نمیطلبم » : میفرماید
و به این ترتیب به بهانههاي بهانه جویان پایان میدهد، و روشن میسازد که من تنها طالب نجات و سعادت شما هستم، پاداش من
تنها بر خداست، همان گونه که در آیات دیگري از قرآن مجید از قبیل آیه 47 سوره سبأ به آن تصریح شده است برگزیده تفسیر
نمونه، ج 4، ص: 203
.« إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ »
این خود یکی از دلائل صدق پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است.
وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ). ) « و من از متکلفین نیستم » : در مرحله دوم میگوید
سخنانم مقرون به دلیل و منطق است، و هیچ گونه تکلفی در آن وجود ندارد، عباراتم روشن و سخنانم خالی از هرگونه ابهام و
پیچیدگی است.
سورة ص( 38 ): آیۀ 87 ..... ص : 203
این (قرآن) تذکري » : (آیه 87 )- در مرحله سوم هدف اصلی این دعوت بزرگ و نزول این کتاب آسمانی را بیان کرده، میفرماید
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ). ) « براي همه جهانیان است
آري! مهم آن است که مردم از غفلت به درآیند و به تفکر و اندیشه پردازند.
سورة ص( 38 ): آیۀ 88 ..... ص : 203
صفحه 197 از 472
و خبر آن را بعد از مدتی » : (آیه 88 )- و در چهارمین و آخرین مرحله مخالفان را با عباراتی کوتاه و پر معنی تهدید کرده، میگوید
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ). ) !« میشنوید
ممکن است شما این سخنان را جدي نگیرید، اما به زودي صدق گفتار من آشکار خواهد شد، هم در این جهان در میدانهاي نبرد
اسلام و کفر، در منطقه نفوذ اجتماعی و فکري، در مجازاتهاي الهی، و هم در عالم دیگر و مجازاتهاي دردناك خدا خواهید دید،
خلاصه تازیانه الهی آماده است و به زودي بر گرده مستکبران و ظالمان فرود خواهد آمد.
« پایان سوره ص »
ص: 205
سوره زمر [ 39 ] ..... ص : 205
اشاره
نازل شده و 75 آیه است « مکّه » این سوره در
محتواي سوره: ..... ص : 205
این سوره از چند بخش مهم تشکیل یافته است:
-1 چیزي که بیش از همه در سراسر این سوره منعکس است مسأله دعوت به توحید خالص میباشد، توصیه در تمام ابعاد و
شاخههایش و تعبیراتش در این زمینه آن چنان مؤثر است که قلب انسان را به سوي اخلاص میکشاند و جذب میکند.
و دادگاه بزرگ عدالت خداست، مسأله ثواب و جزا، غرفههاي بهشتی، و سایبانهاي آتشین دوزخی، « معاد » -2 مسأله دیگر مسأله
مسأله ترس و وحشت روز قیامت، و آشکار شدن نتایج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ.
این مسائل که بر محور معاد دور میزند آن چنان با مسائل توحیدي آمیخته است که گوئی تار و پود یک پارچه را تشکیل میدهد.
-3 بخش دیگري از این سوره که تنها قسمت کوتاهی از آن را اشغال میکند اهمیت قرآن مجید است.
-4 بخش دیگري که آن هم نسبتا کوتاه است بیان سرنوشت اقوام پیشین و مجازات دردناك الهی نسبت به تکذیب کنندگان آیات
حق میباشد.
-5 بالاخره بخشی از این سوره نیز پیرامون مسأله توبه و باز بودن درهاي بازگشت به سوي خداست. ص:
206
معروف است که از آیه 71 و 73 این سوره گرفته شده. « زمر » این سوره به نام سوره
فضیلت تلاوت سوره: ..... ص : 206
کسی که سوره زمر را قرائت کند خداوند امیدش را (از رحمت خود) قطع » : در حدیثی از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله میخوانیم
.« نخواهد کرد، و پاداش کسانی را که از خدا میترسند به او عطا میکند
کسی که سوره زمر را تلاوت کند خداوند شرف دنیا و آخرت به او » : و در حدیث دیگري از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده
میدهد، و بدون داشتن مال و قبیله قدرت و عزت به او میبخشد، آن چنان که هر کس او را ببیند از او حساب میبرد، و بدن او را
صفحه 198 از 472
.« بر آتش دوزخ حرام میکند
را مقدمهاي « تلاوت » مقایسه فضیلتهاي فوق با محتواي این سوره به خوبی نشان میدهد که این پاداشها از آن کسانی است که
قرار میدهند. « ایمان و عمل » را وسیلهاي براي « اندیشه » و « اندیشه » براي
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 1 ..... ص : 206
(آیه 1)- این سوره با دو آیه در باره نزول قرآن مجید آغاز شده که در یک آیه مبدأ نزول قرآن یعنی ذات پاك خدا مطرح است،
و در آیه دیگر محتوا و هدف قرآن.
تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ). ) « این کتابی است که از سوي خداوند عزیز و حکیم نازل شده است » : نخست میگوید
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 2 ..... ص : 206
إِنَّا أَنْزَلْنا ) « ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم » : (آیه 2)- سپس به محتواي این کتاب آسمانی و هدف آن پرداخته، میگوید
إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ).
در آن مشاهده نمیکنی از همین رو حق طلبان به دنبال آن میروند و تشنه کامان « حق » در آن نیست، و مطلبی جز « حق » چیزي جز
وادي حقیقت در جستجوي محتواي آنند.
پس خدا را پرستش کن و دین خود را براي » : و از آنجا که هدف از نزول آن دادن دین خالص به انسانهاست در پایان آیه میافزاید
ص: 207 « او خالص گردان
(فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ).
مجموعه حیات معنوي و مادي انسان را در بر میگیرد، و بندگان خالص خدا باید تمام شؤن زندگی خود را براي او خالص « دین »
گردانند.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 3 ..... ص : 207
تأکید کرده، میگوید: « اخلاص » (آیه 3)- در این آیه بار دیگر روي مسأله
أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ). ) !« آگاه باشید که دین خالص از آن خداست »
این عبارت تاب دو معنی دارد:
نخست این که: آنچه را خدا میپذیرد تنها دین خالص و تسلیم بیقید و شرط در برابر فرمان اوست.
دیگر این که: دین و آئین خالص را تنها از خدا باید گرفت، چرا که هر چه ساخته و پرداخته افکار انسانهاست نارساست، و آمیخته
با خطا و اشتباه است.
این آیه در حقیقت بیان دلیل براي آیه قبل است، در آنجا میگوید: خدا را روي اخلاص عبادت کن، و در اینجا میافزاید: بدانید
خدا تنها عمل خالص را میپذیرد.
سپس به ابطال منطق سست و واهی مشرکان که راه اخلاص را رها کرده و در بیراهه شرك سرگردان شدهاند پرداخته، چنین
و آنها که غیر خدا را اولیاي خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: اینها را نمیپرستیم مگر به خاطر این که ما را به » : میگوید
صفحه 199 از 472
و آنجاست که فساد و تباهی اعمال و « خداوند نزدیک کنند، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوري میکند
افکارشان بر همگان آشکار میشود (وَ الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما
هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
این آیه در حقیقت تهدیدي است قاطع براي مشرکان که در روز قیامت که روز بر طرف شدن اختلافات و آشکار شدن حقائق
است در میان آنها داوري میکند، و آنان را به کیفر اعمالشان میرساند، علاوه بر این که در صحنه محشر در برابر همگان رسوا
میشوند.
قرآن مجید مخصوصا روي این نکته تأکید میکند که انسان بدون هیچ ص: 208
واسطهاي میتواند با خداي خود تماس گیرد.
نه او از ما دور است، و نه ما از او دوریم، تا نیازي به واسطه باشد، او از هر کس دیگر به ما نزدیکتر است، در همه جا حضور دارد،
و در درون قلب ما جاي اوست.
بنابر این پرستش واسطهها- خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند، و خواه پرستش بتهاي سنگی و چوبی- یک عمل بیاساس و
دروغین است، به علاوه کفران نعمتهاي پروردگار محسوب میشود، چرا که بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه این موجودات
بیجان یا سراپا نیاز.
إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي مَنْ هُوَ ) « خداوند آن کس را که دروغگو و کفران کننده است هرگز هدایت نمیکند » : لذا در پایان آیه میگوید
کاذِبٌ کَفَّارٌ).
چرا که خود مقدمات بسته شدن درهاي هدایت را فراهم ساخته است.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 4 ..... ص : 208
(آیه 4)- او حاکم بر همه چیز است، چه نیازي به فرزند دارد؟
مشرکان علاوه بر این که بتها را واسطه و شفیعان نزد خدا میدانستند عقیده دیگري در باره بعضی از معبودان خود مانند فرشتگان
داشتند که آنها را دختران خدا میپنداشتند.
اگر (به فرض محال) خدا میخواست فرزندي انتخاب کند از میان » : آیه شریفه به پاسخ این پندار زشت پرداخته، میگوید
لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ). ) « مخلوقاتش آنچه را میخواست بر میگزید
سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ). ) « منزه است (از این که فرزندي داشته باشد) او خداوند یکتاي پیروز است »
است، به فرض محال که خداوند نیاز به چنین چیزي « انس روحی » یا « کمک » آیه در صدد بیان این مطلب است که فرزند لابد براي
داشت فرزند لزومی نداشت، بلکه از میان مخلوقات شریف خود کسانی را بر میگزید که این هدف را تأمین کنند چرا فرزند
انتخاب کند؟
ولی از آنجا که او واحد و یگانه و قاهر و غالب بر همه چیز و ازلی و ابدي ص: 209
است نه نیازي به کمک کسی دارد، و نه وحشتی در او تصور میشود که از طریق انس گرفتن با چیزي بر طرف گردد و نه احتیاج
به ادامه نسل دارد، بنابر این او منزه و پاك است از داشتن فرزند خواه فرزند حقیقی باشد و یا فرزند انتخابی.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 5 ..... ص : 209
صفحه 200 از 472
(آیه 5)- سپس براي تثبیت این واقعیت که خدا هیچ نیازي به مخلوقات ندارد، و نیز براي بیان نشانههائی از توحید و عظمتش
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ). ) « آسمانها و زمین را به حق آفرید » : میفرماید
حق بودن آنها دلیل بر این است که هدفی بزرگ در کار بوده که آن چیزي جز تکامل موجودات، و در پیشاپیش آنها انسان، و
سپس منتهی شدن به رستاخیز نیست.
بعد از بیان این آفرینش بزرگ به گوشهاي از تدبیر عجیب و تغییرات حساب شده و نظامات شگرف حاکم بر آنها اشاره کرده،
یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ). ) « شب را بر روز میپیچد و روز را بر شب » : میگوید
نکته لطیفی که در این تعبیر قرآنی، نهفته این است که زمین کروي است و به دور خود گردش میکند و بر اثر این گردش، نوار
سیاه شب و نوار سفید روز دائما گرد آن میگردند، گوئی از یکسو نوار سفید بر سیاه و از سوي دیگر نوار سیاه بر سفید پیچیده
میشود.
پیدایش شب و روز تعبیرات گوناگونی دارد که هر کدام به نکتهاي اشاره « ظلمت » و « نور » به هر حال قرآن مجید در مورد نظام
میکند و از زاویه خاصی به آن مینگرد.
سپس به گوشه دیگري از تدبیر و نظم این جهان پرداخته، میگوید:
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ ) « و خورشید و ماه را مسخر فرمان خویش قرار داد که هر کدام تا سر آمد معینی به حرکت خود ادامه میدهند »
الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَ  می).
نه خورشید در حرکتی که به گرد خود دارد، یا حرکتی که با مجموع منظومه شمسی به سوي نقطه خاصی از کهکشان پیش میرود
کمترین بینظمی از خود نشان میدهد، و نه ماه در حرکت خود به دور زمین و به دور خودش، و در همه حال برگزیده تفسیر
نمونه، ج 4، ص: 210
اویند، تا سر آمد عمرشان به وضع خود ادامه میدهند. « مسخر قوانین آفرینش » ، سر بر فرمان او دارند
آگاه باشید که او قادر و آمرزنده » : در پایان آیه به عنوان تهدید مشرکان در عین گشودن راه بازگشت و لطف و عنایت میفرماید
أَلا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ). ) !« است
به مقتضاي عزت و قدرت بیانتهایش هیچ گنهکار و مشرکی نمیتواند از چنگال عذابش بگریزد، و به مقتضاي غفاریتش پرده بر
روي عیوب و گناهان توبه کاران میافکند و آنها را در سایه رحمتش قرار میدهد.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 6 ..... ص : 210
(آیه 6)- همه شما را از نفس واحدي آفرید: باز در اینجا سخن از آیات عظمت آفرینش خداوند و بیان قسمت دیگري از نعمتهاي
گوناگون او در مورد انسانهاست.
« او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گل) او خلق کرد » : نخست از آفرینش انسان سخن میگوید، میفرماید
(خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها).
اشاره به مسأله آفرینش آدم جد نخستین ماست، که این همه افراد بشر با تنوع خلقت، و خلق و « نفس واحد » آفرینش همه انسانها از
است. « آدم » خوي متفاوت، و استعدادها و ذوقهاي مختلف، همه به یک ریشه باز میگردد که آن
در واقع اشاره به این است که خدا آدم را آفرید سپس همسرش را از باقیمانده گل او خلق کرد. « ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها » تعبیر به
لازم به یادآوري است که آفرینش همسر آدم از اجزاي وجود خود آدم نبوده بلکه از باقیمانده گل او صورت گرفته است، چنانکه
در روایات اسلامی به آن تصریح شده.
صفحه 201 از 472
بعد از آن به مسأله آفرینش چهار پایان که از وسائل مهم زندگی انسانهاست- از یک سو براي تغذیه خود از شیر و گوشت آنها
استفاده میکنند، و از سوي دیگر از پوست و پشم آنها لباس و انواع وسائل زندگی میسازند، و از سوي سوم به عنوان مرکب و
و براي ص: 211 » : وسیله حمل و نقل از آنها بهره میگیرند- اشاره کرده، میفرماید
وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَۀَ أَزْواجٍ). ) « شما هشت زوج از چهار پایان ایجاد کرد
گوسفند و بز نر و ماده، شتر و گاو نر و ماده است. « هشت زوج » منظور از
او شما را در شکم » : سپس به حلقه دیگري از حلقههاي آفرینش پروردگار که تطورات خلقت جنین بوده باشد پرداخته، میگوید
یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ) « مادرانتان آفرینشی بعد از آفرینش دیگر در میان تاریکیهاي سه گانه میبخشد
ظُلُماتٍ ثَلاثٍ).
ظلمتهاي سه گانه اشاره به ظلمت شکم مادر، و ظلمت رحم، و مشیمه (کیسه مخصوصی که جنین در آن قرار گرفته است) میباشد
که در حقیقت سه پرده ضخیم است که بر روي جنین کشیده شده.
به هنگام برشمردن نعمت و قدرت خداوند به پیشگاه او چنین عرض « عرفه » سید الشهدا، امام حسین علیه السّلام در دعاي معروف
آغاز آفرینش مرا از قطرات ناچیز منی قرار دادي، سپس مرا در ظلمتهاي سه گانه، در میان گوشت و پوست و خون ساکن » : میکند
نمودي، آفرینش مرا آشکار نساختی، و در آن مخفیگاه به تطورات خلقتم ادامه دادي، و هیچیک از امور حیاتی مرا به من واگذار
.« نکردي، سپس مرا به دنیا کامل و سالم منتقل ساختی
این است » : در پایان آیه و بعد از ذکر حلقههاي سه گانه توحیدي پیرامون خلقت انسان، و چهارپایان، و تطورات جنین، میگوید
خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستی) از آن اوست، هیچ معبودي جز او نیست پس چگونه از راه حق منحرف
ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ). ) !؟« میشوید
گوئی انسان را بعد از مشاهده این آثار بزرگ توحیدي به مقام شهود ذات پروردگار رسانده، سپس به ذات مقدسش اشاره کرده،
« این است خداوند و معبود و پروردگار شما » : میگوید
با صد هزار جلوه برون آمدي که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 7 ..... ص : 211
پرداخته و جوانب آن را مورد بررسی قرار « شکر و کفران » (آیه 7)- بعد از ذکر این نعمتهاي بزرگ پروردگار، در این آیه به مسأله
میدهد. ص: 212
و همچنین اگر « اگر کفران کنید، خداوند از شما بینیاز است » نخست میگوید: نتیجه کفران و شکر شما به خودتان باز میگردد
شکر نعمت او را به جا آورید نیازي به آن ندارد (إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ).
« تکلیف » سپس میافزاید: این غنا و بینیازي پروردگار مانع از آن نیست که شما را مکلف به شکر و ممنوع از کفران سازد، چرا که
او هرگز کفران را براي بندگانش نمیپسندد، و اگر شکر او را به جا آورید آن را براي » خود لطف و نعمت دیگري است، آري
وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ). ) « شما میپسندد
چرا که « مسؤولیت هر کس در برابر عمل خویش است » بعد از بیان این دو مطلب به مسأله سومی در این رابطه میپردازد، و آن
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ ) !« و هیچ گنهکاري گناه دیگري را بر دوش نمیکشد » : بدون این معنی کامل نمیشود، میفرماید « تکلیف » مسأله
وِزْرَ أُخْري .
سپس بازگشت همه » : و از آنجا که تکلیف بدون کیفر و پاداش معنی ندارد، در مرحله چهارم به مسأله معاد اشاره کرده، میگوید
صفحه 202 از 472
ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ ) « شما به سوي پروردگارتان است، و او شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میسازد
تَعْمَلُونَ).
چرا که او به » : و چون مسأله محاسبه و جزا بدون علم و آگاهی از اسرار نهان امکان پذیر نیست، آیه را با این جمله پایان میدهد
إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ). ) « آنچه در سینههاست آگاه است
و به این ترتیب مجموعهاي از فلسفه تکلیف و خصوصیات آن، و همچنین مسؤولیت انسانها و مسأله جزا و پاداش و کیفر را در
جملههایی کوتاه و منسجم بیان میدارد.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 8 ..... ص : 212
(آیه 8)- در آیات گذشته سخن از توحید استدلالی و معرفت پروردگار از طریق مطالعه آیات عظمت او در آفاق و انفس بود. در
اینجا از توحید فطري سخن به میان میآورد و روشن میسازد آنچه را که انسان از طریق عقل و خرد و مطالعه نظام آفرینش درك
، میکند به صورت فطري در اعماق جانش وجود دارد که در طوفانهاي حوادث، خود را نشان میدهد. برگزیده تفسیر نمونه، ج 4
ص: 213
و هنگامی که انسان را زیانی رسد (نور توحید در قلبش درخشیدن میگیرد) پروردگار خود را میخواند در حالی که به » : میفرماید
و از گناه و غفلت خود پشیمان است (وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ). « سوي او باز میگردد
ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَۀً مِنْهُ نَسِیَ ما ) « اما هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلا خدا را میخواند از یاد میبرد »
کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ).
وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ ) « و براي خداوند همتایانی قرار میدهد تا (علاوه بر گمراهی خویش) مردم را از راه او منحرف سازد »
سَبِیلِهِ).
در اینجا انسانهاي عادي و تربیت نایافته در پرتو تعلیمات انبیاء است، و گر نه دست پروردگان مردان حق همچون « انسان » منظور از
در ناراحتیها و راحتیها، در ناکامیها و کامیابیها همواره به یاد او هستند، و دست به دامن لطف او « ضرّاء » و « سرّاء » خود آنان در
دارند.
به او بگو: از کفرت بهره گیر (و چند روزي را » : در پایان آیه این گونه افراد را با تهدیدي صریح و قاطع مخاطب ساخته، میگوید
قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِكَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ). ) « به غفلت و غرور طی کن اما بدان) که از دوزخیانی
مگر چنین انسان کوته فکر گمراه و گمراه کننده سرنوشتی غیر از این میتواند داشته باشد.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 9 ..... ص : 213
(آیه 9)- آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟ در این آیه از روش مقایسه- که روش شناخته شده قرآن براي تفهیم مسائل مختلف است-
استفاده کرده، میگوید:
یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است، و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت » آیا چنین کسی با ارزش است
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَۀَ رَبِّهِ). ) « میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است
آن انسان مشرك و فراموشکار و متلون و گمراه و گمراه کننده کجا و این انسان بیدار دل و نورانی که با خوف و رجاء خدا را
میخواند، کجا؟! تکیه روي ساعات شب به خاطر آن است که در آن ساعات حضور قلب بیشتر و آلودگی به ریا از هر زمان کمتر
صفحه 203 از 472
است. ص: 214
قُلْ هَلْ یَسْتَوِي ) !؟« بگو: آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند » : در دنباله آیه پیامبر را مخاطب ساخته، میفرماید
الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).
إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ). ) « تنها خردمندان متذکر میشوند » نه، یکسان نیستند
گر چه سؤال فوق سؤالی است وسیع و گسترده ولی اشارهاي است به سؤال قبل یعنی آیا کسانی که میدانند آن مشرکان لجوج و
کوردل با این مؤمنان پاك و روشن ضمیر و مخلص نابرابرند با کسانی که از این واقعیت روشن آگاه نیستند مساویند؟
این جمله جزء شعارهاي اساسی اسلام است که عظمت مقام علم و عالمان را در برابر جاهلان روشن میسازد، و معلوم میشود این
دو گروه نه در پیشگاه خدا یکسانند، و نه در نظر خلق آگاه، نه در دنیا در یک صف قرار دارند، و نه در آخرت، نه در ظاهر
یکسانند و نه در باطن.
علوم » علم در این آیه و آیات دیگر قرآن به معنی دانستن یک مشت اصطلاحات یا روابط مادي در میان اشیاء، و به اصطلاح
یعنی اطاعت پروردگار، و ترس از دادگاه او « قنوت » نیست، بلکه منظور از آن معرفت و آگاهی خاصی است که انسان را به « رسمی
و امید به رحمت خدا دعوت میکند، این است حقیقت علم، و علوم رسمی نیز اگر در خدمت چنین معرفتی باشد علم است، و اگر
بیش نیست. « قیل و قالی » مایه غرور و غفلت و ظلم و فساد در ارض شود
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 10 ..... ص : 214
(آیه 10 )- خطوط اصلی برنامه بندگان مخلص: در حقیقت آیات گذشته که مقایسهاي میان مشرکان مغرور و مؤمنان مطیع فرمان
که در « هفت دستور » خدا و نیز میان عالمان و جاهلان شده بود، در اینجا خطوط اصلی برنامههاي بندگان راستین و مخلص را ضمن
شروع میشود بیان شده است. « قل » طی چند آیه آمده و هر آیه با خطاب
بگو: اي بندگان ص: 215 » : نخست از تقوا شروع میکند و به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله دستور میدهد
قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ). ) « من که ایمان آوردهاید! از (مخالفت پروردگارتان بپرهیزید
آري! تقوا که همان خویشتن داري در برابر گناه، و احساس مسؤولیت و تعهد در پیشگاه حق است نخستین برنامه بندگان مؤمن خدا
و معیار شخصیت و کرامت انسان در پیشگاه پروردگار است.
در این دنیا که دار عمل است پرداخته، و از طریق بیان نتیجه احسان، مردم را به آن « احسان و نیکوکاري » در دومین دستور به مسأله
لِلَّذِینَ أَحْسَ نُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا ) « براي کسانی که در این دنیا نیکی کردهاند پاداش نیکی است » : تشویق و تحریص میکند، میفرماید
حَسَنَۀٌ).
آري! نیکوکاري بطور مطلق در این دنیا در گفتار، در عمل، در طرز اندیشه و تفکر نسبت به دوستان، و نسبت به بیگانگان،
نتیجهاش برخورداري از پاداش عظیم در هر دو جهان است که نیکی جز نتیجه نیک نخواهد داشت.
انجام فرائض و » و « ترك گناه » در حقیقت تقوا یک عامل بازدارنده است، و احسان یک عامل حرکت آفرین که مجموعا
را شامل میشود. « مستحبات
اگر تحت « و زمین خداوند وسیع است » : از مراکز شرك و کفر و آلوده به گناه است میگوید « هجرت » سومین دستور تشویق به
فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید (وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَۀٌ).
که در حقیقت پاسخی است به بهانه جویان سست ارادهاي که میگفتند: ما در سرزمین مکه به خاطر سیطره حکومت مشرکان قادر
به انجام وظایف الهی خود نیستیم، قرآن میگوید: سرزمین خدا محدود به مکه نیست، مکه نشد مدینه، دنیا پهناور است، به جاي
صفحه 204 از 472
دیگر نقل مکان کنید.
این به خوبی نشان میدهد که فشار و خفقان محیط در آنجا که امکان هجرت وجود دارد به هیچ وجه در پیشگاه خدا عذر نیست.
و از آنجا که هجرت معمولا همراه با مشکلات فراوانی در جنبههاي مختلف زندگی است چهارمین دستور را در باره صبر و
استقامت به این صورت بیان میکند: ص: 216
إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ). ) « صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند »
نشان میدهد که صابران با استقامت برترین اجر و پاداش را در پیشگاه خدا دارند، و اهمیت هیچ عملی به پایه « بغیر حساب » تعبیر
صبر و استقامت نمیرسد.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 11 ..... ص : 216
(آیه 11 )- در پنجمین دستور سخن از مسأله اخلاص، و توحید خالص از هر گونه شائبه شرك، به میان آمده، اما در اینجا لحن
بگو: من مأمورم که » : کلام عوض میشود و پیامبر صلّی اللّه علیه و اله از وظائف و مسؤولیتهاي خودش سخن میگوید، میفرماید
قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ). ) « خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را براي او خالص کرده باشم
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 12 ..... ص : 216
وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ). ) !« و مأمورم که نخستین مسلمان باشم » : (آیه 12 )- سپس به ششمین دستور اشاره کرده، میافزاید
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 13 ..... ص : 216
(آیه 13 )- هفتمین و آخرین دستور که مسأله خوف از مجازات پروردگار در روز قیامت است نیز با همین لحن عنوان شده،
قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَ َ ص یْتُ رَبِّی عَذابَ ) « بگو: من اگر نافرمانی پروردگارم کنم از عذاب روز بزرگ (قیامت) میترسم » : میفرماید
یَوْمٍ عَظِیمٍ).
تا این حقیقت روشن شود که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نیز بندهاي از بندگان خدا است، او نیز مأمور به پرستش خالصانه است و از
کیفر الهی خائف میباشد، و این خود نشانه روشنی بر عظمت و حقانیت اوست.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 14 ..... ص : 216
(آیه 14 )- بعد از ذکر برنامه هفت مادهاي آیات فوق (تقوا، احسان، هجرت، صبر، اخلاص، تسلیم، و خوف) از آنجا که مسأله
اخلاص مخصوصا در برابر انگیزههاي مختلف شرك ویژگی خاصی دارد بار دیگر براي تأکید به سراغ آن رفته، و با همان لحن
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی). ) « بگو: تنها خدا را میپرستم در حالی که دینم را براي او خالص میکنم » : میفرماید
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 15 ..... ص : 216
فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ ص: 217 ) « شما هر کس را جز او میخواهید بپرستید » -( (آیه 15
مِنْ دُونِهِ)
صفحه 205 از 472
بگو: این راه، راه زیانکاران است چرا که) زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در » : .سپس میافزاید
قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ). ) !« روز قیامت از دست دادهاند
نه از وجود خویش بهرهاي گرفتند، و نه از سرمایه عمر نتیجهاي، نه خانواده و فرزندانشان وسیله نجات آنها هستند و نه مایه آبرو و
شفاعت در پیشگاه حق، تازه در برابر از دست دادن این سرمایههاي عظیم، سختترین و دردناکترین عذاب را براي خود فراهم
ساختهاند.
أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ). ) !« آگاه باشید زیان آشکار همین است »
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 16 ..... ص : 217
براي آنها از بالاي سرشان سایبانهائی از » : (آیه 16 )- در این آیه یکی از چهرههاي زیان آشکار آنها را این گونه توصیف میکند
از آتش است! (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ). « آتش، و در زیر پایشان نیز سایبانهائی
و به این ترتیب آنها از هر طرف با شعلههاي آتش محاصره شدهاند، چه خسرانی از این بالاتر؟ و چه عذابی از این دردناکتر؟! این
در حقیقت تجسمی از حالات دنیاي آنهاست که جهل و کفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه کرده بود، و از هر سو آنها را
میپوشاند.
این چیزي است که خداوند با آن بندگانش را میترساند، اي بندگان من! از نافرمانی من » : سپس براي تأکید و عبرت میافزاید
ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ). ) !« بپرهیزید
بندگان) اشاره به این است که اگر خداوند تهدیدي به عذاب میکند آن هم به خاطر لطف و رحمت اوست، تا ) « عباد » تعبیر به
بندگان حق گرفتار چنین سرنوشت شومی نشوند.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 17 ..... ص : 217
(آیه 17 )- بندگان حقیقی خدا: باز در اینجا، قرآن از روش مقایسه بهرهگیري کرده، و در مقابل مشرکان متعصب و لجوجی که
سرنوشتی جز آتش دوزخ ندارند سخن از بندگان خاص و حقیقت جوي پروردگار به میان آورده، میگوید: و کسانی برگزیده
تفسیر نمونه، ج 4، ص: 218
وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا ) « که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوي خدا بازگشتند بشارت از آن آنهاست
إِلَی اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْري .
دوري از هر گونه شرك و بت پرستی و هوي پرستی و شیطان پرستی و تسلیم در برابر حاکمان جبّار و سلطه « اجتناب از طاغوت »
جامع روح تقوا و پرهیزکاري و ایمان است، و البته چنین کسانی در خور بشارتند. « أَنابُوا إِلَی اللَّهِ » گران ستمکار را فرا میگیرد و
فَبَشِّرْ عِبادِ). ) « پس بندگان مرا بشارت ده » : سپس براي معرفی این بندگان ویژه میگوید
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 18 ..... ص : 218
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ). ) « همان کسانی که سخنان را میشنوند، و از نیکوترین آنها پیروي میکنند » -( (آیه 18
أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ). ) « آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند »
این دو آیه که به صورت یک شعار اسلامی درآمده، آزاد اندیشی مسلمانان، و انتخابگري آنها را در مسائل مختلف به خوبی نشان
صفحه 206 از 472
میدهد.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 19 ..... ص : 218
(آیه 19 )- و از آنجا که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به هدایت گمراهان و مشرکان سخت علاقه داشت، و از انحراف آنها که گوش
شنوا در برابر حقایق نداشتند رنج میبرد این آیه به او از طریق بیان این حقیقت که این عالم، عالم آزادي و امتحان است، و گروهی
آیا تو میتوانی کسی را که فرمان عذاب الهی در باره او قطعی شده رهایی » : سر انجام مستوجب آتشند دلداري داده، میگوید
بخشی، آیا تو میتوانی کسی را که در درون آتش است برگیري و نجات دهی؟ (أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَۀُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی
النَّارِ).
بدیهی است قطعی شدن فرمان عذاب در باره این گروه جنبه اجباري نداشته، بلکه به خاطر اعمالی است که مرتکب شدهاند.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 20 ..... ص : 218
ولی آنها که تقواي الهی » : (آیه 20 )- اما براي شادي قلب پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و امیدواري مؤمنان، در این آیه چنین میگوید
پیشه کردند غرفههایی در بهشت دارند که ص: 219
لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّۀٌ). ) « بر فراز آنها غرفههاي دیگري بنا شده
اگر دوزخیان در میان پردههاي آتش قرار دارند، بهشتیان غرفههایی دارند بر فراز غرفهها، و قصرهایی بر فراز قصرها، چرا که دیدن
منظره گلها و آبها و نهرها و باغها از فراز غرفهها لذت بخش و دلپذیرتر است.
و از زیر آنها نهرها » : این غرفههاي زیباي بهشتی با نهرهائی که از زیر آن جاري میشود تزیین شده لذا در دنباله آیه میفرماید
تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ). ) « جاري است
وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ). ) « این وعده الهی است، و خداوند در وعده خود تخلّف نمیکند » آري
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 21 ..... ص : 219
(آیه 21 )- در این آیه بار دیگر قرآن به دلائل توحید و معاد باز میگردد، و بحثهایی را که در آیات گذشته پیرامون کفر و ایمان
بود تکمیل میکند.
آیا ندیدي که خداوند از آسمان » : روي سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله کرده، به عنوان سرمشقی براي همه مؤمنان، میفرماید
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ). ) !؟« آبی فرستاد و آن را بصورت چشمههائی در زمین وارد نمود
میرسد « نفوذ ناپذیر » زمین آنها را به درون میپذیرد و تا به قشر « نفوذ پذیر » قطرههاي حیاتبخش باران از آسمان نازل میشود، قشر
آنها را متوقف میسازد و ذخیره میکند، سپس بصورت چشمهها و قناتها و چاهها بیرون میفرستد.
ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ). ) « سپس با آن زراعتی را خارج میسازد که رنگهاي مختلف دارد » : بعد میافزاید
هم انواع آن مختلف است، همچون گندم و جو و برنج و ذرت، و هم کیفیتهاي آن متفاوت است، و هم رنگ ظاهري آن، بعضی
سبز تیره، بعضی سبز کمرنگ، بعضی داراي برگهاي پهن و گسترده، و بعضی برگهاي باریک و لطیف و همچنین ...! برگزیده
تفسیر نمونه، ج 4، ص: 220
!« بعد آن گیاه خشک میشود به گونهاي که آن را زرد و بیروح میبینی » : بعد به مراحل دیگر حیات این گیاه پرداخته، میگوید
صفحه 207 از 472
(ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَ  را).
ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً). ) « سپس آن را درهم شکسته و خرد میکند » تند باد از هر سو میوزد، و آن را که سست شده است از جا میکند
از ناپایداري دنیا (إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْري لِأُولِی الْأَلْبابِ). « در این مثال تذکري است براي خردمندان »
تذکري است از نظام حسابشده و با عظمت عالم هستی و ربوبیت پروردگار در این صحنه عظیم، و نیز تذکري است از پایان زندگی
و خاموش شدن شعلههاي حیات، و سپس مسأله رستاخیز، و تجدید حیات مردگان.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 22 ..... ص : 220
(آیه 22 )- به دنبال این درس بزرگ توحید و معاد به مقایسهاي در میان مؤمن و کافر پرداخته تا این حقیقت را روشن سازد که
قرآن و وحی آسمانی نیز همچون دانههاي باران است که بر سرزمین دلها نازل میشود، همان گونه که تنها زمینهاي آماده از قطرات
حیاتبخش باران منتفع میشود تنها دلهائی از آیات الهی بهره میگیرد که در سایه لطف او و خودسازي آمادگی و گسترش پیدا
کرده است.
همچون کوردلان گمراه « آیا کسی که خدا سینهاش را براي اسلام گشاده است و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته » : میفرماید
است؟! (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ).
فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَۀِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ). ) « واي بر آنها که قلبهائی سخت در برابر ذکر خدا دارند » : سپس میافزاید
نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آیات تکاندهنده قرآن آن را به حرکت در میآورد.
أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ). ) « آنها در گمراهی آشکاري هستند » آري
به دلهائی که در برابر نور حق و هدایت انعطافی از خود نشان نمیدهد، و نرم و تسلیم نمیگردد، و نور هدایت در آن نفوذ نمیکند
یا قساوتمند گفته میشود، و در فارسی از قساوت به سنگدلی تعبیر میکنیم. ص: 221 « قلبهاي قاسیه »
نشانه شرح صدر توجه به سراي جاوید، و جدا شدن از سراي » : در روایتی میخوانیم که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله فرمود
.« غرور، و آماده گشتن براي استقبال از مرگ پیش از نزول آن است
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 23 ..... ص : 221
اشاره
( (آیه 23
شأن نزول: ..... ص : 221
نقل کردهاند که: روزي جمعی از صحابه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله که ملالت خاطري پیدا کرده بودند عرض کردند: اي رسول
خدا! چه میشد حدیثی براي ما بیان میکردي تا زنگار ملالت از دلهاي ما بزداید؟
معرفی کرد. « أَحْسَنَ الْحَدِیثِ » در اینجا آیه نازل شد و قرآن را به عنوان
صفحه 208 از 472
تفسیر: ..... ص : 221
در آیات گذشته سخن از بندگانی در میان بود که مطالب را میشنوند و بهترین آنها را برمیگزینند، در اینجا به همین مناسبت
تکامل بخشد. « نبوت » سخن از قرآن به میان میآید تا ضمن تکمیل بحثهاي گذشته حلقههاي توحید و معاد را با ذکر دلائل
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ). ) « خداوند بهترین سخن را نازل کرده است » : نخست میگوید
کتابی » : سپس به شرح مزایاي قرآن پرداخته و ضمن بیان سه توصیف امتیازات بزرگ این کتاب آسمانی را شرح داده، میفرماید
کِتاباً مُتَشابِهاً). ) « است که آیاتش (در لطف و زیبائی و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است
در اینجا کلامی است که قسمتهاي مختلف آن با یکدیگر همرنگ و هماهنگ میباشد، هیچ گونه تضاد و « متشابه » منظور از
اختلافی در میان آن نیست، خوب و بد ندارد.
این درست بر خلاف کلمات انسانهاست که هر قدر در آن دقت شود هنگامی که گسترده و وسیع گردد خواه ناخواه اختلافات و
تناقضها و تضادهائی در آن پیدا میشود، بررسی آثار نویسندگان معروف و بزرگ اعم از نثر و نظم نیز گواه زنده این مطلب است.
، با تکراري شوقانگیز (مَثانِیَ). برگزیده تفسیر نمونه، ج 4 « آیاتی مکرر دارد » : سپس میافزاید: ویژگی دیگر این کتاب این است که
ص: 222
این تعبیر ممکن است اشاره به تکرار مباحث مختلف داستانها، سرگذشتها، مواعظ و اندرزها بوده باشد، اما تکراري که هرگز
ملالتآور نیست، بلکه شوق انگیز است و نشاط آفرین، و این یکی از اصول مهم فصاحت است.
از شنیدن » : بعد از این توصیف به آخرین ویژگی قرآن در این بحث یعنی مسأله نفوذ عمیق و فوق العاده آن پرداخته، میگوید
تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ ) « آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان میترسند میافتد برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا میشود
الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِکْرِ اللَّهِ).
چه ترسیم جالب و زیبائی از نفوذ عجیب آیات قرآن در دلهاي آماده، نخست در آن خوف و ترسی ایجاد میکند، خوفی که مایه
بیداري و آغاز حرکت است، و ترسی که انسان را متوجه مسؤولیتهاي مختلفش میسازد.
در مرحله بعد حالت نرمش و پذیرش سخن حق به او میبخشد و به دنبال آن آرامش مییابد.
هنگامی که بدن بندهاي از خوف خدا لرزان شود گناهش فرو میریزد » : در حدیثی از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود
.« همان گونه که برگ خشک از درختان
ذلِکَ هُدَي ) « این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی میکند » : در پایان آیه، بعد از بیان این اوصاف میگوید
اللَّهِ یَهْدِي بِهِ مَنْ یَشاءُ).
درست است که قرآن براي هدایت همگان نازل شده اما تنها حق طلبان و حقیقت جویان و پرهیزگاران از نور هدایتش بهره
میگیرند، و آنها که تاریکی تعصب و لجاجت بر روح آنها حکم فرماست نه تنها بهرهاي از آن نمیگیرند، بلکه بر اثر عناد و
دشمنی بر ضلالتشان افزوده میشود.
وَ مَنْ یُضْ لِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ ) « و هر کس را خداوند گمراه سازد راهنمائی براي او نخواهد بود » : لذا در دنبال این سخن میفرماید
هادٍ).
ضلالتی که پایههاي آن به دست خود او گذارده شده، و زیر بنایش بوسیله اعمال نادرستشان استحکام یافته، و به همین دلیل
کمترین منافاتی با اصل اختیار و آزادي اراده انسانها ندارد.
ص: 223
صفحه 209 از 472
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 24 ..... ص : 223
(آیه 24 )- در این آیه گروه ظالمان و مجرمان را با گروه مؤمنانی که وضع حالشان قبلا بیان شد مقایسه میکند، تا در این مقایسه
همانند « آیا کسی که با صورت خود عذاب دردناك (الهی) را در روز قیامت دور میسازد » : واقعیتها بهتر روشن گردد، میفرماید
کسی است که هرگز آتش دوزخ به او نمیرسد (أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَۀِ).
حال ظالمان دوزخی در آن روز به گونهاي است که باید با صورت از خود دفاع کنند، چرا که دست و پاي آنها در غل و زنجیر
است.
و انجام میدادید! (وَ قِیلَ « به ظالمان گفته میشود: بچشید آنچه را به دست میآوردید » سپس در پایان آیه میافزاید: در آن روز
لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ).
آري! فرشتگان عذاب این واقعیت دردناك را براي آنها بیان میکنند که اینها همان اعمال شماست که در کنار شما قرار گرفته، و
آزارتان میدهد.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 25 ..... ص : 223
(آیه 25 )- آنچه تاکنون گفته شد اشاره کوتاهی بود به عذابهاي دردناك آنان در قیامت و در این آیه سخن از عذاب دنیاي آنها
کسانی که قبل از آنها بودند نیز. » : میگوید، مبادا تصور کنند که در این زندگی دنیا در امان خواهند بود، میفرماید
کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ ) « (آیات ما را) تکذیب نمودند، و عذاب (الهی) از جائی که فکر نمیکردند به سراغشان آمد
مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ).
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 26 ..... ص : 223
(آیه 26 )- در این آیه نشان میدهد که عذاب دنیوي آنها تنها جنبه جسمانی نداشته، بلکه کیفر روانی نیز بوده است، میفرماید:
فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا). ) « خداوند خواري را در زندگی این دنیا به آنها چشانید »
آري! اگر انسان گرفتار مصیبتی شود اما آبرومند و سر بلند جان بسپارد مهم نیست، مهم آن است که با خواري و ذلت جان دهد، و
با بیآبروئی و رسوائی گرفتار چنگال عذاب شود.
، وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ). برگزیده تفسیر نمونه، ج 4 ) « عذاب آخرت شدیدتر است اگر میدانستند » ولی با این همه
ص: 224
بزرگتر) کنایه از شدت و سختی عذاب است. ) « اکبر » تعبیر به
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 27 ..... ص : 224
(آیه 27 )- قرآنی که هیچ کژي در آن نیست: در اینجا همچنان بحث از قرآن مجید و ویژگیهاي آن است و بحثهاي گذشته را در
این زمینه تکمیل میکند.
وَ لَقَدْ ضَ رَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا ) « ما براي مردم در این قرآن از هر نوع مثلی زدیم » : نخست از مسأله جامعیت قرآن چنین سخن میگوید
الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ).
صفحه 210 از 472
از سرگذشت دردناك ستمگران و سرکشان پیشین، از عواقب هولناك گناه، از انواع پندها و اندرزها، از اسرار خلقت و نظام
آفرینش، از احکام و قوانین متقن، خلاصه هر چه براي هدایت انسانها لازم بود در لباس امثال براي آنها شرح دادیم.
و از راه خطا به راه راست بازگردند (لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ). « شاید متذکر شوند »
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 28 ..... ص : 224
قُرْآناً ) « قرآنی است فصیح و خالی از هر گونه کجی و نادرستی » : (آیه 28 )- سپس به توصیف دیگري از قرآن پرداخته، میگوید
عَرَبِیا غَیْرَ ذِي عِوَجٍ).
لَعَلَّهُمْ ) « شاید آنها (مردم) پرهیزکاري پیشه کنند » در پایان آیه میگوید: هدف از نزول قرآن با این همه اوصاف این بوده است که
یَتَّقُونَ).
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 29 ..... ص : 224
(آیه 29 )- سپس قرآن به ذکر مثالی از این امثال پرداخته و سرنوشت موحد و مشرك را در قالب مثلی گویا و زیبا چنین ترسیم
خداوند مثالی زده است: » : میکند
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ). و ) « مردي را که مملوك شریکانی است که در باره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند
هر کدام او را به کاري دستور میدهد.
و از آن بدتر این که براي تأمین نیازهاي زندگی این یکی او را به دیگري حواله میدهد، و آن دیگر به این، و از این نظر نیز محروم
وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ). ) « و مردي که تنها تسلیم یک نفر است » و بیچاره و بینوا و سرگردان است
خط و برنامه او مشخص، صاحب اختیار او معلوم است، نه گرفتار تردید است و نه سرگردانی، نه تضاد و نه تناقض، با روحی آرام
گام برمیدارد.
هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا). ) !؟« آیا این دو یکسانند »
مشرکان در میان انواع تضادها ص: 225 :« موحد » و « مشرك » و این گونه است حال
و تناقضها غوطهورند، هر روز دل به معبودي میبندند، اما موحدان دل در گرو عشق خدا دارند، از تمام عالم او را برگزیدهاند.
الْحَمْدُ لِلَّهِ). ) « حمد مخصوص خداست » : و در پایان آیه میافزاید
بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ). و با وجود این دلائل روشن به خاطر حبّ دنیا و شهوات سرکش به حقیقت راه ) « ولی بیشتر آنان نمیدانند »
نمیبرند.
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 30 ..... ص : 225
(آیه 30 )- به دنبال بحثی که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرك بود در این آیه سخن از نتایج توحید و شرك در صحنه
قیامت میگوید.
که دروازه قیامت است شروع میکند، و عمومیت قانون مرگ را نسبت به همه انسانها روشن ساخته، « مرگ » نخست از مسأله
إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ). ) !« تو میمیري، و آنها نیز خواهند مرد » : میگوید
از مسائلی است که همه انسانها در آن یکسانند. « مرگ » آري
صفحه 211 از 472
بعضی از مفسران گفتهاند: دشمنان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله انتظار مرگ او را میکشیدند و خوشحال بودند که سر انجام او خواهد
مرد! قرآن در این آیه به آنها پاسخ میگوید که اگر پیامبر بمیرد آیا شما زنده میمانید؟
سورة الزمر( 39 ): آیۀ 31 ..... ص : 225
سپس شما روز » : (آیه 31 )- سپس بحث را به دادگاه قیامت برده، مخاصمه بندگان را در صحنه محشر مجسّم میکند، و میفرماید
ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ). ) « قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه میکنید
آیات بعد نشان میدهد که این مخاصمه در میان پیامبران و مؤمنان از یک سو، و مشرکان و مکذبان از سوي دیگر خواهد بود.
آغاز جزء 24